معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 696256
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

فصل‌ دوم‌/روزگار خلافت‌

 

روزگار خلافت‌

سقیفه‌

پیش‌ از دفن‌ پیامبرـص‌ـ، گروهی‌ از انصار در سقیفه‌ بنی‌ ساعده‌ گردآمدند وخواستندتا سعد بن‌ عباده‌ را که‌ رئیس‌ طایفه‌ خزرج‌ بود، به‌ رهبری‌ برگزینند. در این‌ وقت‌،چند نفر از مهاجران‌، شامل‌ ابوبکر، عمر وابوعبیده‌ جراح‌ از راه‌ رسیدند وبا استفاده‌ازاختلاف‌های‌ داخلی‌ میان‌ انصار ونزاع‌ اوس‌ وخزرج‌، واستدلال‌ بر این‌ که‌خلافت‌ از آن‌ قریش‌است‌، وعرب‌ها تنها زیر بار قریش‌ می‌روند، خلافت‌ را از آن‌خود کردند. همان‌ جا کسانی‌ فریاد زدند که‌ جز با امام‌ علی‌ـع‌ـ بیعت‌ نمی‌کنند، امافریاد آنها به‌ جایی‌نرسید.

پس‌ از آن‌، از سقیفه‌ بیرون‌ آمده‌ ودیگران‌ را به‌ بیعت‌ با ابوبکر فراخواندند. دراین‌ وقت‌ بنی‌هاشم‌ سرگرم‌ کفن‌ ودفن‌ پیامبرـص‌ـ بودند. پس‌ از شنیدن‌ خبر این‌ماجرا، آنها وگروهی‌ از مسلمانان‌ با خلافت‌ ابوبکر به‌ مخالفت‌ برخاستند. اطرافیان‌خلیفه‌ جدید، با مخالفان‌ برخوردها وتهدیدهای‌ سختی‌ کرده‌ وبا بهره‌گیری‌ از نفوذقریش‌ وتنفر قریش‌ از امام‌ علی‌ـع‌ـ به‌ دلیل‌ نبردهای‌ آن‌ حضرت‌ در بدر واحد،قدرت‌ را برای‌ خویش‌ محفوظ‌ نگاه‌ داشتند. بعدها خلیفه‌ دوم‌ تأیید کرد که‌ خلافت‌ابوبکر، با مشورت‌ مسلمانان‌ نبوده‌ است‌.

بی‌توجهی‌ به‌ دستور پیامبرـص‌ـ در غدیر، مهم‌ترین‌ اشکالی‌ بود که‌ برای‌ نخستین‌بار پیش‌ آمد. برخی‌ از کسانی‌ که‌ در این‌ ماجرا دست‌ داشتند، پیش‌ وپس‌ از رحلت‌پیامبرـص‌ـ اعتقادی‌ به‌ احادیث‌ وگفته‌های‌ آن‌ حضرت‌ نداشتند وآن‌ را حجّت‌نمی‌دانستند. حتی‌ یک‌ بار که‌ پیامبرـص‌ـ در روزهای‌ بیماری‌ کاغذ وقلمی‌ خواستندتا چیزی‌ بنویسد که‌ امّت‌ بعد از ایشان‌ گمراه‌ نشوند، آنها مخالفت‌ کردند. همین‌گروه‌، پس‌ از رحلت‌، اجازه‌ نوشتن‌ احادیث‌ پیامبرـص‌ـ را ندادند وگفتند که‌ کتاب‌خدا کافی‌ است‌. با همین‌ استدلال‌، دستور پیامبرـص‌ـ را در غدیر نیز کنار گذاشتند.شرایط‌ قبیله‌ای‌ هم‌ به‌ آنها کمک‌ کرد تا اعراب‌ را به‌ سوی‌ قریش‌ بخوانند، وبا منزوی‌کردن‌ بنی‌هاشم‌، خلافت‌ را برای‌ خود نگاه‌ دارند.

در شمار حامیان‌ نزدیک‌ امام‌ علی‌ـع‌ـ در سقیفه‌، کسانی‌ چون‌ سلمان‌، ابوذر،مقداد وعمار یاسر وگروهی‌ دیگر بودند که‌ بعدها هم‌، به‌ عنوان‌ نخستین‌ شیعیان‌شناخته‌ شدند. فاطمه‌ زهراـس‌ـ هم‌ تلاش‌ زیادی‌ برای‌ بازگرداندن‌ خلافت‌ به‌ سوی‌امام‌ علی‌ـع‌ـ انجام‌ داد واز انصار خواست‌ تا به‌ سخن‌ پیامبرـص‌ـ عمل‌ کنند. اما آنهاگفتند که‌ دیگر دیر شده‌ است‌ چون‌ آنان‌ با ابوبکر بیعت‌ کرده‌اند!

 

خلافت‌ ابوبکر

اشاره‌ کردیم‌ که‌ برخی‌ از سران‌ قریش‌ با هماهنگی‌ پیشین‌، طرحی‌ را برای‌ جلوگیری‌از امامت‌ علی‌ـع‌ـ اجرا کردند وضمن‌ آن‌، بدون‌ آن‌ که‌ با عموم‌ مردم‌ مشورت‌ کنند،ابوبکر را به‌ خلافت‌ برگزیدند. پس‌ از آن‌، با اصرار از دیگران‌ بیعت‌ گرفتند وحتی‌کسانی‌ که‌ حاضر به‌ بیعت‌ نبودند، با تهدید به‌ این‌ کار وادار کردند. بدین‌ ترتیب‌،ابوبکر به‌ عنوان‌ خلیفه‌ اول‌ کارش‌ را آغاز کرد.

ابوبکر بن‌ ابی‌قحافه‌ از طایفه‌ بنی‌ تمیم‌، یکی‌ از تیره‌های‌ قریش‌ بود که‌ درسال‌های‌ نخست‌ بعثت‌، به‌ رسول‌ خداـص‌ـ ایمان‌ آورد. وی‌ در ماه‌های‌ آخر زندگی‌آن‌ حضرت‌ در مکه‌، دخترش‌ عایشه‌ را به‌ همسری‌ رسول‌ خداـص‌ـ درآورد. ابوبکرهمراه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مدینه‌ هجرت‌ کرد و از آن‌ پس‌ در مدینه‌ سکونت‌ گزید.

ابوبکر شخصیت‌ سیاسی‌ یا نظامی‌ شناخته‌ شده‌ای‌ نداشت‌ ودر تحولات‌ نظامی‌دوران‌ ده‌ ساله‌ مدینه‌، خاطره‌ ویژه‌ای‌ از مبارزه‌ و جنگجویی‌ وی‌ برجای‌ نمانده‌است‌. وی‌ با عمر بن‌ خطاب‌ عقد اخوّت‌ داشت‌ وبعدها به‌ همراه‌ او وابوعبیده‌جراح‌ توانستند خلافت‌ را در اختیار بگیرد. عمر قائم‌ مقام‌ شد وابوعبیده‌ فرمانده‌نیروهای‌ نظامی‌ گردید! و در حقیقت‌ یک‌ کودتای‌ سه‌ نفره‌، قدرت‌ را تقسیم‌ و برای‌خود تثبیت‌ کرد.

 

تثبیت‌ حاکمیت‌ دولت‌ مرکزی‌

اقدامات‌ سیاسی‌ ونظامی‌ پیامبرـص‌ـ پس‌ از فتح‌ مکه‌، توانسته‌ بود حکومت‌ اسلامی‌را در سرتاسر شبه‌ جزیره‌ ومیان‌ تمامی‌ قبایل‌ عرب‌ در آن‌ نواحی‌ استوار سازد. بارحلت‌ پیامبرـص‌ـ، قبایلی‌ که‌ مخالف‌ تسلط‌ قدرت‌ مرکزی‌ مدینه‌ برخود بودند، به‌گونه‌های‌ مختلفی‌ دست‌ به‌ مخالفت‌ زدند. این‌ مخالفان‌ چند دسته‌ بودند:

1 . برخی‌ از آنها کوشیدند تا با ادعای‌ نبوت‌ به‌ گمان‌ خود حرکتی‌ شبیه‌ حرکت‌پیامبرـص‌ـ انجام‌ دهند، تا از این‌ طریق‌ بتوانند بر قبایل‌ دیگر سلطه‌ یابند. این‌ مدعیان‌نبوت‌ عبارت‌ بودند از اَسْوَد عَنَسی‌، مُسَیْلمه‌ کذّاب‌، طُلَیْحه‌ بن‌ خُوَیْلد وزنی‌به‌نام‌سجاح‌.

اسود در ماه‌های‌ آخر حیات‌ پیامبرـص‌ـ در جنوب‌ شبه‌ جزیره‌، ادعای‌ نبوت‌ کرد.پیامبرـص‌ـ دستور مقابله‌ با وی‌ را به‌ حاکم‌ خود در یمن‌ داد. در جنگی‌ که‌ واقع‌ شدیک‌ مسلمان‌ ایرانی‌ با نام‌ فیروز، اسود را کشت‌ وخبر آن‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبرـص‌ـ به‌مدینه‌ رسید. از این‌ قبیل‌ ایرانیان‌ در یمن‌ فراوان‌ بودند وآنها را الابناء می‌خواندند.

مسیلمه‌ قدرتمندترین‌ این‌ مدعیان‌ بود. او توانست‌ در یمامه‌ لشکری‌ گران‌ فراهم‌آورد. وی‌ همچنین‌ سجاح‌ را که‌ از قبیله‌ بنی‌ تمیم‌ ومدعی‌ نبوت‌ بود، با خود همراه‌ساخت‌. بدین‌ ترتیب‌ مسیلمه‌ مشکل‌ بزرگی‌ در برابر مسلمانان‌ ایجاد کرد. در جنگی‌که‌ در سال‌ 12 هجری‌ رخ‌ داد، مسلمانان‌ با از دست‌ دادن‌ تعداد زیادی‌ از نیروهای‌خود، توانستند مسیلمه‌ را شکست‌ داده‌ به‌ قتل‌ رسانند. در درگیری‌ دیگری‌ باطُلَیحه‌، مسلمانان‌ او را شکست‌ دادند. وی‌ از معرکه‌ گریخت‌ وبعدها مسلمان‌ شد.بدین‌ صورت‌ غائله‌ مدعیان‌ نبوّت‌ خاتمه‌ یافت‌.

2 . دسته‌ دیگری‌ از قبایل‌ که‌ آشنایی‌ با اسلام‌ نداشتند، به‌ دلیل‌ نزدیکی‌ با فرهنگ‌بت‌پرستی‌ به‌راحتی‌ مرتد شده‌، از اسلام‌ برگشتند. به‌ ویژه‌ که‌ در صورت‌ مسلمان‌بودن‌ می‌بایست‌ زکات‌ نیز می‌پرداختند واین‌ با روحیه‌ عرب‌های‌ بادیه‌ نشین‌سازگاری‌ نداشت‌. اینان‌ نیز با اعزام‌ سپاهیانی‌ آرام‌ شده‌ ودوباره‌ اسلام‌ را پذیرفتند.

3 . دسته‌ دیگری‌ از اعراب‌ با پذیرش‌ اسلام‌، اعلام‌ کردند که‌ حاضر به‌ پرداخت‌زکات‌ به‌ مدینه‌ نیستند وخود زکات‌ مال‌ خویش‌ را میان‌ فقرای‌ خود تقسیم‌ می‌کنند.این‌ مسأله‌ نمی‌توانست‌ توسط‌ خلیفه‌ مورد قبول‌ قرار گیرد. وی‌ به‌ رغم‌ برخی‌مخالفت‌ها با اینان‌ نیز به‌ جنگ‌ پرداخت‌ وتسلیم‌شان‌کرد.

مورخان‌ این‌ جنگ‌ها را با عنوان‌ جنگ‌های‌ رَدّه‌ می‌شناسند. اما روشن‌ است‌ که‌برخی‌ مرتد، دسته‌ای‌ بدتر از مرتد وکسانی‌ نیز معتقد به‌ اسلام‌ بوده‌ ومشکلات‌دیگری‌ از قبیل‌ آنچه‌ ذکر شد داشته‌اند.

خالد بن‌ ولید فرمانده‌ نیروهای‌ نظامی‌ که‌ در نواحی‌ شمالی‌ شبه‌ جزیره‌ وشرق‌ به‌سر کوبی‌ اهل‌ ردّه‌ مشغول‌ بود، کم‌ کم‌ پایش‌ به‌ عراق‌ کشیده‌ شد. در عراق‌ حکومت‌آل‌لَخْم‌، حکومتی‌ عربی‌ اما دست‌ نشانده‌ ایرانیان‌ بود که‌ چندی‌ پیش‌ از آن‌ به‌ دست‌خسرو پرویز از میان‌ رفته‌ بود. با از بین‌ رفتن‌ آنها، قبایل‌ عربی‌ به‌ ویژه‌ قبیله‌ بزرگ‌بکربن‌ وائل‌ آزادانه‌ به‌ شهرهای‌ مرزی‌ ایران‌ حمله‌ کرده‌ به‌ غارتگری‌ می‌پرداختند.

 

آغاز حمله‌ به‌ عراق وشام‌

برخی‌ از رهبران‌ قبایل‌ عرب‌ در عراق‌ که‌ شاهد حضور قاطع‌ نیروهای‌ عرب‌مسلمان‌ شده‌ بودند، به‌ سرعت‌ اسلام‌ را پذیرفتند. آنها که‌ از وضع‌ نابسامان‌ عراق‌آگاه‌ بودند، ازابوبکر خواستند تا برای‌ تسخیر عراق‌ وبیرون‌ راندن‌ نیروهای‌ ایرانی‌از آن‌ جا نیروبفرستد.

خالد بن‌ ولید، همراه‌ مثنّی‌ بن‌ حارثه‌ رئیس‌ بنی‌ شیبان‌ پس‌ از مدتی‌ درگیری‌ بامرزداران‌ ایرانی‌ حیره‌ را تصرف‌ کردند. این‌ نخستین‌ برخورد مسلمانان‌ با نیروهای‌مرزی‌ ایران‌ بود که‌ دامنه‌ محدودی‌ داشت‌. با این‌ حال‌، باید توجه‌ داشت‌ که‌ تصرف‌حیره‌ پایتخت‌ باستانی‌ عراق‌، زنگ‌ خطر جدی‌ برای‌ ایران‌ بود، زیرا این‌ شهر، درتصرف‌ نیروهای‌ ایرانی‌ بود ومی‌توانست‌ پایگاهی‌ برای‌ حمله‌های‌ بعدی‌ اعراب‌ برضد ایران‌ باشد. بناهای‌ کهن‌ حیره‌ که‌ از دوران‌ شاهی‌ آل‌لخم‌ برجای‌ مانده‌ بود، تاقرن‌ها بعد استوار بود. در ساختن‌ کوفه‌ از مصالح‌ قصرهای‌ حیره‌ برای‌ بنای‌ خانه‌هااستفاده‌ کردند!

فتح‌ حیره‌ در ربیع‌ الاول‌ سال‌ دوازدهم‌ هجری‌ اتفاق‌ افتاد. البته‌ این‌ شهر یکی‌ دوبار شورید، اما پس‌ از آن‌ که‌ سپاه‌ اعراب‌ در این‌ نواحی‌ فراوان‌ شد، حیره‌ آرام‌ گرفت‌.در وقت‌ گرفتن‌ شهر، هفت‌ هزار نفر مرد بالغ‌ در شهر بوده‌ و می‌توان‌ گفت‌ جمعیتی‌نزدیک‌ به‌ چهل‌ تا پنجاه‌ هزار نفر داشته‌ است‌. در نامه‌ای‌ از رستم‌ به‌ مردمان‌ حیره‌،آنها متهم‌ شده‌اند که‌ با اعراب‌ برای‌ فتح‌ ایران‌ همکاری‌ کرده‌اند.

در شمال‌ غرب‌ جزیره‌ العرب‌ نیز ابوبکر دست‌ به‌ اقداماتی‌ زد. پیش‌ از آن‌پیامبرـص‌ـ سپاهی‌ به‌ موته‌ فرستاده‌ ودر سال‌ نهم‌ هجری‌ خود به‌ تبوک‌ رفته‌ بود. یک‌بار نیز لشکری‌ به‌ فرماندهی‌ اسامه‌ بن‌ زید در روزهای‌ بعد از رحلت‌ پیامبرـص‌ـ عازم‌آن‌ منطقه‌ شد. اکنون‌ ابوبکر مصمم‌ بود سوریه‌ را به‌ تصرّف‌ درآورد. به‌ دنبال‌ این‌تصمیم‌ نیروهای‌ فراوانی‌ به‌ آن‌ سوی‌ اعزام‌ شدند وپس‌ از درگیری‌ مهمی‌ که‌ بارومیان‌ ـ دولت‌ بیزانس‌ ـ صورت‌ گرفت‌ مسلمانان‌ توانستند دمشق‌ را به‌ محاصره‌درآورند. در سال‌ 13 هجری‌ در حالی‌ که‌ دمشق‌ در محاصره‌ نیروهای‌ مسلمان‌ بود،ابوبکر از دنیا رفت‌.

 

خلافت‌ عمر

عمر فرزند خطّاب‌ از طایفه‌ بنی‌ عدی‌ ـ یکی‌ از طوایف‌ قریش‌ ـ بود. او در سال‌ ششم‌بعثت‌ در مکه‌ اسلام‌ آورد ودر تمام‌ دوران‌ هجرت‌ از دوستان‌ نزدیک‌ ابوبکر بود.وی‌ در جریان‌ عقد برادری‌ میان‌ مسلمانان‌، با ابوبکر عقد اخوّت‌ بست‌. دختر وی‌حفصه‌ به‌ همسری‌ پیامبرـص‌ـ در آمد. در ماجرای‌ سقیفه‌ نقش‌ مهمی‌ برای‌ به‌ خلافت‌رساندن‌ ابوبکر داشت‌ ودر دوران‌ حکومت‌ او عملا به‌ عنوان‌ قائم‌ مقام‌ او فعالیت‌می‌کرد. ابوبکر به‌ هنگام‌ مرگ‌، با نوشتن‌ عهدنامه‌ای‌ وی‌ را به‌ جانشینی‌ خود برگزیدواین‌ اقدامی‌ بود که‌ به‌ صورت‌ طبیعی‌ انتظار آن‌ می‌رفت‌. در آن‌ زمان‌ مسلمانان‌ درشام‌ وعراق‌ به‌ فتوحات‌ مشغول‌ بودند وبه‌ جز اعتراضاتی‌ که‌ به‌ رفتار و اخلاق‌ عمرشد، کسی‌ مخالفت‌ جدی‌ با ابوبکر نکرد. عمر از سال‌ 13 تا 23 هجری‌، یعنی‌ اندکی‌بیش‌ از ده‌ سال‌ خلافت‌ کرد.

عمر در طول‌ ده‌ سال‌ خلافت‌ خود، سیاست‌ اجرایی‌ خود را در توسعه‌ فتوحات‌متمرکز کرد وقبایل‌ زیادی‌ را از جزیره‌ العرب‌ به‌ شام‌ وعراق‌ کوچ‌ داد. وی‌ در اداره‌امور از نیروهای‌ مختلف‌، به‌ ویژه‌ قریشیان‌ بهره‌ برد. در عین‌ حال‌ کوشید تا صحابه‌اصلی‌ پیامبر را در مدینه‌ نگاه‌ دارد.

در نوع‌ کارها مصلحت‌اندیشی‌های‌ خود را بر آرای‌ دیگران‌ ترجیح‌ می‌داد؛ امااگر نکته‌ خاصی‌ به‌ ذهنش‌ نمی‌رسید، با صحابه‌ به‌ مشورت‌ می‌نشست‌. رفتار فردی‌او اندکی‌ به‌ تندی‌ می‌گرایید وهمین‌ سبب‌ برخی‌ از اعتراض‌ها می‌شد. زندگی‌اقتصادی‌ ساده‌ای‌ داشت‌ واز تجمل‌گرایی‌ سخت‌ متنفر بود. بارها کارگزاران‌ خود رابه‌ دلیل‌ تجمل‌ گرایی‌ برکنار یا توبیخ‌ وجریمه‌ کرد. در این‌ میان‌، نسبت‌ به‌ معاویه‌اعتماد خاصی‌ داشت‌ وبه‌ رغم‌ تجمل‌ گرایی‌ شدید معاویه‌، هیچ‌گاه‌ وی‌ را که‌ خود به‌حکومت‌ دمشق‌ گماشته‌ بود، از امارت‌ دمشق‌ عزل‌ ویا حتی‌ توبیخ‌ نکرد.

رفتار عمر میان‌ اهل‌ سنّت‌، سخت‌ مورد توجه‌ واقع‌ شد تا جایی‌ که‌ می‌توان‌نمونه‌هایی‌ را نشان‌ داد که‌ بعدها اهل‌ سنت‌، در فقه‌ خویش‌ سنّت‌ پیامبر را به‌ کنارگذاشته‌ وسنّت‌ عمر را مبنا قرار دادند. برداشت‌ وی‌ از دین‌ همراه‌ با نوعی‌سختگیری‌ بوده‌ واز این‌ زاویه‌ عنصری‌ افراطی‌ می‌نمود. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌گفت‌ که‌ او دین‌ را سختگیرانه‌تر از خود پیامبرـص‌ـ عرضه‌ می‌کرد. سخت‌گیری‌ او درباره‌ زنان‌، یکی‌ از نمونه‌هایی‌ است‌ که‌ در اخبار تاریخی‌ مکرر گزارش‌ شده‌ است‌.

عمر نسبت‌ به‌ نژاد غیر عرب‌ نوعی‌ بدبینی‌ داشت‌، والبته‌ در آن‌ روزگار که‌ هنوزاقوام‌ دیگر به‌ اسلام‌ نگرویده‌ بودند، اندکی‌ طبیعی‌ می‌نمود. با این‌ حال‌ تأکیدهای‌سخت‌ وی‌ بر عربی‌گری‌ تأثیرهای‌ نامطلوبی‌ بر سایر نژادها نهاد. انگیزه‌ کشتن‌ عمراز سوی‌ یک‌ ایرانی‌ غیر مسلمان‌، نمی‌توانست‌ بی‌ارتباط‌ با چنین‌ رفتاری‌ باشد.

 

ورود اسلام‌ به‌ ایران‌

در یک‌ هزار وپانصد سال‌ اخیر، هیچ‌ حادثه‌ای‌ مانند ورود اسلام‌ به‌ ایران‌، نقش‌تعیین‌ کننده‌ در کشور ما نداشته‌ است‌. حضور اسلام‌ در ایران‌، ایران‌ را از دوره‌ میانی‌خود وارد دورانی‌ نو کرد وجز برخی‌ زمینه‌های‌ فرهنگی‌ وملی‌ که‌ به‌ هر روی‌ باقی‌می‌ماند، به‌ طور اساسی‌ خود را در قالبی‌ نو ریخت‌. قالبی‌ که‌ اسلام‌ وفرهنگ‌ جدیداسلامی‌ ـکه‌ به‌ زودی‌ خود ایرانیان‌ هم‌ در آن‌ سهیم‌ می‌شدندـ، آن‌ را طرّاحی‌ کرده‌بود. مهم‌ترین‌ عناصر قالب‌ بخش‌، یعنی‌ زبان‌ ومذهب‌، در چهارچوب‌ آیین‌ جدیدشکل‌ گرفت‌ وبا مهاجرت‌ نژادهای‌ جدید به‌ ایران‌، تا حدود زیادی‌ ملّیت‌ نیز تغییرکرد. البته‌ هرچه‌ آمد، تحت‌ تأثیر فرهنگ‌ پیشین‌ قرار گرفت‌؛ هر چند در قالب‌ تازه‌.نظام‌ ساسانی‌ نزدیک‌ به‌ چهارصد سال‌ دوام‌ آورده‌ بود واینک‌ ایران‌ می‌بایست‌ جای‌خود را در مجموعه‌ای‌ جدید که‌ اسلام‌ آن‌ را پدید آورده‌ عوض‌ کند.

پیش‌ از این‌، از نخستین‌ درگیری‌های‌ اعراب‌ مسلمان‌ با مرزداران‌ ایرانی‌ در عراق‌سخن‌ گفتیم‌. این‌ پیروزیها، مسلمانان‌ را در اندیشه‌ گسترش‌ اسلام‌ از طریق‌ فتوحات‌انداخت‌؛ به‌ویژه‌ که‌ از ضعف‌ درونی‌ ایران‌ نیز آگاهی‌هایی‌ به‌ دست‌ آورده‌ بودند.

یزدگرد سوم‌ که‌ خبر تصرّف‌ حیره‌ وپیروزی‌های‌ نخست‌ مسلمانان‌ او را شگفت‌زده‌ کرده‌ بود، تصمیم‌ به‌ مقابله‌ جدی‌ با تهاجم‌ اعراب‌ گرفت‌. مسلمانان‌ نیز بااستمداد از خلیفه‌، توانستند سپاهی‌ را به‌ فرماندهی‌ ابو عُبید ثَقَفی‌ آماده‌ سازند. خلیفه‌دستور داد تا قبایل‌ عربی‌ از هر نقطه‌ جزیره‌ العرب‌ بسیج‌ شده‌ با خانه‌ وخانمان‌ راهی‌عراق‌ شوند. پیش‌ از آن‌ مثنی‌ بن‌حارثه‌ رهبر یکی‌ از طوایف‌ عرب‌ با نام‌ بکر بن‌ وائل‌با سپاه‌ اندکی‌ در برابر ایرانیان‌ ایستاده‌ بود. در جنگی‌ که‌ به‌ رهبری‌ ابوعبید ثقفی‌ با نام‌نبرد جِسْر (پل‌) شهرت‌ یافت‌، مسلمانان‌، به‌ رغم‌ رشادت‌ فراوان‌ شکست‌ خوردندوبه‌ دلیل‌ کشته‌ شدن‌ ابوعبید ووحشتی‌ که‌ از فیل‌های‌ لشکر ساسانی‌ داشتند، بازحمت‌ بازگشتند. این‌ نبرد در سال‌ 14 هجری‌ رخ‌ داد وطی‌ آن‌ چهار هزار نفر ازمسلمانان‌ کشته‌ شدند.

پس‌ از آن‌ مسلمانان‌ تا پایان‌ فتح‌ دمشق‌ آرام‌ ماندند. اما با گذشت‌ یک‌ سال‌، باردیگر، مثنّی‌ بن‌ حارثه‌ که‌ فرمانده‌ سپاه‌ اعراب‌ بود با سپاه‌ ایران‌ درگیر شد. مهران‌ بن‌مهربنداد با سپاهی‌ به‌ اعراب‌ حمله‌ کرد، اما پایداری‌ اعراب‌ سبب‌ شکست‌ سپاه‌شده‌مهران‌ در جنگ‌ کشته‌ شد. مسعود بن‌ حارثه‌ برادر مثنی‌ هم‌ در این‌ نبرد که‌ بُوَیْب‌نام‌ گرفت‌، کشته‌ شد.

این‌ بار یزدگرد تصمیم‌ گرفت‌ با اعزام‌ سپاهیان‌ بیشتر وسپردن‌ فرماندهی‌ به‌ رستم‌فرزند فرخزاد که‌ فرمانده‌ سپاه‌ آذربایجان‌ بود، کار اعراب‌ را یکسره‌ کند. خلیفه‌ دوم‌نیز با اعزام‌ نیروهای‌ بیشتر به‌ فرماندهی‌ سعدبن‌ ابی‌ وقاص‌ جبهه‌ مسلمانان‌ راتقویت‌ کرد. ابتدا مذاکراتی‌ صورت‌ گرفت‌ ومسلمانان‌ بر اساس‌ اعتقاد اسلامی‌خود، سه‌ پیشنهاد را مطرح‌ کردند: اسلام‌ آوردن‌ ایرانیان‌، جزیه‌، یا جنگ‌.ساسانیان‌ نمی‌توانستند جز پیشنهاد اخیر را بپذیرند.

شمار سپاه‌ ساسانیان‌ را هفت‌ تا هشت‌ برابر مسلمانان‌ نقل‌ کرده‌اند وبه‌ رغم‌ آن‌ که‌سعد وقاص‌ که‌ بیمار بود ونتوانست‌ در جنگ‌ حضور یابد، مسلمانان‌ با قوت‌ هرچه‌تمام‌تر در صحنه‌ کارزار ظاهر شدند. نبرد در منطقه‌ قادسیه‌ در نزدیکی‌ کوفه‌ رخ‌ دادوبه‌ نام‌ همین‌ منطقه‌ نیز شهرت‌ یافت‌.

پس‌ از سه‌ یا چهار روز درگیری‌ با کشته‌ شدن‌ رستم‌، سپاه‌ ساسانی‌ شکست‌خورد ومسلمانان‌ پیروز شدند. نبرد قادسیه‌ در جمادی‌ الاولی‌ سال‌ شانزدهم‌هجری‌ (ژوئن‌ 637) روی‌ داد. به‌ دنبال‌ آن‌، یزدگرد از تیسفون‌ پایتخت‌ خود گریخت‌واین‌ شهر را در برابر مسلمانان‌، بی‌دفاع‌ رها کرد. مسلمانان‌ ابتدا شهر بهرسیر(به‌اردشیر) را که‌ در سمت‌ غربی‌ رود دجله‌ بود تصرّف‌ کردند. شهر ساباط‌، ماحوزه‌،سلوکیه‌ ودرزیجان‌ نیز در بخش‌ غربی‌ بود که‌ به‌ تصرف‌ درآمد. اندکی‌ بعد،شهرک‌های‌ بخش‌ شرقی‌ دجله‌ شامل‌ تیسفون‌، اسبانبر، رومیه‌ وویه‌ اندیو خسرو(بهتر از انطاکیه‌ خسروان‌) به‌ تصرف‌ مسلمانان‌ درآمد. اعراب‌ مجموعه‌ این‌ شهرهارا مدائن‌ می‌نامیدند. مدائن‌ تقریبا در سی‌ کیلومتری‌ جنوب‌ شرقی‌ شهر بغداد قرارداشته‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ عَلَم‌ یا درفش‌ کاویان‌ که‌ مهم‌ترین‌ علم‌ جنگی‌ ایرانیان‌بود، در این‌ نبرد به‌ دست‌ اعراب‌ افتاد.

تصرف‌ تیسفون‌، پایتخت‌ ثروتمند ساسانیان‌، غنائم‌ بی‌شماری‌ را برای‌جنگجویان‌ عرب‌ به‌ همراه‌ آورد. این‌ خود عامل‌ دیگری‌ بود که‌ اعراب‌ را تحریک‌کرد تا سریع‌تر عازم‌ این‌ ناحیه‌ شوند وبرای‌ جنگ‌های‌ بعدی‌ خود را آماده‌ کنند. دردرون‌ کاخ‌های‌ کسری‌، اتاق‌های‌ فراوانی‌ سرشار از «زر وسیم‌ وجامه‌ وجواهروسلاح‌ وفرش‌» بود. آنها را در میان‌ نهادند ومیان‌ فاتحان‌ تقسیم‌ کردند. قیمت‌ غنائم‌موجود در کاخها را نهصد میلیون‌ درهم‌ (هر سکه‌ درهم‌ یک‌ مثقال‌ نقره‌بود) سعد وقاص‌فرمانده‌ مسلمانان‌، در زمان‌ ورود به‌ کاخ‌های‌ کسری‌ این‌ آیت‌ قرآنی‌ را می‌خواند:

بعد از خود چه‌ باغ‌ها وچشمه‌سارها بر جای‌ گذاشتند؛ وکشتزارها وخانه‌های‌نیکو، ونعمتی‌ که‌ در آن‌ غرق‌ شادمانی‌ بودند. بدین‌ سان‌ بودند وما آن‌ نعمت‌ها رابه‌ مردمی‌ دیگر واگذاشتیم‌، نه‌ آسمان‌ بر آنها گریست‌ ونه‌ زمین‌ ونه‌ به‌ آنها مهلت‌داده‌ شد. (دخان‌ / 25 ـ 27[

یزدگرد در شهر حُلوان‌ ـ محلی‌ در نزدیکی‌ سر پل‌ ذهاب‌ فعلی‌ ـ کوشید سپاهی‌ گردآورده‌ در برابر مسلمانان‌ ایستادگی‌ کند. این‌ سپاه‌ در منطقه‌ جَلَوْلا ـ در نزدیکی‌خانقین‌ امروزی‌ ـ به‌ فرماندهی‌ مهران‌ رازی‌، با اعراب‌ مسلمان‌ نبرد کرد، اما شکست‌خورد. در نتیجه‌، یزدگرد به‌ سمت‌ شرق‌ گریخت‌ ودر ری‌ سکونت‌ گزید.

روشن‌ است‌ که‌ سپاه‌ عرب‌ باید با نهایت‌ قوت‌ در این‌ جنگ‌ ظاهر شده‌ باشد. چراکه‌ آنها، اهل‌ کوهستان‌ نبودند وجنگ‌های‌ کوهستانی‌ را تجربه‌ نکرده‌ بودند. تنها دریک‌ صورت‌ می‌توانستند کوه‌های‌ زاگرس‌ را پشت‌ سر گذارده‌ وسپاه‌ ایران‌ را به‌شکست‌ بکشانند وآن‌ این‌ که‌ با نهایت‌ توان‌ ونیرو در این‌ جنگ‌ شرکت‌ کرده‌ باشند.سپاه‌ اعراب‌، به‌ طور مرتب‌، با اعزام‌ نیروهای‌ جدید که‌ سر چشمه‌ آن‌ قبایل‌ مهاجرعرب‌ از جزیره‌ العرب‌ به‌ عراق‌ بود، تقویت‌ می‌شد.

هرمزان‌ از سرداران‌ ساسانی‌ که‌ بر خوزستان‌ حکمرانی‌ می‌کرد، توانست‌برای‌مدتی‌ در برابر اعراب‌ مسلمان‌ مقاومت‌ کند. به‌ دلیل‌ مقاومت‌های‌ وی‌ بود که‌گشودن‌ اهواز وشوشتر تا سال‌ 21 هجری‌ به‌ درازا کشید. در این‌ سال‌، هرمزان‌ خودرا تسلیم‌ کرد. وی‌ را به‌ مدینه‌ بردند. ابتدا خلیفه‌ تصمیم‌ گرفت‌ وی‌ را به‌ قتل‌ برساند؛اما با حیله‌ای‌ توانست‌ خود را از مرگ‌ برهاند. عمر نیز وجود وی‌ را برای‌ مشورت‌ضروری‌ دانست‌ واز وی‌ استفاده‌ می‌کرد. وی‌ بعدها، توسط‌ عبیدالله‌ فرزند عمر، به‌اتهام‌ دست‌ داشتن‌ در قتل‌ پدرش‌، بدون‌ هیچ‌ گونه‌ شاهدی‌ کشته‌ شد.

یزدگرد امید آن‌ داشت‌ تا با استمداد از نیروهایی‌ که‌ در شرق‌ ومرکز ایران‌ بودند،سپاهی‌ را به‌ سمت‌ اعراب‌ مسلمان‌ اعزام‌ کند. وی‌ در سال‌ 21 یا 22 نیروی‌ عظیمی‌ رابه‌ سمت‌ نهاوند فرستاد. اعراب‌ مسلمان‌ نیز از آن‌ سوی‌ به‌ فرماندهی‌ نعمان‌ بن‌ مُقرّن‌در برابر آنها قرار گرفتند.

در جنگ‌ نهاوند نیز که‌ مسلمانان‌ آن‌ را فتح‌الفتوح‌ نامیدند، با آن‌ که‌ فرمانده‌مسلمانان‌ وشمار زیادی‌ از آنها کشته‌ شدند، سپاه‌ ساسانی‌ برای‌ آخرین‌ بار شکست‌خورد. قبرستانی‌ از شهدای‌ اسلام‌ در نهاوند تا به‌ امروز برجای‌ مانده‌است‌.

یزدگرد ناگزیر به‌ سوی‌ مناطق‌ شرقی‌تر گریخت‌ ودر مرو ساکن‌ شد. به‌ دنبال‌شکست‌ نهاوند، همدان‌ به‌ تصرف‌ مسلمانان‌ درآمد واز آن‌ جا به‌ عنوان‌ پایگاهی‌برای‌ فتوحات‌ بعدی‌ در آذربایجان‌ ومرکز ایران‌ استفاده‌ شد. در سال‌های‌ بعدشهرهای‌ مرکزی‌ ایران‌ یکی‌ پس‌ از دیگری‌ توسط‌ مسلمانان‌ گشوده‌ شد؛ گرچه‌هم‌چنان‌ مقاومت‌های‌ محلی‌ وشهری‌ مانع‌ توسعه‌ سریع‌ این‌ فتوحات‌ بود.

 

دلایل‌ پیروزی‌ مسلمانان‌ در جنگ‌ با ایران‌

در این‌جا ضروری‌ است‌ برخی‌ از عوامل‌ پیروزی‌ مسلمانان‌ وشکست‌ ساسانیان‌ رابرشمریم‌:

1 ـ عرب‌ها گرچه‌ به‌ تازگی‌ مسلمان‌ شده‌ بودند، اما ایمان‌ آنها به‌ خدا، پیامبرـص‌ـوقرآن‌ توانست‌ آنان‌ را برای‌ فعالیت‌ وتحرک‌ بیشتر برانگیزد. مفاهیمی‌ چون‌ جهاد،شهادت‌ وبهشت‌، از نظر معنوی‌، اساسی‌ترین‌ مفاهیمی‌ بود که‌ در شعارهاوسخنرانی‌های‌ تبلیغی‌ در این‌ جنگها به‌ کار می‌رفت‌. آنها هدف‌ خود را توسعه‌اسلام‌ معرفی‌ می‌کردند واین‌ آیین‌ را رهایی‌بخش‌ ملت‌ها از ستم‌ وفلاح‌ورستگاری‌ آنها می‌دانستند. این‌ هدف‌ می‌توانست‌ برای‌ بسیاری‌ از مردمانی‌ که‌ درایران‌ یا روم‌ زیر فشار حکومت‌های‌ پر هزینه‌ وستمکار بودند، نوید بخش‌ رهایی‌ باشد.

در جنگ‌ با ایرانیان‌، رستم‌ از نماینده‌ مسلمانان‌ در باره‌ هدف‌ آنها پرسش‌کردواو چنین‌ پاسخ‌ داد:

هدف‌، نشر اسلام‌ است‌ که‌ مهم‌ترین‌ ارکان‌ آن‌ شهادت‌ به‌ توحید ونبوت‌ وپذیرش‌قرآن‌ است‌.

رستم‌ پرسید: دیگر چه‌؟ آن‌ شخص‌ گفت‌: هدف‌ بیرون‌ بردن‌ بندگان‌ خدا ازعبادت‌ انسان‌ها به‌ سوی‌ عبادت‌ پروردگار است‌.

رستم‌ پرسید: دیگر چه‌؟ وی‌ گفت‌: واین‌ که‌ مردمان‌ فرزندان‌ آدم‌ وحوّایندوهمه‌ از یک‌ پدر ومادر.

سخن‌ اخیر به‌ معنای‌ نفی‌ فاصله‌های‌ طبقاتی‌ بود که‌ در ایران‌، جزو اساسی‌ترین‌اصول‌ در ساختار نظام‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ واقتصادی‌ به‌ شمار می‌رفت‌.

2 . اختلافات‌ درونی‌ دولت‌ ساسانی‌ که‌ درگیری‌های‌ داخلی‌ فراوانی‌ را به‌ همراه‌آورده‌ بود، انسجام‌ درونی‌ نظام‌ ساسانی‌ را دست‌خوش‌ زوال‌ ساخته‌ وامید به‌ دوام‌این‌ نظام‌ حکومتی‌ را سست‌ کرده‌ بود. این‌ مطلب‌ را اعراب‌ ساکن‌ عراق‌ که‌ در حوالی‌شهر مدائن‌ وانبار زندگی‌ می‌کردند، کاملا دریافته‌ بودند. آنها خبر این‌ ضعف‌ را به‌خلیفه‌ رسانده‌ ودرخواست‌ کمک‌ کردند تا دولت‌ ساسانی‌ را سرنگون‌ کنند.

این‌ را نیز باید افزود که‌ زمانی‌ که‌ دولت‌ ساسانی‌ از هم‌ پاشید، نیروی‌ منظمی‌برای‌ مقاومت‌ در برابر اعراب‌ مسلمان‌ وجود نداشت‌. در هر شهر و منطقه‌ای‌مرزبانی‌ بود که‌ بسیاری‌ از آنها، راه‌ تسلیم‌ را در پیش‌ گرفته‌ و به‌ سرعت‌ اعلام‌ آمادگی‌برای‌ پذیرش‌ شرایط‌ مسلمانان‌ را کردند. در اصل‌، نزدیکی‌ مدائن‌ به‌ سرزمینهای‌عربی‌ و سقوط‌ سریع‌ آن‌، سبب‌ شد تا دولت‌ ساسانی‌ به‌ سرعت‌ از هم‌ بپاشد. درادامه‌، هیچ‌ شخص‌ قدرتمندی‌ وجود نداشت‌ که‌ در آن‌ فاصله‌ کوتاه‌ حملات‌ پیاپی‌مسلمانان‌، بتواند اتحادی‌ میان‌ نیروهای‌ ایرانی‌ بوجود آورد و سدی‌ در برابرمسلمانان‌ ایجاد کند.

3 . وضع‌ مذهبی‌ غرب‌ ایران‌، به‌ ویژه‌ در نواحی‌ تیسفون‌ وبابل‌ کهن‌، اندکی‌ آشفته‌بود. بیشتر ساکنان‌ این‌ منطقه‌ مسیحیان‌ بخشی‌ از جمعیت‌ را صابئین‌ یا تعمیدیان‌ونیز مانویان‌ تشکیل‌ می‌دادند. حتی‌ شمار فراوانی‌ عرب‌ در این‌ نواحی‌ بود که‌ به‌راحتی‌ حاضر به‌ همکاری‌ با سپاه‌ مسلمانان‌ عرب‌ بودند.

به‌ نظر می‌رسد که‌ شمار زرتشتیان‌ این‌ دیار اندک‌ بوده‌ است‌. از این‌ رو دولت‌ساسانی‌ که‌ بنیادش‌ بر آیین‌ زرتشت‌ بوده‌، نمی‌توانست‌ به‌ حمایت‌های‌ مردمی‌امیدوار باشد.

همچنین‌ نزاع‌ پنهان‌ زرتشتی‌ ـ مسیحی‌ بود که‌ در این‌ منطقه‌، می‌توانست‌هماهنگی‌ و وحدت‌ اجتماعی‌ را مختل‌ کند. پیش‌ از آن‌، ساسانی‌ها با تسامح‌ با این‌مسأله‌ برخورد می‌کردند، اما در چنین‌ لحظه‌ حساسی‌، بحران‌ مذهبی‌ یاد شده‌، سبب‌اختلال‌ در حمایت‌های‌ مردمی‌ از دولت‌ ساسانی‌ بود.

درست‌ در شرق‌، این‌ اختلاف‌ مذهبی‌ میان‌ آیین‌های‌ زرتشتی‌ وبودایی‌ درجریان‌ بوده‌ ومشکلات‌ فراوانی‌ را برای‌ حکومت‌ ساسانی‌ فراهم‌ آورده‌ بود. در کناراینها، باید توجه‌ داشت‌ که‌ حتی‌ در مرکز ایران‌ هم‌، مجموعه‌ مشکلات‌ سیاسی‌واجتماعی‌ جامعه‌، به‌ حساب‌ امیران‌ وموبدان‌ هر دو بود وآیین‌ زرتشتی‌ از نظرسیاسی‌ زمینه‌ مساعدی‌ نداشت‌. به‌ سخن‌ دیگر، اشرافیت‌ حاکم‌ بر موبدان‌وهمراهی‌ آنان‌ با دولتمردان‌ ساسانی‌، پایگاه‌ آنان‌ را در جامعه‌ ایرانی‌ سست‌ کرده‌ بودونه‌ تنها حکومت‌ ساسانی‌، که‌ اصل‌ آیین‌ را نیز در معرض‌ تردید قرار داده‌بود.

4 . شکست‌ ایران‌ از روم‌ در زمان‌ خسرو پرویز، تأثیر زیادی‌ در تضعیف‌ روحیه‌نظامی‌ دولت‌ ساسانی‌ داشته‌ است‌. ایرانیان‌ طی‌ سال‌ها نبرد با رومیان‌، انرژی‌ فراوانی‌را از دست‌ داده‌ وبار سنگین‌ مخارج‌ این‌ نبردها را، افزون‌ بر خسارت‌های‌ جانی‌تحمّل‌ کرده‌ بودند. البته‌ باید توجه‌ داشت‌ که‌ خسرو پرویز در دوران‌ نخست‌ خود،در حملاتی‌ که‌ بر ضد روم‌ داشت‌، توانست‌ سرزمین‌های‌ فراوانی‌ را در سوریه‌ومصر از یک‌ سو وارمنستان‌ وآسیای‌ صغیر تصرف‌ کند، اما در مرحله‌ دوم‌، رومیان‌به‌ رهبری‌ هراکلیتوس‌، خسرو پرویز را شکست‌ دادند. بنابراین‌ نباید تصور کرد که‌سپاه‌ ایران‌ از اساس‌ بنیه‌ ضعیفی‌ داشته‌ است‌. به‌ هر حال‌ پیروزی‌ وشکست‌ در هرمرحله‌ وبرای‌ هر سپاهی‌، می‌تواند وجود داشته‌ باشد.

نکته‌ در آن‌ است‌ که‌ اعراب‌ مسلمان‌، نه‌ تنها خسرو پرویزِ شکست‌ خورده‌ ازرومیان‌ را شکست‌ دادند که‌ همزمان‌ رومیان‌ پیروز در جنگ‌ با ایران‌ را نیز شکست‌دادند. روشن‌ است‌ که‌ با وجود ضعف‌های‌ دولت‌ ساسانی‌، قدرت‌ تهاجمی‌ اعراب‌سخت‌ شگفت‌آور بود وبه‌ رغم‌ مقاومت‌های‌ فراوان‌ در چهار جنگ‌ قادسیه‌، مدائن‌،جلولا ونهاوند، وشورش‌های‌ مکرر شهرها، مسلمانان‌ بر ایران‌ مسلط‌ شدند. همین‌قدرت‌ بود که‌ سبب‌ شد بسیاری‌ از فرماندهان‌ واستانداران‌ نواحی‌ مختلف‌ به‌سرعت‌ در برابر مسلمانان‌ تسلیم‌ شوند.

5 . نظام‌ اشرافی‌ ساسانی‌ وظلمی‌ که‌ در حق‌ مردم‌ می‌رفت‌، آنان‌ را برای‌ دگرگونی‌جدی‌ سیاسی‌ آماده‌ کرده‌ بود؛ به‌ویژه‌ با شنیدن‌ شعارهای‌ مسلمانان‌، مبنی‌ بر برابری‌میان‌ مردم‌، زمینه‌ پذیرش‌ حکومت‌ مسلمانان‌ را آماده‌ کرده‌ بود. آنها شاهد فراریزدگرد سوم‌ بودند که‌ با چندین‌ هزار نفر از درباریان‌ چگونه‌ از برابر اعراب‌گریختند وهر کجا که‌ وارد می‌شدند بار جدیدی‌ از مخارج‌ را بر دوش‌ مردم‌می‌گذاشتند. گفته‌اند که‌ سپاه‌ ایران‌، در منطقه‌ جنگی‌، در همان‌ زمان‌ که‌ منتظر نبرد بااعراب‌ بودند، بر مردمان‌ منطقه‌ ستم‌ می‌کردند تا آن‌ جا که‌ فریاد اعتراض‌ رستم‌ بلندشد وگفت‌: «ای‌ پارسیان‌! به‌ خدا عرب‌ها با این‌ که‌ با این‌ مردم‌ در حال‌ نبردند،رفتاری‌ بهتر از شما دارند وکردارشان‌ بهتر از شماست‌.» بی‌ دلیل‌ نبود که‌ شماری‌ ازسپاهیانی‌ که‌ از اصفهان‌ به‌ سوی‌ جبهه‌ نبرد برده‌ شده‌ بودند، مسلمان‌ شدند وبه‌اعراب‌ پیوستند. حتی‌ پس‌ از قادسیه‌، یک‌ گروه‌ چهارهزار نفری‌ از ایرانیان‌ به‌مسلمانان‌ پیوستند. آنها گفتند:

«ما چون‌ دیگر مجوسان‌ نه‌ایم‌. ما را پناهگاهی‌ نیست‌ و اینان‌ ارج‌ ما نشناسند.رأی‌ صواب‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ آیین‌ تازیان‌ درآییم‌ و بدیشان‌ عزیز گردیم‌.» نیروهای‌دیگری‌ هم‌ از سپاه‌ ساسانی‌ در شوشتر به‌ ابوموسی‌ اشعری‌ پیوستند.

6 . به‌ نکات‌ فوق‌، باید انگیزه‌ مادی‌ مسلمانان‌ را نیز افزود. طبق‌ قوانین‌ اسلام‌، یک‌پنجم‌ غنائم‌ جنگی‌ از آن‌ دولت‌، وچهار پنجم‌ آن‌ اختصاص‌ به‌ جنگجویان‌ دارد.چنین‌ حقی‌ می‌توانست‌ برای‌ اعراب‌ انگیزه‌ قابل‌ توجهی‌ ایجاد کند. مسلمانان‌شهادت‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ انگیزه‌ معنوی‌ می‌پذیرفتند. به‌ همان‌ قیاس‌، در صورت‌پیروزی‌ بر دشمن‌، منتظر سهم‌ خود از غنایم‌ جنگی‌ بودند. البته‌ باید پذیرفت‌ که‌انگیزه‌های‌ معنوی‌ در آغاز بیشترمطرح‌ بوده‌ وبه‌ مرور زمان‌، غنائم‌ اهمیت‌ یافته‌است‌.

7 . در باره‌ فتح‌ ایران‌، به‌ویژه‌ نفوذ اسلام‌ در ایران‌ به‌ یک‌ نکته‌ دیگر هم‌ باید توجه‌داشت‌. به‌ رغم‌ آن‌ که‌ مردمان‌ زرتشتی‌ ایران‌ به‌ ثنویت‌ ودوگانه‌ پرستی‌ قائل‌ بودند،اما دست‌ کم‌ از دو جهت‌ نوعی‌ هم‌فکری‌ با اعراب‌ مسلمان‌ داشتند: نخست‌ آن‌ که‌می‌توانستند اعتقاد به‌ اهورامزدا واهریمن‌ را با تغییری‌ به‌ اعتقاد به‌ خدا وشیطان‌تبدیل‌ کنند. دوم‌ ومهم‌تر آن‌ که‌ سخت‌ به‌ معاد، بهشت‌ ودوزخ‌ اعتقاد داشتند.می‌دانیم‌ که‌ کلمه‌ فردوس‌ به‌ معنای‌ بهشت‌، از اساس‌ ریشه‌ فارسی‌ دارد وعقیده‌ به‌جهان‌ آخرت‌ در آموزه‌های‌ اسلامی‌، بیش‌ از هر دینی‌، با دین‌ زرتشت‌ همسانی‌ دارد.

نباید غفلت‌ کرد که‌ در نگاه‌ جامعه‌شناسانه‌، حمله‌ اعراب‌ به‌ ایران‌، نوعی‌ حمله‌بدویان‌ به‌ تمدن‌ شهری‌ بود که‌ از درون‌ تهی‌ شده‌ وتوان‌ مقابله‌ با اعراب‌ را نداشت‌.خوشبختی‌ ایرانیان‌ در آن‌ بود که‌ بدویان‌ جدید، همراه‌ خود کتابی‌ داشتند ـقرآن‌ـ  که‌می‌توانست‌ الهام‌ بخش‌ تمدن‌ دینی‌ نوینی‌ باشد واشتباهات‌ گذشته‌ را اصلاح‌ کند.دو قرن‌ به‌ درازا کشید تا ایرانیان‌ با قرآن‌ خو گرفتند ودر مسیر تمدّن‌سازی‌ قدم‌گذاشتند.

اعراب‌ در عراق‌ وبخش‌های‌ فتح‌ شده‌ ایران‌ باقی‌ ماندند. آنها چهار ماه‌ پس‌ ازفتح‌ مدائن‌، شهر پادگانی‌ کوفه‌ را تأسیس‌ کردند ونیروهای‌ خود را در آن‌ جا نگاه‌داشتند. به‌ موازات‌ پیروزی‌های‌ بعدی‌، نیروهایی‌ را در نهاوند ودینور مستقر کردندکه‌ این‌ حضور، در تثبیت‌ فتوحات‌ بسیار مؤثر بود.

 


دسته ها : تاریخ
جهاردهم 4 1388 22:50
X