معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 696247
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

فرقه‌های‌ اسلامی‌ در دوره‌ امویان‌

نخستین‌ انشعاب‌های‌ فرقه‌ای‌

اختلاف‌ نظر در بسیاری‌ از مسائل‌ اسلامی‌ از همان‌ ابتدا وجود داشت‌. از نظرمذهبی‌، یکی‌ از این‌ اختلاف‌ها به‌ این‌ نکته‌ مربوط‌ می‌شد که‌ آیا حدیث‌ وسخن‌پیامبرـص‌ـ، مانند قرآن‌ حجّت‌ است‌، یا نه‌. با همه‌ اصرار قرآن‌ وپیامبرـص‌ـ بر اسوه‌بودن‌ پیامبرـص‌ـ و لزوم‌ اطاعت‌ از وی‌، کسانی‌ بودند که‌ تنها قرآن‌ را قبول‌ داشتند وازپذیرش‌ حدیث‌ سرباز می‌زدند. همین‌ امر سبب‌ شد که‌ آنها بعد از رحلت‌ پیامبرـص‌ـ،احادیثی‌ را که‌ نوشته‌ شده‌ بود، جمع‌ آوری‌ کرده‌ آتش‌ بزنند.

درست‌ همین‌ اختلاف‌ نظر، سبب‌ شد تا برخی‌ از صحابه‌، به‌ فرمایش‌ پیامبرـص‌ـدر باره‌ جانشینی‌ امام‌ علی‌ـع‌ـ وقعی‌ ننهاده‌خود همراه‌ دوستانشان‌ در این‌ باره‌چاره‌اندیشی‌ کنند. این‌ اختلاف‌، سبب‌ شد تا گروهی‌ با نام‌ شیعه‌ پیرو سنّت‌ پیامبروبه‌ویژه‌ دستور آن‌ حضرت‌ در غدیر در باره‌ جانشینی‌ امام‌ علی‌ـع‌ـ شناخته‌ شوند.دیگران‌ که‌ حکومت‌ در اختیارشان‌ قرار گرفته‌ بود، تا مدت‌ها به‌ حدیث‌ پیامبرـص‌ـبی‌توجهی‌ کرده‌ آرای‌ خود را در کنار احادیث‌ پیامبرـص‌ـ حجّت‌ می‌دانستند.

اختلاف‌ نظر در مسأله‌ رهبری‌ که‌ از پس‌ از رحلت‌ پیامبرـص‌ـ میان‌ انصارومهاجران‌ وبنی‌ هاشم‌ پیش‌ آمده‌ بود، در دوران‌ خلافت‌ سه‌ خلیفه‌ نخست‌ به‌صورت‌ آتش‌ زیر خاکستر ماند. تا آن‌ که‌ در اواخر سال‌ 35 هجری‌، خلیفه‌ سوم‌ بر اثرشورش‌ مردم‌ در خانه‌اش‌ به‌ قتل‌ رسید. در پی‌ این‌ تحول‌ بود که‌ اختلاف‌های‌ پنهانی‌،خود را به‌ صورت‌ رسمی‌ آشکار کرد.

در این‌ وقت‌ بیشتر مهاجر وانصار با امام‌ علی‌ـع‌ـ بیعت‌ کردند وآنها که‌ سخت‌ به‌وی‌ وفادار ماندند، به‌ عنوان‌ شیعه‌ علی‌ـ ع ‌ـ شناخته‌ شدند. گروه‌ دیگر که‌ قریش‌رهبری‌ آنها را داشت‌، کسانی‌ بودند که‌ به‌ انتقام‌ خون‌ عثمان‌، آتش‌ جنگ‌ جمل‌ رابرافروختند وبه‌ عنوان‌ عثمانیه‌ شناخته‌ شدند. معاویه‌ با شامیان‌ در ادامه‌ همین‌سیاست‌، راه‌ عثمانیه‌ را ادامه‌ داده‌ آن‌ را به‌ صورت‌ افراطی‌تر مطرح‌ کردند. گفتنی‌است‌ که‌ دو شهر مهم‌ عراق‌، یکی‌ بصره‌ ودیگری‌ کوفه‌، اولی‌ مذهب‌ عثمانی‌ داشت‌ودومین‌ مذهب‌ تشیع‌. از این‌ رو بعدها، بیشتر قیام‌های‌ شیعه‌ از کوفه‌ برخاست‌، نه‌ ازبصره‌. کوفیان‌ معتقد بودند: بصره‌ پاره‌ای‌ از شام‌ است‌ که‌ میان‌ ما افتاده‌ است‌.

تا این‌ جا دو فرقه‌ شیعه‌ وعثمانیه‌ شکل‌ گرفته‌ بود. در جنگ‌ نهروان‌ گروه‌ جدیدی‌به‌ وجود آمد که‌ آنها را به‌ دلیل‌ خروج‌ بر حکومت‌ خوارج‌ نامیدند. اینها ابتدا اعتقادبه‌ وجود اصل‌ حکومت‌ نداشتند؛ اما بعدها امیری‌ برای‌ خود انتخاب‌ کردند. صرف‌نظر از این‌ سه‌ گروه‌، کسانی‌ هم‌ خود را از این‌ درگیری‌ها دور نگاه‌ داشته‌ به‌ نام‌قاعدین‌ شناخته‌ شدند.

انشعاب‌ بعدی‌، در پی‌ برخورد تند خوارج‌ با سایر مسلمانان‌ بود. اصل‌ سخن‌خوارج‌ از تکفیر معاویه‌ وامام‌ علی‌ـع‌ـ آغاز شد. دلیل‌ آن‌ هم‌ این‌ بود که‌ آنها تن‌ به‌حکمیت‌ دادند. باور خوارج‌ این‌ بود که‌ پذیرفتن‌ حکمیت‌، به‌ معنای‌ پذیرفتن‌حکمیت‌ رجال‌ در دین‌ خدا بوده‌ است‌. آنان‌ این‌ برخورد خود را به‌ صورت‌ یک‌قاعده‌ کلی‌ درآوردند، هر کسی‌ گناه‌ کبیره‌ بکند کافر است‌، وچون‌ پذیرفتن‌ حکمیت‌گناه‌ کبیره‌ است‌، امام‌ علی‌ـع‌ـ ـ نعوذ بالله‌ ـ کافر شده‌ است‌. در نگاه‌ آنها، سایرمسلمانان‌، چه‌ آنان‌ که‌ در طرف‌ مخالف‌ یا موافق‌ جنگ‌ جمل‌ یا صفین‌ بوده‌اند، کافرشده‌اند.

این‌ برخورد افراطی‌ خوارج‌، سبب‌ ایجاد دو فرقه‌ دیگر شد: نخست‌ کسانی‌ که‌ابتدا قاعدین‌ خوانده‌ شده‌ واندکی‌ بعد معتزله‌ نام‌ گرفتند. اینها باورشان‌ این‌ بود که‌افرادی‌ که‌ در جمل‌ وصفین‌ از هر دو گروه‌ شرکت‌ کرده‌اند ـ تا پیش‌ از توبه‌ ـ نه‌کافرند ونه‌ مسلمان‌، بلکه‌ فاسق‌ هستند. دوم‌ کسانی‌ که‌ هر دو گروه‌ را مسلمان‌داستند وگفتند: مسلمانی‌ به‌ شهادتین‌ است‌ وکسی‌ با گناه‌، اعم‌ از کوچک‌ وبزرگ‌ ازدایره‌ مسلمانی‌ خارج‌ نمی‌شود. اینها مُرْجِئه‌ نام‌ گرفتند.

تا این‌ جا مسلمانان‌ پنج‌ فرقه‌ شده‌ بودند: شیعه‌، عثمانی‌، خارجی‌، معتزلی‌ومرجئی‌.

قدرت‌ سیاسی‌ جامعه‌ اسلامی‌ از سال‌ 41 تا 132 در اختیار امویان‌ بود. امویان‌سخت‌ پای‌بند مذهب‌ عثمانی‌ بودند ومبانی‌ آن‌ را در روزگار خود تدوین‌واستحکام‌ بخشیدند. این‌ همان‌ مذهبی‌ است‌ که‌ اندکی‌ بعد، با اندکی‌ تعدیل‌ به‌ نام‌مذهب‌ اهل‌ سنت‌ شناخته‌ شد. امویان‌ در تمامی‌ دوران‌ خود ـ به‌ جز دو سال‌ خلافت‌عمر بن‌ عبدالعزیز ـ بر منابر مساجد، امام‌ علی‌ـع‌ـ را لعن‌ و سب‌ّ می‌کردند. آنها امام‌حسن‌ وامام‌ حسین‌ را هم‌ به‌ شهادت‌ رساندند. بنابراین‌، در نگاه‌ آنها تکلیف‌ مذهب‌شیعه‌ روشن‌ بود.

گفتنی‌ است‌ که‌ نام‌ اهل‌ سنت‌ در مقابل‌ اهل‌ بدعت‌ است‌. سنّیان‌ خود را حافظ‌سنت‌ پیامبرـص‌ـ دانسته‌ فرقه‌های‌ دیگر مانند معتزله‌، شیعه‌، مرجئه‌ وخوارج‌ را اهل‌بدعت‌ می‌خواندند. بعدها معتزله‌ ومرجئه‌ از میان‌ رفتند. خوارج‌ نیز محدود شدندوکم‌ کم‌ مفهوم‌ سنّی‌ در مقابل‌ شیعه‌ قرار گرفت‌. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ شیعه‌ به‌ دلیل‌پای‌بندیش‌ به‌ احادیث‌ امامان‌ ودر رأس‌ آنها احادیث‌ امام‌ علی‌ـع‌ـ که‌ مهم‌ترین‌شاگرد پیامبرـص‌ـ بود، بیش‌ از دیگران‌ به‌ سنت‌ پیامبرـص‌ـ پای‌بند است‌.

گفتنی‌ است‌ که‌ در قرن‌ نخست‌ هجری‌، خوارج‌ هم‌ در گوشه‌ وکنار بلاد اسلامی‌،به‌ویژه‌ در جنوب‌ وجنوب‌ شرقی‌ ایران‌ پراکنده‌ بودند وگاه‌ تا بصره‌ وعراق‌ هم‌ پیش‌می‌آمدند؛ اما قدرتی‌ متمرکز نیافتند. مذهب‌ مرجئه‌ ومعتزله‌ نیز تا اواخر دولت‌اموی‌ قدرت‌ چندانی‌ نداشت‌. بنابراین‌ میدان‌ برای‌ عثمانیه‌ خالی‌ بود وهمین‌ امرسبب‌ شد تا توده‌ مسلمانان‌ به‌ این‌ مذهب‌ روی‌ آورند.

 

سیاست‌ مذهبی‌ امویان‌

گذشت‌ که‌ در جاهلیت‌، امویان‌، سردمدار لشکر کفر بر ضد اسلام‌ ورسول‌ خداـص‌ـبودند. ابوسفیان‌ که‌ در جنگ‌ بدر حاضر نبود، در احد وخندق‌، فرماندهی‌ سپاه‌قریش‌ را عهده‌دار بود. او وطایفه‌اش‌ در فتح‌ مکه‌ مسلمان‌ شدند وهمان‌گونه‌ که‌ امام‌علی‌ـع‌ـ در نامه‌ای‌ به‌ معاویه‌ نوشت‌، آنان‌ با اکراه‌ اسلام‌ را پذیرفتند.

معاویه‌ از پدرش‌ ابوسفیان‌ نیز دیرتر مسلمان‌ شد. مادرش‌ هند به‌ دلیل‌ مثله‌ کردن‌حمزه‌ سیدالشهداء وبه‌ دندان‌ کشیدن‌ جگر عموی‌ رسول‌ خداـص‌ـ شهرت‌ داشت‌.پیامبر در فتح‌ مکه‌ آنان‌ را طلقاء، یعنی‌ اسیر رها شده‌ نامید. این‌ عنوانی‌ بود که‌مسلمانان‌ آن‌ را نشان‌ پیشینه‌ منفی‌ وبدنامی‌ این‌ خاندان‌ در برابر اسلام‌ وپیامبرـص‌ـمی‌دانستند. زمانی‌ که‌ عثمان‌ بر سریر خلافت‌ نشست‌، ابوسفیان‌ گفت‌: خلافت‌ رامیان‌ خویش‌ موروثی‌ کنید، خبری‌ از بهشت‌ وجهنم‌ نیست‌! همو بر سر قبر حمزه‌آمد وگفت‌: خدای‌ تو را رحمت‌ کند، برای‌ چیزی‌ با ما جنگیدی‌ که‌ عاقبت‌ در اختیارما قرار گرفت‌.

کینه‌ توزی‌ معاویه‌ با امام‌ علی‌ـع‌ـ با وجود آن‌ سابقه‌ دینی‌ ونیز رسمی‌ بودن‌خلافت‌ امام‌، نشانگر آن‌ است‌ که‌ برای‌ امویان‌ نه‌ دین‌داری‌، بلکه‌ رسیدن‌ به‌ حکومت‌وخلافت‌ اهمیت‌ داشته‌ است‌. البته‌ امویان‌ می‌کوشیدند تا برای‌ تمامی‌ اعمال‌ خود،توجیهی‌ مذهبی‌ دست‌ وپا کنند؛ تا حمایت‌ توده‌های‌ مردم‌ شام‌ را به‌ همراه‌ داشته‌باشند. زمانی‌ که‌ معاویه‌ پس‌ از صلح‌نامه‌ امام‌ حسن‌ـع‌ـ  به‌ کوفه‌ آمد، در سخنان‌ خودبه‌ کوفیان‌ گفت‌: گمان‌ نکیند که‌ برای‌ اقامه‌ نماز وروزه‌ با آنها جنگ‌ کرده‌ است‌، چه‌مردم‌ اینها را انجام‌ می‌دادند. بلکه‌ برای‌ قبولاندن‌ حکومت‌ خود با آنان‌ جنگیده‌است‌.

حکومت‌ امویان‌، حکومت‌ معیارهای‌ قبیله‌ای‌ وقومی‌ بر معیارهای‌ اسلامی‌ بود.آنان‌ تبلور قریشی‌گری‌ در برابر سایر قبایل‌، عربی‌گری‌ در برابر سایر نژادها بودندوبه‌ هیچ‌ روی‌ به‌ معیارهای‌ اسلامی‌ بهایی‌ نمی‌دادند.

از کارهای‌ بسیار زشت‌ وغیر اسلامی‌ معاویه‌، آن‌ بود که‌ زیاد فرزند سمیه‌ را که‌زنازاده‌ بود، برادر خود خواند وبر خلافت‌ دستور صریح‌ اسلام‌، از شخصی‌ که‌ درجاهلیت‌ شراب‌فروشی‌ داشت‌، خواست‌ تا در این‌ باره‌ شهادت‌ دهد که‌ زیاد فرزندابوسفیان‌ است‌! از آن‌ پس‌ زیاد را فرزند ابوسفیان‌ وبرادر معاویه‌ خواندند.

 

تظاهر به‌ فسق‌ وفجور

پس‌ از مرگ‌ معاویه‌ که‌ به‌ ظاهر می‌کوشید تا خود را آلوده‌ به‌ اعمال‌ خلاف‌ شرع‌ نشان‌ندهد، فرزندش‌ یزید آشکارا اهل‌ فسق‌ و فجور بود. سگ‌بازی‌ وشراب‌خواری‌ وی‌آن‌ چنان‌ آشکار بود که‌ فرزندان‌ صحابه‌ که‌ از مدینه‌ به‌ شام‌ رفته‌ بودند، همگی‌ آن‌ راگواهی‌ می‌دادند وبه‌ همین‌ دلیل‌ مدینه‌ را بر یزید شوراندند. او هیچ‌ پای‌بندی‌ به‌ دین‌نداشت‌. برای‌ شناخت‌ بی‌دینی‌ او، فرمانش‌ به‌ ابن‌زیاد برای‌ کشتن‌ امام‌ حسین‌ـع‌ـکافی‌ است‌. به‌ طور یقین‌ هیچ‌ مسلمانی‌ با وجود چنین‌ رخداد هولناکی‌ همراه‌ با دیگرجنایات‌ یزید در حمله‌ به‌ مدینه‌ وحرم‌ خدا یعنی‌ مکه‌، نمی‌تواند در کفر چنین‌خلیفه‌ای‌ تردید کند.

پس‌ از یزید، مروانیان‌ در تظاهر به‌ فسق‌ وفجور عادت‌ کردند. شراب‌خواری‌ به‌عنوان‌ یک‌ سنت‌ شاهانه‌ پذیرفته‌ شد وجز به‌ ندرت‌، بیشتر مروانیان‌ تردیدی‌ درانجام‌ اعمال‌ خلاف‌ شرع‌ به‌ خود راه‌ نمی‌دادند. زمانی‌ که‌ برای‌ چندی‌ عمربن‌عبدالعزیز کوشید تا سیره‌ خلفای‌ نخست‌ را احیا کند، جانشین‌ وی‌ تمام‌ تلاش‌های‌او را از بین‌ برد. دلیلش‌ نیز آن‌ بود که‌ چهل‌ پیر نزد او شهادت‌ دادند که‌ خلفا در روزقیامت‌، حساب‌ وعذابی‌ ندارند ومستقیماً به‌ بهشت‌ می‌روند!

هشام‌ بن‌ عبدالملک‌ نیز اهل‌ دینداری‌ نبود. او مانند برخی‌ خلفای‌ پیش‌ از خود،از بسیاری‌ از ایرانیان‌ِ مسلمان‌ شده‌ جزیه‌ می‌گرفت‌؛ در حالی‌ که‌ جزیه‌، مالیات‌ِ ویژه‌اهل‌ کتاب‌ وزرتشتیان‌ بود. گفته‌اند: یکی‌ از علل‌ قیام‌ زید بن‌ علی‌ بر ضد هشام‌ آن‌بود که‌ زمانی‌ یک‌ مسیحی‌ در حضور هشام‌ از رسول‌ خداـص‌ـ بدگویی‌ کرد وهشام‌هیچ‌ گونه‌ عکس‌العملی‌ از خود نشان‌ نداد. این‌ برخورد بر زید سخت‌ گران‌ آمد.

پست‌ترین‌ خلیفه‌ اموی‌ ولید بن‌ یزید است‌. مورخان‌ او را زندیق‌ بنی‌امیه‌می‌شناسانند. او در اشعار خود، به‌ صراحت‌ اظهار کفر کرده‌ ویک‌ بار که‌ به‌ قرآن‌ تفأل‌زد وآیه‌ای‌ در تهدید آمد، قرآن‌ را در کناری‌ نهاد وتیری‌ به‌ سوی‌ او انداخت‌. درفسق‌ وکفر او هیچ‌ گونه‌ تردیدی‌ از سوی‌ مورخان‌ وجود ندارد. به‌ دلیل‌ چنین‌ فسق‌آشکاری‌ بود که‌ یزید ناقص‌ بر ضد وی‌ شورید واو را به‌ قتل‌ آورد.

این‌ سخن‌ که‌ مردمان‌ بر مرام‌ ملوک‌ وامیران‌ خود هستند، عمومیت‌ ندارد. زیرافطرت‌ پاک‌ مردمان‌ به‌ سادگی‌ آلوده‌ نمی‌شود. در تمامی‌ دوره‌ امویان‌، بسیاری‌ ازتوده‌های‌ مردم‌ وفادار به‌ دین‌ بودند. اگر در جنگ‌های‌ طولانی‌ که‌ محل‌ آنها بسیاردور از سرزمین‌ اصلی‌شان‌ بود، شرکت‌ می‌کردند، برای‌ نشر اسلام‌ واز سر دینداری‌بود. قرآن‌ به‌ عنوان‌ مهم‌ترین‌ متن‌ آموزشی‌ در تمام‌ این‌ دوره‌، روح‌ وروان‌ مردمان‌ رامی‌ساخت‌ وبه‌ آنان‌ درس‌ زندگی‌ می‌داد.

 

رواج‌ عقیده‌ جبر

می‌دانیم‌ که‌ عقیده‌ جبر بدین‌ معناست‌ که‌ انسان‌ را موجودی‌ مسلوب‌ الاختیار وفاقداراده‌ معرفی‌ کرده‌ واو را در برابر همه‌ و چیزهمه‌ کس‌، بی‌تفاوت‌ وبدون‌ احساس‌مسؤولیت‌ بدانند.  این‌ درست‌ است‌ که‌ خداوند، خالق‌ همه‌ کارهاست‌، اما خداونداختیاری‌ به‌ انسان‌ داده‌ تا خود را در برابر کارهایش‌ مسؤول‌ بداند. به‌ همین‌ دلیل‌است‌ که‌ خداوند برای‌ او عذاب‌ وثواب‌ قرار داده‌ است‌.

امویان‌ مصلحت‌ را در این‌ می‌دیدند تا به‌طوری‌ عمل‌ کنند تا توده‌ مردم‌، همه‌کارها را ناشی‌ از خدا دانسته‌ واین‌ را به‌ گونه‌ای‌ بپذیرند که‌ انسان‌ هیچ‌ نقشی‌وسهمی‌ در کارهایش‌ ندارد. عقیده‌ به‌ جبر می‌توانست‌ توجیه‌گر همه‌ چیز باشد، هرعملی‌ را مجاز شمرد وهیچ‌ پرسش‌ وانتقادی‌ نیز که‌ حکایت‌ از مسؤولیت‌ انسان‌ دربرابر آن‌ عمل‌ باشد، مطرح‌ نکند.

شعرای‌ عصر اموی‌ وعالمان‌ درباری‌ که‌ مروج‌ حکومت‌ امویان‌ بودند، همه‌ چیزرا خدایی‌ دانسته‌ این‌ را دلیل‌ بر حقانیت‌ امویان‌ می‌دانستند. بنی‌امیه‌ که‌ به‌ زورشمشیر وحربه‌ حیله‌ ونیرنگ‌ دشمنان‌ خود را از پای‌ در می‌آوردند، سمبل‌ پیروزی‌خدا بر شیطان‌ معرفی‌ می‌شدند. چنین‌ توجیه‌ زشتی‌ که‌ در فریب‌ مردم‌ نقش‌ مهمی‌داشت‌، برگرفته‌ از بی‌قیدی‌ امویان‌ نسبت‌ به‌ ارزش‌های‌ دینی‌ وآن‌ همه‌ آیات‌واخباری‌ بود که‌ حکایت‌ از تعهد و مسؤولیت‌ انسان‌ها داشت‌.

 

شیعه‌ ستیزی‌

اشاره‌ کردیم‌ که‌ امویان‌ بر مذهب‌ عثمانی‌ بودند. اما واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ امویان‌ نه‌ به‌اسلام‌ عقیده‌ راسخی‌ داشتند ونه‌ به‌ مذهب‌ خاصی‌ باور؛ اما برای‌ مردمی‌ که‌علاقه‌مند به‌ دین‌ بودند، باید راه‌ ورسمی‌ را معرفی‌ می‌کردند تا آنان‌ را در اطراف‌خویش‌ نگاه‌ دارند. مهم‌ترین‌ رقیب‌ مذهبی‌ آنان‌ شیعیان‌ وعلاقه‌مندان‌ به‌ امام‌ علی‌ـع‌ـبودند. شیعیان‌ کسانی‌ بودند که‌ امامت‌ علی‌ـع‌ـ وفرزندان‌ وی‌ را قبول‌ داشتند ودین‌را از زبان‌ آنها فرا می‌گرفتند. امام‌ علی‌ـع‌ـ داناترین‌ صحابی‌ رسول‌ خداـص‌ـ بودوهمان‌ طور که‌ از نهج‌البلاغه‌ آشکار است‌، بالاترین‌ آگاهی‌ دینی‌ را داشت‌. به‌ علاوه‌مشی‌ عملی‌ امام‌علی‌ـع‌ـ نشانگر اوج‌ دین‌شناسی‌ ودینداری‌ آن‌ امام‌ است‌. آن‌حضرت‌ وفادارترین‌مردم‌ به‌ سیره‌ وسنت‌ رسول‌خداـص‌ـ بود وحاضر نشد به‌ هیچ‌روی‌ از آن‌جدا شود.

امویان‌ کینه‌ شدیدی‌ از امام‌ علی‌ـع‌ـ در دل‌ داشتند واز همان‌ آغاز حکومت‌ خود،دشنام‌ به‌ علی‌ـع‌ـ را بر تمام‌ منبرهای‌ دنیای‌ اسلام‌ به‌ صورت‌ یک‌ سنت‌ درآوردند.زمانی‌ که‌ به‌ مروان‌ گفته‌ شد: چرا به‌ علی‌ـع‌ـ دشنام‌ می‌دهید، او پاسخ‌ داد: کار بنی‌امیه‌جز با دشنام‌به‌علی‌ـع‌ـ سامان‌ نمی‌یابد. آنان‌ می‌بایست‌ چهره‌ علی‌ـع‌ـ را مخدوش‌می‌کردند تا کسی‌ به‌ سیره‌ آن‌ حضرت‌ روی‌ نیاورده‌ حتی‌ در اندیشه‌ آشنایی‌ با آن‌ امام‌نیز برنیاید.

معاویه‌ در نامه‌ای‌ به‌ زیاد که‌ حاکم‌ عراق‌ بود نوشت‌: «هر کس‌ بر دین‌ علی‌وعقیده‌ اوست‌ بکش‌.» زیاد هم‌ بیشترین‌ دشمنی‌ را با شیعیان‌ داشت‌ وبسیاری‌ ازاصحاب‌ امام‌ علی‌ـع‌ـ را به‌ شهادت‌ رساند. یکی‌ از بهترین‌ اصحاب‌ امام‌ حُجر بن‌عدی‌ بود که‌ پیش‌ از این‌ اشاره‌ به‌ اعتراض‌ وی‌ به‌ حاکم‌ اموی‌ کوفه‌ کردیم‌. وی‌ به‌دستور معاویه‌ به‌ همراه‌ جمعی‌ از یارانش‌ کشته‌ شد.

کینه‌ امویان‌ نسبت‌ به‌ شیعیان‌ در دوران‌ حکومت‌ بیست‌ ساله‌ حجاج‌ بن‌ یوسف‌بر عراق‌ به‌ اوج‌ خود رسید. او می‌گفت‌: برای‌ وی‌ راحت‌تر است‌ کسی‌ را زندیق‌بنامند تا آن‌ که‌ او شیعه‌ بخوانند. وی‌ بسیاری‌ از اصحاب‌ امام‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ در قیدحیات‌ بودند، به‌ شهادت‌ رساند. شیعه‌ ستیزی‌ امویان‌ در جریان‌ کربلا به‌ اوج‌ خودرسید. آنان‌ ریحانه‌ رسول‌ خداـص‌ـ را در کربلا به‌ شهادت‌ رساندند، جسد او را همان‌جا رها کردند وهمراه‌ وی‌ شانزده‌ تن‌ از علویان‌ را به‌ خاک‌ وخون‌ غلتاندند. پس‌ ازآن‌ خاندان‌ پیامبرـص‌ـ را به‌ عنوان‌ اسیر به‌ کوفه‌ وشام‌ کشاندند واز اسارت‌ آنان‌ اظهارشادمانی‌ وسرور کردند. در دوره‌ امویان‌ یادْکردِ از نام‌ علی‌ـع‌ـ جرم‌ محسوب‌ می‌شدویک‌ بار که‌ کسی‌ خواست‌ تا از امام‌ روایتی‌ نقل‌ کند، او را با عنوان‌ ابوزینب‌ خواند.

شیعه‌ ستیزی‌ امویان‌ را باید یکی‌ از دلایل‌ قطعی‌ سرنگونی‌ آنان‌ دانست‌. عباسیان‌به‌ بهانه‌ دفاع‌ از تشیع‌ بود که‌ توانستند خراسانیان‌ را بر ضد امویان‌ بسیج‌ کنند ودرنهایت‌ حکومت‌ آنان‌ را سرنگون‌ کنند.

 کتاب تاریخ ایران اسلامی


دسته ها : تاریخ
بیست و دوم 5 1387 22:1
X