معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 696217
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
شهید بهشتی‌ و آزادی‌های‌ عمومی‌ در فصل‌ چهارم‌ به‌ بعضی‌ مصادیق‌ حقوق‌ ملت‌ نظیر حق‌ رأی‌ دادن‌ و حق‌نظارت‌ تحت‌ عنوان‌ جمهوریت‌ اشاره‌ شده‌ است‌. مصادیق‌ دیگر حقوق‌ ملت‌را آزادی‌هایی‌ چون‌ آزادی‌ بیان‌، آزادی‌ مطبوعات‌، آزادی‌ احزاب‌ و...تشکیل‌ می‌دهند. معمولاً این‌ گونه‌ حقوق‌، به‌ دلیل‌ اهمیتشان‌ مستقلاً مورد بحث‌قرار می‌گیرند. قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ در فصل‌ حقوق‌ ملت‌،فصل‌ سوم‌، آزادی‌های‌ عمومی‌ را بیان‌ کرده‌ است‌؛ اصول‌ 23، 24، 26 و 27به‌ ترتیب‌ آزادی‌ عقیده‌، آزادی‌ مطبوعات‌، آزادی‌ احزاب‌ و آزادی‌ تجمعات‌را متذکر شده‌اند.از شهید بزرگوار آیت‌الله بهشتی‌ سخنان‌ ارزنده‌ای‌ در مورد آزادی‌های‌ملت‌ در دست‌ است‌ که‌ طرح‌ آن‌ برای‌ جامعه‌ ما مفید بوده‌، موجب‌ تبیین‌ وتقویت‌ مبانی‌ قانون‌ اساسی‌ نیز خواهد شد. در این‌ فصل‌ اندیشه‌های‌ وی‌ رادرباره‌ آزادی‌های‌ ملت‌ مطالعه‌ خواهیم‌ کرد. پیش‌ از ورود به‌ بحث‌ اصلی‌ ذکردو نکته‌ لازم‌ است‌.اولین‌ نکته‌، در مورد مفهوم‌ آزادی‌ است‌. شهید بهشتی‌ برای‌ پیشگیری‌ ازهر گونه‌ سوء استفاده‌ احتمالی‌، تصریح‌ می‌کند آزادی‌ گرچه‌ امری‌ ضروری‌ وارزشمند است‌، اما با بی‌بند و باری‌ فرق‌ دارد و نباید آن‌ را معادل‌ لاابالی‌گری‌یا اباحه‌گری‌ پنداشت‌.آزادی‌ با بی‌بند و باری‌ عوضی‌ گرفته‌ نشود. در جامعه‌ اسلامی‌، آزادی‌ بله‌،بی‌ بند و باری‌ نه‌. آزادی‌ یعنی‌ زمینه‌های‌ مساعد برای‌ شکوفایی‌ استعدادها درجهتی‌ که‌ خود بدان‌ روی‌ دارند. این‌ از لوازم‌ یک‌ نظام‌ اسلامی‌ است‌.نکته‌ دیگر درباره‌ آزادی‌، تلازمش‌ با استقلال‌ است‌. آزادی‌ بدون‌ استقلال‌و استقلال‌ بدون‌ آزادی‌ محقق‌ نخواهند شد. همان‌طور که‌ در شعارهای‌ انقلاب‌نیز این‌دو همواره‌ با هم‌ مطرح‌ می‌شدند: «استقلال‌، آزادی‌، جمهوری‌اسلامی‌». شهید بهشتی‌ در این‌ باره‌ می‌گوید:حفظ‌ واقعی‌ استقلال‌ کشور، از طریق‌ حفظ‌ عدالت‌ و آزادی‌ در کشور است‌.وقتی‌ در یک‌ جامعه‌ و کشور، عدل‌ و آزادی‌ درست‌ پاسداری‌ نشود، خود به‌خود راه‌ برای‌ نفوذ بیگانه‌ هموار می‌شود و بالعکس‌؛ آن‌چه‌ می‌تواند به‌آزادی‌ یک‌ ملت‌ معنی‌ بدهد، استقلال‌ آن‌ ملت‌ است‌. ملتی‌ که‌ از یکی‌ ازجهات‌، مثلاً از جهت‌ فرهنگی‌، اقتصادی‌، سیاسی‌ به‌ دیگران‌ وابسته‌ باشد،آزادی‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌ ... استقلال‌ و آزادی‌ دو مطلبی‌ هستند که‌به‌ یکدیگر ربط‌ طبیعی‌ و عینی‌ دارند و هیچ‌یک‌ بدون‌ دیگری‌ قابل‌ تحصیل‌نیست‌.به‌ دلیل‌ تلازم‌ آزادی‌ و استقلال‌، در قانون‌ اساسی‌ نیز این‌ دو در کنار هم‌ذکر شده‌اند. در اصل‌ نهم‌ آمده‌ است‌: «در جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ آزادی‌ واستقلال‌ و وحدت‌ و تمامیت‌ ارضی‌ کشور از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند وحفظ‌ آن‌ها وظیفه‌ دولت‌ و آحاد ملت‌ است‌». گفتار اوّل‌: نشر افکار و عقایدمی‌دانیم‌ که‌ اندیشیدن‌ رفتاری‌ آزادانه‌ است‌ و نمی‌توان‌ کسی‌ را مجبور کردکه‌ به‌ طرز خاصی‌ بیاندیشد. البته‌ مقصود از آزادی‌ اندیشه‌، آزادی‌ به‌ معنای‌حقوقی‌ است‌؛ یعنی‌ نمی‌توان‌ کسی‌ را به‌ دلیل‌ داشتن‌ اندیشه‌ای‌ خاص‌ مؤاخذه‌یا مجازات‌ کرد. حتی‌ حق‌ نداریم‌ از کسی‌ بپرسیم‌ چگونه‌ فکر می‌کند یا چه‌عقیده‌ای‌ دارد. به‌ دیگر سخن‌ تفتیش‌ عقاید ممنوع‌ است‌. با این‌ وجود، از نظرشرعی‌ انسان‌ مجاز نیست‌ هر گونه‌ که‌ دلش‌ می‌خواهد بیاندیشد و هر عقیده‌ای‌را که‌ می‌خواهد، بپذیرد. او در این‌ خصوص‌ تکلیف‌ و مسؤولیت‌ دارد.بنابراین‌، اندیشیدن‌ و داشتن‌ عقیده‌ متفاوت‌ از جهت‌ حقوقی‌ کاملاً آزاد است‌،ولی‌ از حیث‌ شرعی‌ محدودیت‌ دارد و از آن‌ باز خواست‌ خواهد شد. خلط‌ بین‌این‌ دو مبحث‌، مشکل‌ آفرین‌ است‌.این‌ موارد همه‌ مربوط‌ به‌ اندیشیدن‌ است‌ و با بیان‌ اندیشه‌ تفاوت‌ دارد.گاهی‌ انسان‌ فکر می‌کند، گاهی‌ نیز افکار خود را بر زبان‌ می‌آورد. حال‌ بایددید از دیدگاه‌ حقوقی‌، آیا انسان‌ مجاز است‌ هر چه‌ را که‌ اراده‌ کرده‌، بیان‌ کندیا آن‌ که‌ برایش‌ محدودیت‌هایی‌ وجود دارد. درباره‌ این‌ پرسش‌ سخنان‌ زیادی‌گفته‌ شده‌ است‌ و دیدگاه‌های‌ متنوعی‌ وجود دارد که‌ البته‌ طرح‌ دیدگاه‌های‌موجود، از موضوع‌ این‌ نوشتار خارج‌ است‌. بنابراین‌، در این‌ قسمت‌ تنها به‌بررسی‌ اندیشه‌های‌ شهید بهشتی‌ پیرامون‌ آزادی‌ بیان‌ خواهیم‌ پرداخت‌. پیش‌از ورود دراصل‌ بحث‌، ذکر این‌ مطلب‌ را لازم‌ می‌دانیم‌ که‌ گاهی‌ جمعی‌ به‌صورت‌ تشکیلاتی‌ و سازماندهی‌ شده‌ و به‌ گونه‌ای‌ هماهنگ‌ فعالیت‌ می‌کنند واز طریق‌ گفتار و نوشتار با نظام‌ سیاسی‌ موجود مبارزه‌ فکری‌ می‌کنند. حتی‌ممکن‌ است‌ این‌ عده‌ به‌ صورت‌ گروه‌ها و انجمن‌های‌ بی‌نام‌ و نشانی‌ فعالیت‌کنند. این‌ مسأله‌ تا حدودی‌ یک‌ پدیده‌ جدید است‌ و در گذشته‌ کم‌تر سابقه‌داشته‌ است‌. با این‌ همه‌ آن‌چه‌ در زیر می‌آید دیدگاه‌های‌ شهید بهشتی‌ راجع‌به‌ آزادی‌های‌ فردی‌ است‌ و به‌ موضوع‌ فوق‌ ارتباطی‌ ندارد. از سخنان‌ شهیدبهشتی‌ نمی‌توان‌ در جهت‌ نفی‌ یا اثبات‌ فعالیت‌های‌ سازماندهی‌ شده‌ بهره‌برداری‌ کرد. أ. آزادی‌ بیان‌شهید بهشتی‌ معتقد است‌ بیان‌ افکار و عقاید باید آزادانه‌ صورت‌ گیرد،زیرا رشد افکار و ترقّی‌ و گسترش‌ اسلام‌ در گرو آزادی‌ بیان‌ است‌. با وجودتضارب‌ افکار و عقاید، علم‌ شکوفا می‌شود؛ به‌ ویژه‌ برای‌ فرهنگ‌ غنی‌ اسلام‌که‌ هر چه‌ باب‌ گفتگو در مورد آن‌ بازتر باشد، قدرت‌ استدلال‌ و اقناع‌ وجدانی‌احکامش‌ آشکارتر خواهد شد. قرآن‌ کریم‌ صریحاً اعلام‌ می‌کند:اگر در آن‌چه‌ ما بر بنده‌ خود نازل‌ کردیم‌ تردید دارید، پس‌ سوره‌ای‌ مثل‌ آن‌را بیاورید و اگر خواستید از دوستان‌ و همفکران‌ خود نیز کمک‌ بگیرید.این‌ در حقیقت‌ نوعی‌ دعوت‌ به‌ مبارزه‌ فرهنگی‌ است‌. بدین‌ ترتیب‌، نه‌ تنهاهر کس‌ حق‌ دارد اندیشه‌های‌ خود را برزبان‌ آورد، بلکه‌ باز بودن‌ باب‌ گفتگو،حقانیت‌ مکتب‌ ما را آشکارتر خواهد ساخت‌. شهید بهشتی‌ می‌گوید:بگذارید در این‌ زد و خورد فکری‌ افکار رشد کنند.   در نظام‌ اجتماعی‌ ما بایستی‌ به‌ همه‌ گروه‌ها فرصت‌ اظهارنظر داده‌ شود وامکان‌ آن‌ داده‌ شود که‌ بتوانند نظر خود را به‌ صورت‌ فردی‌ و جمعی‌ بیان‌کنند.            بگذارید مردم‌ و خود ما کم‌ کم‌ عادت‌ کنیم‌ که‌ فضا را برای‌ اظهار نظرمخالفان‌ باز بگذاریم‌. چون‌ بعضی‌ سوء تفاهم‌ها ممکن‌ است‌ پیش‌ بیاید که‌بنده‌ گمان‌ می‌کنم‌ با باز نگه‌داشتن‌ فضا در آینده‌ بهتر قابل‌ حل‌ باشد.نظر ما، نظر گروه‌، نظر خیلی‌ از دوستان‌ این‌ است‌ که‌ اسلام‌ عزیز ما، در زمینه‌آزاد، امکان‌ رشد و تجلّیش‌ بسیار فراوان‌ است‌.امّا از نظر وی‌، این‌ آزادی‌ مطلق‌ نیست‌، بلکه‌ مشروط‌ و محدود است‌. شرط‌آزادی‌ بیان‌ آن‌ است‌ که‌ گوینده‌ در سخن‌ خود صراحت‌ و صداقت‌ داشته‌ باشد،اهل‌ دروغ‌ و تهمت‌ نباشد و آن‌چه‌ را که‌ فکر می‌کند حقیقت‌ است‌، با صراحت‌و صداقت‌ بیان‌ نماید:دروغ‌زنی‌، شایعه‌ سازی‌، تضعیف‌ نهادهای‌ مسؤول‌، مسموم‌ کردن‌ جوّاجتماعی‌، تفرقه‌ افکنی‌، وحدت‌ و انسجام‌ جامعه‌ را به‌ خطر انداختن‌ با هروسیله‌ و با هر کیفیت‌ و از هر طریق‌ که‌ باشد، ممنوع‌ است‌.دروغ‌، تهمت‌، شایعه‌ پراکنی‌ و مانند آن‌ مجاز نیست‌؛ حتی‌ ممکن‌ است‌ درمواردی‌ جرم‌ محسوب‌ شده‌ و مجازاتی‌ نیز در پی‌داشته‌ باشد. این‌ امور درهیچ‌ کجای‌ دنیا مجاز نبوده‌، و به‌ آزادی‌ بیان‌ ربطی‌ ندارد.او هم‌چنین‌ معتقد است‌ این‌ آزادی‌ باید متقابل‌ و دو طرفه‌ باشد. اگر گفته‌می‌شود، فلانی‌ آزاد است‌ تا حرفش‌ را بزند و عقیده‌اش‌ را بیان‌ کند، باید به‌طرف‌ مقابل‌ او نیز اجازه‌ داده‌ شود تا از منطق‌ و مذهب‌ خود دفاع‌ کند.نمی‌توان‌ به‌ کسی‌ اجازه‌ داد تا منطق‌ و مکتب‌ دیگری‌ را زیر سؤال‌ برد، ایجادشبهه‌ و تردید کند و به‌ آن‌ دیگری‌ نیز فرصت‌ دفاع‌ داده‌ نشود، بلکه‌ باید فضا رابرای‌ بحث‌ و گفتگوی‌ متقابل‌ باز گذاشت‌.موضع‌ ما این‌ است‌ که‌ بیان‌ شبهات‌ و اشکالات‌ درباره‌ اصول‌ عقاید اسلامی‌در جامعه‌ جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ یک‌ شرط‌ آزاد است‌. به‌ کدام‌ شرط‌؟ به‌ شرط‌آن‌که‌ همراه‌ باشد با پاسخ‌ روشنگر و توضیحات‌ کافی‌ به‌ این‌ شبهات‌ واشکالات‌. اگر کسی‌ درباره‌ اصول‌ و عقاید اسلام‌ شبهه‌ای‌ دارد، می‌تواند او رادر یک‌ جلسه‌ این‌جوری‌ بگوید. به‌ یک‌ شرط‌؛ به‌ شرط‌ این‌که‌ اجازه‌ بدهندبنده‌ هم‌ بیایم‌ در این‌جا بایستم‌؛ او شبهه‌اش‌ را بگوید، من‌ هم‌ جوابش‌ رابدهم‌. ب‌. آزادی‌ مخالفین‌اصولاً موافقین‌ در بیان‌ دیدگاه‌های‌ خود با مانعی‌ روبه‌رو نمی‌شوند و به‌همین‌ دلیل‌ درباب‌ آزادی‌ بیان‌، صحبت‌ از آزادی‌ موافقین‌، مفهومی‌ ندارد.مقصود از آزادی‌ بیان‌ و اهمیت‌ آن‌ در آزادی‌ مخالفین‌ است‌. در جامعه‌ای‌ که‌مخالفین‌ بتوانند آزادانه‌ آرا و عقاید خود را ـ با توجه‌ به‌ شرایط‌ پیش‌ گفته‌ ـبیان‌ کنند، می‌توان‌ مدعی‌ آزادی‌ بیان‌ شد. البته‌ توجه‌ به‌ این‌ نکته‌ لازم‌ است‌ که‌مخالفت‌ گاهی‌ جنبه‌ سیاسی‌ دارد، گاهی‌ بعد عقیدتی‌ دارد و در مواردی‌ نیز به‌صورت‌ انتقاد از حکّام‌، زمامداران‌ و مسؤولان‌ نمود می‌یابد. 1. مخالفین‌ سیاسی‌در جامعه‌ طیف‌ها، احزاب‌ و گروه‌های‌ متعددی‌ وجود دارند که‌ از حیث‌مواضع‌ سیاسی‌ مانند یکدیگر فکر نمی‌کنند. زمانی‌ که‌ گروه‌ یا حزبی‌ حمایت‌اکثریت‌ افراد جامعه‌ را به‌ دست‌ می‌آورد و به‌ قدرت‌ می‌رسد، باید دید آیا اگرگروه‌های‌ اقلیت‌ بعضی‌ از مواضع‌ یا عملکردهای‌ حزب‌ پیروز را نمی‌پسندند،می‌توانند مواضع‌ سیاسیشان‌ را به‌ راحتی‌ بیان‌ کنند و یا حکومت‌ مجاز است‌،برای‌ آنان‌ محدودیت‌ ایجاد کند و به‌ کلی‌ اظهار عقیده‌ را ممنوع‌ سازد. درپاسخ‌ این‌ پرسش‌ مرحوم‌ شهید بهشتی‌ قایل‌ به‌ آزادی‌ مخالفین‌ سیاسی‌ است‌.او در پاسخ‌ به‌ یک‌ سؤال‌، برهم‌ زدن‌ نشست‌های‌ مخالفین‌ را غیر منطقی‌می‌شمرد. متن‌ سؤال‌ و پاسخ‌ ایشان‌ عیناً در زیر می‌آید: سؤال‌:روز جمعه‌ عده‌ای‌ میتینگی‌ را که‌ بنا بود در آن‌ درباره‌ قانون‌ اساسی‌ اظهارنظر شود، بهم‌ زدند. آیا چنین‌ روشی‌ منطقی‌ است‌؟ یا آن‌که‌ بایستی‌ فرصت‌اظهار نظر به‌ همگان‌ داده‌ شود؟ پاسخ‌:باز در این‌ زمینه‌ها مکرراً نظر خود را اعلام‌ کرده‌ایم‌ و بدان‌ عمل‌ کرده‌ایم‌.در نظام‌ اجتماعی‌ ما بایستی‌ به‌ همه‌ گروه‌ها فرصت‌ اظهار نظر داده‌ شود وامکان‌ آن‌ داده‌ شود که‌ بتوانند نظرهای‌ خود را به‌ صورت‌ فردی‌ و جمعی‌بیان‌ کنند. این‌ نه‌ تنها دیدگاه‌ شخص‌ من‌ است‌، بلکه‌ نظر حزب‌ جمهوری‌اسلامی‌ هم‌ هست‌. حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ معتقد است‌ که‌ باید در محیط‌اجتماعی‌ سالم‌، افراد و گروه‌ها توانایی‌ اظهار نظر خودشان‌ را درباره‌ مسائل‌مختلف‌ داشته‌ باشند. حتی‌ اگر نظراتشان‌ مخالف‌ نظر انقلاب‌ اسلامی‌ ماست‌.بنابراین‌ آن‌چه‌ در این‌ اجتماع‌ روی‌ داده‌ که‌ عده‌ای‌ مانع‌ شده‌اند این‌هااجتماعشان‌ را تشکیل‌ بدهند، باید مورد رسیدگی‌ قرار گیرد و معلوم‌ شود که‌این‌ها چه‌ گروه‌هایی‌ بودند، چه‌ کسانی‌ بودند، انگیزه‌شان‌ چه‌ بوده‌ و چراحساسیت‌ داشته‌اند؟ 2. مخالفین‌ عقیدتی‌کم‌تر کشوری‌ پیدا می‌شود که‌ تمام‌ جمعیتش‌ پیرو یک‌ مکتب‌ و یک‌ دین‌باشند. حال‌ اگر حکومت‌ براساس‌ مذهب‌ اکثریت‌ افراد جامعه‌ تشکیل‌ شود، آیااقلیت‌های‌ دینی‌ یا پیروان‌ مکاتب‌ الحادی‌ (مانند کمونیسم‌) می‌توانند آزادانه‌عقایدشان‌ را بیان‌ کنند. شهید بهشتی‌ معتقد است‌ مخالفین‌ عقیدتی‌ مجازندآرا و افکار خود را بیان‌ کنند، مشروط‌ بر آن‌ که‌ حسن‌ نیت‌ داشته‌ باشند وقصدشان‌ تنها کشف‌ حقیقت‌ باشد، اعم‌ از آن‌ که‌ خود به‌ حقیقت‌ برسند، یاحقیقتی‌ را برای‌ دیگران‌ آشکار سازند و نیز مشروط‌ بر آن‌ که‌ فرد مخالف‌ نیزبتواند از خود دفاع‌ کند. وی‌ به‌ صراحت‌ می‌گوید:در جامعه‌ اسلامی‌، همه‌ افراد گروه‌ها، هر چند مخالف‌ اسلام‌ باشند، امکان‌دارند رأی‌ و نظر خود را بیان‌ کنند.            موضع‌ ما این‌ است‌ که‌ بیان‌ شبهات‌ و اشکالات‌ درباره‌ اصول‌ عقاید اسلامی‌در جامعه‌ جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ یک‌ شرط‌ آزاد است‌. به‌ کدام‌ شرط‌؟ به‌ شرط‌آن‌ که‌ همراه‌ باشد با پاسخ‌ روشنگر و توضیحات‌ کافی‌ به‌ این‌ شبهات‌ واشکالات‌ ... ما در رابطه‌ با اصول‌ عقایدمان‌ هم‌ نمی‌خواهیم‌ در یک‌ جوّاختناق‌ باشیم‌، ولی‌ می‌گوییم‌ در کجای‌ دنیا اجازه‌ می‌دهند یک‌ نفر بیایدمیکروب‌ پخش‌ کند، قبل‌ از آن‌ که‌ یک‌ نفر دیگر لااقل‌ برای‌ واکسن‌ زدن‌آمادگی‌ پیدا کند. کجای‌ دنیا معمول‌ است‌؟ ایجاد شبهه‌ و شک‌ و تردید وتزلزل‌ در اعتقاد و ایمان‌ مردم‌ کردن‌ خطرناک‌تر است‌. گفتیم‌ آقا! حرفی‌نیست‌. فقط‌ یک‌ شرط‌ دارد، این‌ که‌ ما واکسن‌ها را می‌آوریم‌، ما واکسن‌می‌زنیم‌، شما میکروب‌ پخش‌ کنید. این‌ که‌ دیگر عیبی‌ ندارد. لازم‌ هم‌ نیست‌که‌ ما جلوتر این‌ کار را بکنیم‌. هر جا کسی‌ درباره‌ عقاید اسلامی‌ و مسائل‌فکری‌ شک‌ و شبهه‌ای‌ دارد، یکی‌ از برادرها و یکی‌ از خواهرها که‌ در این‌زمینه‌ مطالعه‌ کرده‌ و ورزیده‌ است‌ هم‌ بیاید حرفش‌ را بزند، این‌ هم‌ حرفش‌را بزند، مردم‌ هم‌ در یک‌ جوّ آرام‌ گوش‌ کنند. حرف‌ را گوش‌ کنند و خودانتخاب‌ کنند. یعنی‌ آزادی‌ افکار و اندیشه‌ها، بیان‌ افکار و اندیشه‌ها اگر درچارچوب‌ اسلام‌ باشد که‌ به‌طور کلی‌ آزاد است‌. بگذارید در این‌ زد و خوردفکری‌ افکار رشد کند. امّا اگر افکار و عقاید مردم‌ را متزلزل‌ کنید، این‌ جادیگر نمی‌توانیم‌ دیگر آزادی‌ مطلق‌ بدهیم‌. ما مواضع‌ مان‌ را صریح‌ می‌گوییم‌.ما اهل‌ صداقتیم‌، ما اهل‌ صراحتیم‌. 3. انتقاد از مسؤولین‌شهید بهشتی‌ معتقد است‌ همه‌ افراد جامعه‌، حتی‌ کوچک‌ترین‌ یابی‌سوادترین‌ فرد، مجاز به‌ انتقاد از عالی‌ترین‌ مقام‌ کشور است‌، مشروط‌ بر آن‌که‌ انتقادش‌ سازنده‌ و از سر دلسوزی‌ باشد.انتقاد سازنده‌ و دلسوزانه‌ از مسؤولان‌ در تمام‌ سطوح‌ برای‌ همه‌ آزاد است‌.تکرار می‌کنم‌: انتقاد و خرده‌گیری‌ دلسوزانه‌، نه‌ مغرضانه‌؛ راست‌، نه‌ دروغ‌برای‌ همه‌ مردم‌ که‌ صاحب‌ هرگونه‌ عقیده‌ای‌ باشند، مسلمان‌، کافر، عادل‌،فاسق‌، شهری‌، روستایی‌، ارتشی‌ و غیر ارتشی‌، اداری‌ و غیراداری‌، روحانی‌و غیرروحانی‌، زن‌ و مرد، کوچک‌ و بزرگ‌، با سواد و بی‌سواد. انتقاد وخرده‌گیری‌ دلسوزانه‌ راست‌گویانه‌ از مسؤولان‌ اداره‌ کشور از خرد و بزرگ‌برای‌ همه‌ آزاد است‌.     شما مردم‌ ایران‌ مطمئن‌ باشید که‌ ما احدی‌ را به‌ دلیل‌ انتقاد از خودمان‌ یا ازدست‌ اندرکاران‌ دیگر جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ نمی‌گذاریم‌ کسی‌تعقیب‌ کند؛ تهدید کند؛ با صراحت‌ این‌ را می‌گویم‌. هر جا در هر گوشه‌ ایران‌کسی‌ مزاحم‌ و متعرض‌ کسی‌ دیگر شود که‌ چرا نسبت‌ به‌ مسؤولان‌ کشور انتقادیا خرده‌گیری‌ کردی‌، این‌ مزاحمت‌ کننده‌ و کارش‌ مورد تنفّر ماست‌.و بالاخره‌، آن‌ اندیشمند فرزانه‌ و آن‌ متفکر شهید از همگان‌ درخواست‌می‌کند که‌ کاری‌ نکنند که‌ کشور ما را به‌ اختناق‌ متهم‌ کنند.از همه‌ برادرها و خواهرهای‌ با ایمان‌ و عاشق‌ و شیفته‌ انقلاب‌ تقاضا می‌کنم‌جوّ پاک‌ و مطهّر جمهوری‌ اسلامی‌ را با این‌ گونه‌ موضع‌گیری‌های‌ مخالف‌ باخواست‌ اسلام‌ آلوده‌ نسازید و نگذارید کسی‌ بتواند در داخل‌ و در خارج‌ایران‌ بگوید: ای‌ بابا! در این‌ رژیم‌ هم‌ که‌ اختناق‌ هست‌. نه‌ خیر آقا! در این‌رژیم‌ در رابطه‌ با انتقاد صریح‌ و روشن‌ از مسؤولان‌ هیچ‌ اختناقی‌ نیست‌. گفتار دوم‌: مطبوعات‌ بحث‌ مطبوعات‌ و موضوعاتی‌ مانند آزادی‌ مطبوعات‌، جرایم‌ مطبوعاتی‌،دادگاه‌ مطبوعات‌ و ... از مهم‌ترین‌ مباحث‌ مربوط‌ به‌ آزادی‌ها است‌. این‌مبحث‌ برای‌ قانونگذار، دادگاه‌ها، اصحاب‌ جراید و مطبوعات‌ حایز اهمیت‌فراوان‌ می‌باشد. قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ نیز در اصول‌ بیست‌ وچهارم‌ و یکصد و شصت‌ و هشتم‌ متعرض‌ این‌ موضوع‌ شده‌ است‌. در اصل‌بیست‌ و چهارم‌ آمده‌ است‌: «نشریات‌ و مطبوعات‌ در بیان‌ مطالب‌ آزادند، مگرآن‌ که‌ مخل‌ّ به‌ مبانی‌ اسلام‌ یا حقوق‌ عمومی‌ باشند. تفصیل‌ آن‌ را قانون‌ معیّن‌می‌کند.» در اصل‌ یکصد و شصت‌ و هشتم‌ نیز آمده‌ است‌: «رسیدگی‌ به‌ جرایم‌سیاسی‌ و مطبوعاتی‌ علنی‌ است‌ و با حضور هیأت‌ منصفه‌ در محاکم‌ دادگستری‌صورت‌ می‌گیرد. نحوه‌ انتخاب‌، شرایط‌، اختیارات‌ هیأت‌ منصفه‌ و تعریف‌جرم‌ سیاسی‌ را قانون‌ براساس‌ موازین‌ اسلامی‌ معیّن‌ می‌کند.»مذاکرات‌ مجلس‌ خبرگان‌ شهید بهشتی‌ نقش‌ به‌ سزایی‌ در تدوین‌ و به‌گواهی‌ مشروع‌ تصویب‌ دو اصل‌ مذکور داشته‌ است‌. همانند مباحث‌ پیشین‌،دیدگاه‌های‌ شهید بهشتی‌ را راجع‌ به‌ مطبوعات‌ بررسی‌ می‌نماییم‌. أ. آزادی‌ مطبوعات‌از نظر شهید بهشتی‌ به‌ طور کلی‌ آزادی‌ها، از جمله‌ آزادی‌ نشریات‌ وآزادی‌ قلم‌، موجب‌ رشد انسان‌ است‌ و در بارور شدن‌ حرکت‌ تکاملی‌ او تأثیرفراوانی‌ دارد؛ به‌ همین‌ دلیل‌ باید این‌ آزادی‌ها را تا آن‌جا که‌ ممکن‌ است‌،توسعه‌ داد. او در این‌ خصوص‌ می‌گوید.به‌ طور کلّی‌ آزادی‌ انسان‌ها در رشد خود انسان‌ و در بارور شدن‌ حرکت‌کمال‌یاب‌ هر انسانی‌ تأثیر به‌ سزایی‌ دارد. بنابراین‌، باید همان‌طور که‌ در قانون‌اساسی‌ پیش‌بینی‌ شده‌ و همان‌طوری‌ که‌ در تعالیم‌ مقدس‌ اسلام‌ آمده‌، باید درنظام‌ اجتماعی‌، آزادی‌های‌ لازم‌ برای‌ یکایک‌ شهروندان‌ جمهوری‌ اسلامی‌تا حداکثر ممکن‌ تأمین‌ باشد. از جمله‌ آزادی‌ احزاب‌ و اجتماعات‌ و نشریات‌و بیان‌ و قلم‌. ب‌. مرزهای‌ آزادی‌ مطبوعات‌آزادی‌ مطبوعات‌ نیز همانند آزادی‌های‌ دیگر، حریم‌ها و مرزهایی‌ دارد.بدیهی‌ است‌ کسی‌ نمی‌تواند اعمال‌ حق‌ خویش‌ را وسیله‌ اضرار به‌ دیگری‌ قراردهد؛ پس‌ یکی‌ از مرزهای‌ آزادی‌ مطبوعات‌، رعایت‌ حقوق‌ عمومی‌ است‌. ازسوی‌ دیگر، در جوامع‌ مکتبی‌ حفظ‌ اصول‌ مکتب‌ نیز از اهمیت‌ بالایی‌برخوردار است‌ و کسی‌ مجاز نیست‌ مبانی‌ آن‌ را زیر سؤال‌ ببرد. شهید بهشتی‌معتقد است‌ مطبوعات‌ نباید از آزادی‌ سوء استفاده‌ کنند و نقش‌ تخریبی‌ داشته‌باشند یا به‌ اصول‌ اسلامی‌ ضربه‌ بزنند. حفظ‌ سلامت‌ محیط‌ اجتماعی‌ از نظرعفت‌ و اخلاق‌ نیز باید مورد توجه‌ اصحاب‌ جراید باشد.تنها مرزی‌ که‌ برای‌ این‌ آزادها وجود دارد این‌ است‌ که‌ باید به‌ اصول‌ اسلامی‌ما ضربه‌ نزند، باید به‌ سلامت‌ محیط‌ اجتماعی‌ از نظر عفت‌ و اخلاق‌ ضربه‌نزند.            ما بار دیگر به‌ رسانه‌های‌ گروهی‌ به‌ خصوص‌ به‌ روزنامه‌ها و مجلات‌ اعلام‌می‌کنیم‌ که‌ در یک‌ جامعه‌ اسلامی‌ باید استفاده‌ از این‌ رسانه‌ها به‌ صورت‌اصیل‌ و اسلامی‌ و با حسن‌ نیت‌ همراه‌ باشد و هر گونه‌ تخلف‌ به‌ معنای‌ تخلف‌از روح‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ماست‌ و این‌ تخلف‌ در هر موردی‌ که‌ باشد، بایدجلوی‌ آن‌ گرفته‌ شود. به‌ خصوص‌ در مورد روزنامه‌ها و رسانه‌های‌ گروهی‌که‌ می‌توانند در این‌ ایام‌ حساس‌، نقشی‌ سازنده‌ و یا خدای‌ نکرده‌ نقش‌تخریبی‌ داشته‌ باشند که‌ امیدواریم‌ خودشان‌ مراقب‌ باشند که‌ نقش‌ تخریبی‌نداشته‌ باشند.در اصل‌ بیست‌ و چهارم‌ قانون‌ اساسی‌، عدم‌ اخلال‌ در مبانی‌ اسلام‌ و حفظ‌حقوق‌ عمومی‌ به‌ عنوان‌ مرزهای‌ آزادی‌ مطبوعات‌ ذکر شده‌ است‌.پیشنهادهای‌ متعددی‌ درباره‌ کیفیت‌ این‌ اصل‌ از سوی‌ اعضای‌ مجلس‌ خبرگان‌ارائه‌ شد که‌ هیچ‌ کدام‌ آرای‌ اکثریت‌ را به‌ دست‌ نیاورد. این‌ اختلاف‌ها بیش‌تربر سر مرزها یا قیود محدود کننده‌ آزادی‌ مطبوعات‌ بوده‌اند. در پایان‌، متن‌تهیه‌ شده‌ توسط‌ مرحوم‌ شهید بهشتی‌ رای‌ اکثریت‌ را به‌ دست‌ آورد.ما یکی‌ از دو راه‌ را باید انتخاب‌ کنیم‌: یا باید همین‌ اصل‌ را به‌ رأی‌ بگذاریم‌یا این‌که‌ این‌طور بنویسیم‌: نشریات‌ و مطبوعات‌ در بیان‌ مطالب‌ آزادند مگرآن‌که‌ مخل‌ به‌ مبانی‌ اسلام‌ یا حقوق‌ عمومی‌ باشند، تفصیل‌ آن‌ را قانون‌ معیّن‌می‌کند.این‌ متن‌ دقیقاً همان‌ اصل‌ فعلی‌ بیست‌ و چهارم‌ قانون‌ اساسی‌ است‌ که‌ باپنجاه‌ و یک‌ رأی‌ موافق‌، دو رأی‌ مخالف‌ و چهار رأی‌ ممتنع‌ به‌ تصویب‌رسید. بنابراین‌، می‌توان‌ گفت‌ این‌ اصل‌ نیز همانند اصول‌ پنجم‌ و پنجاه‌ وششم‌ از یادگارهای‌ شهید بهشتی‌ است‌. ج‌. جرایم‌ مطبوعاتی‌در کار طبع‌ و نشر، احتمال‌ شکسته‌ شدن‌ حریم‌ها و تخطّی‌ از مرزها اعم‌ ازلغزش‌های‌ کوچک‌ و بزرگ‌ یا اعم‌ از این‌که‌ متخلف‌ سوء نیت‌ داشته‌ باشد یا نه‌،دور از انتظار نیست‌. سؤال‌ این‌ است‌ که‌ در قبال‌ این‌گونه‌ مسائل‌ چه‌ باید کرد.شهید بهشتی‌ معتقد است‌ باید با چنین‌ جرایمی‌ برخورد کرد، ولی‌ باید درمورد لغزش‌های‌ کوچک‌، انعطاف‌پذیر بود. سخت‌گیری‌ در مورد خطاهای‌کوچکی‌ که‌ جرم‌ نباشند، نتایج‌ نامطلوبی‌ دارد. او می‌گوید برخورد قضایی‌ بامبارزه‌های‌ فکری‌ مطبوعاتی‌، مؤثر واقع‌ نمی‌شود و نتیجه‌ معکوس‌ خواهد داشت‌.نظامی‌ که‌ بخواهد بر ایمان‌ قلبی‌ مردم‌ تکیه‌ داشته‌ باشد، بی‌شک‌ باید برای‌حفظ‌ و حراست‌ این‌ ایمان‌ خیلی‌ اهمیت‌ قائل‌ باشد. تحریم‌ خرید و فروش‌ ونشر کتب‌ ضلال‌ زیربنایش‌ همین‌ است‌ که‌ اولاً مکتب‌ برای‌ ایمان‌ مردم‌ درساختن‌ زندگی‌ سعادتمند برای‌ فرد فردشان‌ نقش‌ بنیادی‌ می‌بیند و ثانیاً وقتی‌نظام‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ هم‌ بر این‌ ایمان‌ متکی‌ است‌، خود به‌ خود اگر اومتزلزل‌ بشود، نظام‌ متزلزل‌ می‌شود. منتها آن‌چه‌ مهم‌ است‌ این‌ است‌ که‌ ماببینیم‌ که‌ در چه‌ شرایط‌ زمانی‌ زندگی‌ می‌کنیم‌. در یک‌ شرایطی‌ باید خودمکلف‌ را به‌ عنوان‌ همین‌ تکلیف‌ ایمانی‌ وادار کرد که‌ از خرید و فروش‌ ونشر و استفاده‌ از کتب‌ ضلال‌ اگر اهلش‌ نیست‌ خودداری‌ کند. این‌ همان‌حکمی‌ است‌ که‌ از قدیم‌ تا حالا بوده‌ و حالا هم‌ هست‌.            امّا آیا حکومت‌ به‌ عنوان‌ جلوگیری‌ از منکر اعمال‌ قهر می‌تواند بکند یا نه‌؟حرف‌ من‌ این‌ است‌ که‌ در شرایطی‌ که‌ ما هستیم‌ اعمال‌ قهر برای‌ جلوگیری‌ ازنشریاتی‌ که‌ مبارزه‌ فکری‌ با اسلام‌ می‌کنند سودمند نیست‌. بر حسب‌ تجربه‌عینی‌ و بررسی‌ شده‌ای‌ که‌ ما داریم‌، نه‌ تنها سودمند نیست‌ بلکه‌ جلوگیری‌ بااعمال‌ قهر از نشر و تهیه‌ این‌ نشریات‌، مضرّ به‌ اسلام‌ هم‌ واقع‌ شده‌ است‌.بنابراین‌، بنده‌ معتقد هستم‌ که‌ آن‌جا که‌ اهانت‌ باشد که‌ عبارت‌ است‌ از یک‌کارزشتی‌ که‌ نسبت‌ به‌ فرد هم‌ می‌گوییم‌ باید جلویش‌ را گرفت‌، نسبت‌ به‌ اسلام‌و شعایر اسلامی‌ به‌ طریق‌ اولی‌؛ آن‌جا که‌ تحریک‌ و توطئه‌ علیه‌ استقلال‌کشور باشد، باید جلوی‌ آن‌ را گرفت‌. نمی‌شود جلوی‌ توطئه‌ سیاسی‌ را بازگذاشت‌ و بعد با قدرت‌ سرکوب‌ نظامی‌ با آن‌ مقابله‌ کرد؛ این‌ها درست‌ است‌،ولی‌ آن‌که‌ آقایان‌ نگرانش‌ هستید که‌ می‌فرمایید، اگر بعضی‌ از نشریات‌ طوری‌است‌ که‌ از نظرمذهبی‌ افکار را مسموم‌ می‌کند، در این‌جا بیایید با آن‌ حکم‌تکلیفی‌ که‌ تو رساله‌ می‌گویید و با ترتیبی‌ که‌ می‌کنید جلوی‌ نشر این‌ها را بدون‌اعمال‌ قهر بگیرید، آن‌ مؤثرتر است‌. اگر خواستید از اعمال‌ قهر استفاده‌بکنید، نتیجه‌ به‌ عکس‌ می‌دهد.به‌ طور خلاصه‌ می‌توان‌ گفت‌ باید با جرایمی‌ مثل‌ دروغ‌، تهمت‌، اقدام‌ علیه‌امنیت‌ و ... بر خورد قضایی‌ صورت‌ گیرد، ولی‌ در مورد مبارزات‌ فکری‌ درقالب‌ فعالیت‌های‌ مطبوعاتی‌، نباید برخورد قضایی‌ کرد. این‌ نوع‌ اقدامات‌ راباید با فعالیت‌های‌ علمی‌ و فرهنگی‌ خنثا نمود. د. هیأت‌ منصفه‌ در دادگاه‌ مطبوعات‌در آغاز این‌ گفتار اصل‌ یکصدو شصت‌ و هشتم‌ قانون‌ اساسی‌ ذکر شد. دراین‌ اصل‌ تصریح‌ شده‌ است‌ که‌ رسیدگی‌ به‌ جرایم‌ سیاسی‌ و مطبوعاتی‌ علنی‌است‌ و با حضور هیأت‌ منصفه‌ در محاکم‌ دادگستری‌ صورت‌ می‌گیرد. بعضی‌از اعضای‌ مجلس‌ خبرگان‌ با اصل‌ فوق‌ موافق‌ نبودند. آنان‌ مدّعی‌ بودند که‌ دراسلام‌ هیأت‌ منصفه‌ ماهیت‌ شرعی‌ ندارد. عدّه‌ای‌ دیگر معتقد بودند علنی‌ بودن‌محاکم‌ مطبوعاتی‌ به‌ طور اطلاق‌ صحیح‌ نیست‌، زیرا در مواردی‌ مصلحت‌ایجاب‌ می‌کند که‌ برخی‌ محاکم‌ غیرعلنی‌ برگزار شود. شهید بهشتی‌ معتقدبود علنی‌ بودن‌ محاکمات‌ مطبوعاتی‌ و سیاسی‌ از بسیاری‌ مفاسد ودیکتاتوری‌ها جلوگیری‌ می‌کند. وجود هیأت‌ منصفه‌ نیز باید الزامی‌ باشد.آقایان‌ این‌ تزاحم‌ در مصالح‌ را باید همیشه‌ در این‌ اصول‌ رعایت‌ بفرمایید؛هم‌چنین‌ که‌ در قوانین‌، در مورد جرایم‌ سیاسی‌ و مطبوعاتی‌، خود این‌که‌ جرم‌سیاسی‌ و جرم‌ مطبوعاتی‌ علناً محاکمه‌ بشود، این‌ جلوی‌ بسیاری‌ از مفاسد ومضیقه‌ها و دیکتاتوری‌ها را می‌گیرد. بنابراین‌، این‌ را اگر بخواهند دستش‌بزنند و بگویند هر وقت‌ که‌ خلاف‌ نظم‌ تشخیص‌ دادند سرّی‌ انجام‌ بدهند،واقعاً این‌ است‌ که‌ این‌ اصل‌ را اصلاً ما نداشته‌ باشیم‌. این‌ است‌ که‌ روی‌ تزاحم‌این‌ کار را می‌کنند.»گفتار سوم‌: تحزّب‌ و تشکّل‌امکان‌ تحزّب‌ یا تشکّل‌، از آزادی‌های‌ مصَّرح‌ قانون‌ اساسی‌ بوده‌، جزیی‌از حقوق‌ ملت‌ است‌. در اصل‌ بیست‌ و ششم‌ که‌ در فصل‌ مربوط‌ به‌ حقوق‌ ملت‌(فصل‌ سوم‌) جای‌ گرفته‌، آمده‌ است‌: «احزاب‌، جمعیت‌ها، انجمن‌های‌ سیاسی‌و صنفی‌ و انجمن‌های‌ اسلامی‌ یا اقلیت‌های‌ دینی‌ شناخته‌ شده‌ آزادند، مشروط‌به‌ این‌که‌ اصول‌ استقلال‌، آزادی‌، وحدت‌ ملی‌، موازین‌ اسلامی‌ و اساس‌جمهوری‌ اسلامی‌ را نقض‌ نکنند. هیچ‌ کس‌ را نمی‌توان‌ از شرکت‌ در آن‌ها منع‌کرد یا به‌ شرکت‌ در یکی‌ از آن‌ها مجبور ساخت‌». با وجود پذیرش‌ آزادی‌تحزّب‌ در قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، عدّه‌ای‌ در مشروع‌ بودن‌تحزّب‌ در نظام‌ اسلامی‌ تردید دارند. این‌ عدّه‌ گمان‌ می‌کنند که‌ در نظامی‌مبتنی‌ بر ولایت‌ فقیه‌، هر حزبی‌ جز حزب‌ خدا طاغوت‌ است‌ و حزب‌ خدا نیزیکی‌ بیش‌ نیست‌. بنابراین‌ تعدد و تنوع‌ احزاب‌ در حکومت‌ اسلامی‌ مورد قبول‌نمی‌باشد. در این‌ میان‌ شهید بهشتی‌ به‌ عنوان‌ دینداری‌ دین‌ شناس‌، نه‌ تنهاتحزّب‌ را مغایر با حکومت‌ اسلامی‌ و حاکمیت‌ فقیه‌ نمی‌بیند، بلکه‌ تحزّب‌ وتشکّل‌ را برای‌ نظام‌ اسلامی‌ ضروری‌ دانسته‌، فقدان‌ آن‌ را خطری‌ بزرگ‌می‌پندارد. حتی‌ خود در مقطع‌ زمانی‌ خاصی‌ اقدام‌ به‌ تشکیل‌ حزب‌ جمهوری‌اسلامی‌ نمود و در نهایت‌ در یکی‌ از جلسات‌، در دفتر مرکزی‌ حزب‌جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ شهادت‌ رسید. در این‌ گفتار اندیشه‌های‌ وی‌ را در موردتحزّب‌ مورد بررسی‌ قرار می‌دهیم‌. أ. معنای‌ تحزّب‌ و ضرورت‌ آن‌1. معنای‌ تحزّب‌نگاه‌ شهید بهشتی‌ به‌ حزب‌ نگاهی‌ ویژه‌ است‌. او حزب‌ را در معنای‌تشکیلات‌ می‌شناسد و تحزّب‌ را معادل‌ تشکل‌ می‌داند که‌ به‌ مفهوم‌ جمعیتی‌است‌ با طرح‌ و برنامه‌ هماهنگ‌ و نقطه‌ نظرها و موضع‌گیری‌های‌ مشترک‌.حزب‌ به‌ معنای‌ تشکل‌ است‌؛ شکل‌ دادن‌ و شکل‌ گرفتن‌ برای‌ نیروها.آن‌ تشکیلات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ که‌ بتواند طرح‌ و برنامه‌ هماهنگ‌ و نقطه‌نظرها و موضع‌گیری‌های‌ هماهنگ‌ و کادر هماهنگ‌ را به‌ وجود بیاورد، به‌آن‌ می‌گوییم‌ حزب‌.او هم‌ چنین‌ در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤال‌ که‌ تعریف‌ تشکیلات‌ چیست‌، می‌گوید:تشکیلات‌ را اجمالاً عرض‌ کردم‌؛ تشکّل‌ یعنی‌ مجموعه‌ای‌ از افراد که‌ براساس‌ آرمان‌، ایمان‌ و نقطه‌ نظرهای‌ مشترک‌ گرد هم‌ بیایند تا جماعت‌ شوندکه‌ «ید الله مع‌ الجماعه‌» تا بتوانند زمینه‌ را برای‌ رشد اخلاق‌ کار دسته‌ جمعی‌و برای‌ رشد استعدادها و شناخت‌ کادرها و تربیت‌ آن‌ها و تهیه‌ برنامه‌ها وقبول‌ مسؤولیت‌ اجرای‌ برنامه‌ها هموارتر کنند. 2. ضرورت‌ تحزّب‌وجود حزب‌ به‌ معنایی‌ که‌ ذکر شد، یک‌ ضرورت‌ است‌ و فقدان‌ آن‌، فرد یاجامعه‌ را آسیب‌پذیر می‌کند. تحزّب‌ و تشکل‌ عواملی‌ پیش‌ برنده‌ و قدرت‌آفرین‌اند.اما ضرورت‌ اصل‌ تشکّل‌، اصلی‌ اجتناب‌ناپذیر است‌. مگر الله، اللّهی‌ که‌ درآن‌ وصیت‌ مولا فرموده‌ یکیش‌ «نظم‌ امرکم‌» نیست‌؟ خدای‌ را، خدای‌ رادرنظم‌ امرتان‌. آیا در این‌ که‌ تشکل‌ یک‌ نوع‌ نظم‌ است‌، کسی‌ تردید دارد؟نکند تشکّل‌، بی‌نظمی‌ است‌؟ اگر قبول‌ کردیم‌ که‌ تشکّل‌ نظم‌ است‌، کسانی‌ که‌ضد تشکّلند و می‌کوشند تشکّل‌ را ضدارزش‌ کنند یا آدمی‌هایی‌ هستند که‌تحت‌ تأثیر یک‌ سلسله‌ القائات‌ قرار گرفته‌اند یا آگاهانه‌ این‌ کار را می‌کنند.وی‌ معتقد است‌ فقدان‌ تشکل‌ خطر بزرگی‌ برای‌ مسلمین‌ محسوب‌ می‌شود وتبلیغات‌ برضد تشکل‌ را به‌ نفع‌ کسانی‌ که‌ خواستار تفرقه‌ و تشتت‌ ما هستند،می‌داند.تبیلغات‌ ضد تشکّل‌ و ضد تحزّب‌ و ضد سازمان‌ یافتگی‌، حتی‌ اگر از زبان‌ وقلم‌ و چهره‌های‌ مطلوب‌ و محبوب‌ اسلامی‌ دیده‌ و شنیده‌ شود، نتیجه‌ای‌ جزبهره‌مند شدن‌ کسانی‌ که‌ می‌خواهند خود متشکّل‌ باشند و ما متفرق‌، ندارد.برادران‌ و خواهران‌ دل‌ آگاه‌! بدون‌ تشکیلات‌ حرکت‌ کردن‌ را نپسندید که‌ درچنین‌ صورتی‌، روز پشیمانی‌ در برابرمان‌ قرار خواهد گرفت‌، روزی‌ که‌ به‌اشتباه‌ خود پی‌ببریم‌. می‌دانید یک‌ گروه‌ پنجاه‌ نفری‌ متشکّل‌ می‌تواند یک‌جمعیت‌ پانصد نفری‌ بی‌تشکّل‌ را از پا در آورد؟ و این‌ روشن‌ است‌. و نیزنگویید که‌ احزاب‌ و تحزب‌ها با منطق‌ قرآن‌ سازگار نیست‌. کدام‌ منطق‌ قرآن‌؟تمام‌ دستورات‌ قرآنی‌ تشکیلاتی‌ است‌.    بهترین‌ مبارزه‌ با گروه‌های‌ شرقی‌ و غربی‌ این‌ است‌ که‌ ما خودمان‌ متشکل‌شویم‌. آن‌ها از خلاء استفاده‌ می‌کنند، میدان‌ را با عمل‌ صالح‌ و متشکل‌ ازدست‌ آن‌ها بگیرید. ب‌. انواع‌ حزب‌ و شرایط‌ تحزّب‌شهید بهشتی‌ احزاب‌ را به‌ الاهی‌، اسلامی‌ و مفید و حزب‌ ضد خدایی‌ ومضر (طاغوت‌) تقسیم‌ می‌کند. همه‌ آن‌چه‌ در قسمت‌ پیشین‌ مبنی‌ بر ضرورت‌تحزّب‌ از او نقل‌ شد، درباره‌ حزب‌ مفید است‌. در این‌ قسمت‌ به‌ تقسیم‌بندی‌انواع‌ حزب‌ از دیدگاه‌ او می‌پردازیم‌ و سپس‌ شرایط‌ و ویژگی‌های‌ حزبی‌اسلامی‌ و مفید را بررسی‌ خواهیم‌ کرد. 1. انواع‌ حزب‌مرحوم‌ شهید بهشتی‌ در یک‌ تقسیم‌ بندی‌ کلی‌ می‌گوید: «تشکّل‌ دو جوراست‌: یکی‌ ضد خدا و ضد اسلام‌ و یکی‌ خدایی‌ و اسلامی‌ است‌.» یکم‌. حزب‌ الاهی‌از نظر مرحوم‌ شهید بهشتی‌ حزب‌ الاهی‌، حزبی‌ است‌ که‌ برای‌ دفاع‌ ازارزش‌های‌ الاهی‌ تشکیل‌ شده‌ باشد.تشکّل‌ حق‌ کدام‌ است‌؟ تشکّل‌ الاهی‌ کدام‌ است‌؟ تشکّل‌ الاهی‌ آن‌ است‌ که‌نیروهای‌ مؤمن‌ به‌ خدا، نیروهای‌ مؤمن‌ به‌ ارزش‌های‌ عالیه‌ الاهی‌ و انسانی‌بگویند: ما متشکّل‌ می‌شویم‌ تا در حدّ توانمان‌ از این‌ ارزش‌ها دفاع‌ کنیم‌ وصاحبان‌ این‌ ارزش‌ها در نظر ما محترم‌ و معتبرند. هر کجا که‌ باشند، خواه‌داخل‌ تشکیلات‌ ما باشند خواه‌ خارج‌ از تشکیلات‌. این‌ تشکیلات‌ الاهی‌می‌شود.وجود حزب‌ الاهی‌، یعنی‌ حزبی‌ که‌ برای‌ دفاع‌ از ارزش‌های‌ عالیه‌ الهی‌ وانسانی‌ شکل‌ گرفته‌ باشد، بسیار مفید است‌.حزب‌ به‌ این‌ معنا یعنی‌ یک‌ گروه‌ دارای‌ نقطه‌ نظرهای‌ اسلامی‌ و سیاسی‌ واجتماعی‌ و اقتصادی‌ و فرهنگی‌ هماهنگ‌ و دارای‌ هماهنگی‌ عملی‌ وبرخوردار از همسازی‌ و دم‌ سازی‌ عملی‌ و تشکّل‌ در طرح‌ برنامه‌ و اجرا چیزبسیار مفیدی‌ است‌ و از ضرورت‌ها می‌باشد. دوم‌. حزب‌ شیطانی‌نقطه‌ مقابل‌ حزب‌ الله، حزب‌ شیطان‌ است‌ و آن‌ حزبی‌ است‌ که‌انحصارطلب‌ و قدرت‌ طلب‌ باشد. حزبی‌ که‌ فقط‌ گروه‌ خود را محق‌ و شایسته‌همه‌ چیز می‌داند و برای‌ رسیدن‌ به‌ قدرت‌ و نه‌ حاکمیت‌ ارزش‌های‌ الاهی‌،تلاش‌ می‌کند.تشکّل‌ ضد خدایی‌ و ضد اسلامی‌ آن‌ تشکلی‌ است‌ که‌ عده‌ای‌ دور هم‌ جمع‌می‌شوند و بگویند آقا! آدم‌ خوب‌ کجا پیدا می‌شود؟ البته‌ در داخل‌ ما، بیرون‌چطور؟ خبری‌ نیست‌. آقا اندیشه‌ خوب‌ کجا پیدا می‌شود؟ اگر بخواهی‌سراغش‌ را بگیری‌ بیا همین‌ جا؛ دور و بر ماها. آن‌ طرف‌تر چطور؟ نه‌ بیرون‌ما دیگر خبری‌ نیست‌. آقا برنامه‌ریزی‌ خوب‌ کجا پیدا می‌شود؟ فقط‌ بین‌ ما؛آن‌ طرف‌ها چطور؟ نه‌ آن‌ طرف‌ها کسی‌ عرضه‌ ندارد. آقا اخلاص‌ در نیت‌کجا پیدا می‌شود؟ البته‌ در جمع‌ ما؛ در بیرون‌ جمع‌ شما چطور؟ آن‌ها همه‌شیطانی‌ و اهریمنی‌ فکر می‌کنند!!این‌ طرز تفکر خود شیطانی‌ و اهریمنی‌ است‌، می‌خواهد مال‌ یک‌ فرد باشد ویا یک‌ تشکیلات‌. تشکّل‌ انحصار طلب‌ و انحصار اندیش‌ از جانب‌ هر فرد وهر گروه‌ و هر جمع‌ باشد، شیطانی‌ از آب‌ در می‌آید. طاغوت‌ معنایش‌ همین‌است‌.وجود احزاب‌ شیطانی‌، یعنی‌ احزاب‌ طالب‌ انحصار و قدرت‌ برای‌ جوامع‌بشری‌، به‌ ویژه‌ جامعه‌ انقلابی‌ ما مضر است‌.در بینش‌ شهید بهشتی‌ خطری‌ که‌ جامعه‌ انقلابی‌ ما را تهدید می‌کند،فقدان‌ تشکل‌ اسلامی‌ است‌، همان‌طور که‌ تشکل‌های‌ شیطانی‌ نیز برای‌ جامعه‌خطرناک‌ و مزاحمند.و امّا حزب‌ به‌ معنای‌ دیگری‌ که‌ غالباً امروز فهمیده‌ می‌شود، یعنی‌ یک‌گروهی‌ که‌ طالب‌ قدرت‌ هستند.         دار و دسته‌ راه‌ می‌اندازند برای‌ این‌که‌ به‌ قدرت‌ برسند و نقطه‌ نظر مشترکشان‌این‌ است‌ که‌ با هم‌ به‌ قدرت‌ برسند و میراث‌ انقلاب‌ را میان‌ خودشان‌ تقسیم‌کنند، حزب‌ به‌ این‌ معنا چیز خطرناکی‌ است‌، چیز بدی‌ است‌، چیز مزاحمی‌است‌ و نه‌ تنها برای‌ انقلاب‌ لازم‌ نیست‌، بلکه‌ برای‌ انقلاب‌ و برای‌ پیروزی‌انقلاب‌ در مراحل‌ بعدی‌ مضرّ است‌. 2. شرایط‌ تحزّب‌از نظر شهید بهشتی‌ احزاب‌ و تشکیلات‌ باید شرایطی‌ را رعایت‌ کنند واصولی‌ را پاس‌ بدارند. بعضی‌ از این‌ موارد اصولی‌ است‌ و برخی‌ نیز توصیه‌هایی‌اخلاقی‌ است‌. همه‌ این‌ موارد را ذیل‌ عنوان‌ شرایط‌ تحزّب‌ ذکر می‌کنیم‌:ما هم‌چنان‌ برداشتن‌ یک‌ تشکّل‌ پافشاری‌ داریم‌، امّا شرط‌ آن‌ این‌ است‌ که‌:1. «تشکّل‌» باید پاسدار ارزش‌ها باشد نه‌ پاسدار خود. نگهبان‌ ارزش‌ها باشدنه‌ نگهبان‌ خود. هر وقت‌ این‌ تشکل‌ به‌جای‌ آن‌که‌ نگهبان‌ ارزش‌ها باشد وتلاشگر در راه‌ ارزش‌ها باشد، به‌جای‌ آن‌که‌ خداپرست‌، حق‌ پرست‌ و حق‌خواه‌ِ کمال‌ دوست‌ و کمال‌ خواه‌ باشد، خود خواه‌ شد آن‌ یک‌ «طاغوت‌»می‌شود و چه‌ بهتر که‌ چنین‌ طاغوتی‌ بر سر راه‌ امت‌ نباشد...        2. تشکّل‌ باید سازنده‌ ما، آسان‌ کننده‌ خودسازی‌ برای‌ ما و کمکی‌ به‌ سیرالی‌الله برای‌ شرکت‌ کنندگان‌ در این‌ تشکل‌ باشد. هر وقت‌ یکی‌ از ما یا جمع‌ما به‌ تشکّلمان‌ مشغول‌ و سرگرم‌ شدیم‌، چنین‌ تشکّلی‌ لهو می‌شود و باید از اوپرهیز کنیم‌، زیرا ما را از یاد دور می‌کند... 3. شرط‌ سوم‌ این‌که‌ این‌ تشکیلات‌ به‌ درد مردم‌ بخورد نه‌ این‌که‌ یک‌ باری‌باشد بر دوش‌ این‌ جامعه‌.   برای‌ این‌ مسأله‌ راهی‌ جز تشکّل‌ نیست‌، به‌ شرط‌ این‌که‌ چهار اصل‌ فوق‌ ]زیر[رعایت‌ شود:           1. تشکیلات‌ ما باید بر اساس‌ صداقت‌ باشد و نه‌ ریا و تظاهر و مردم‌ فریبی‌ که‌از بدترین‌ آفت‌های‌ اجتماعی‌ است‌.       2. مسابقه‌ گروهای‌ متعدد ما باید در راه‌ خیرات‌ و نیکی‌ها و سازندگی‌ باشد ونه‌ مسابقه‌ طرد و تخریب‌.       3. این‌ گروه‌ها وقتی‌ دیدند خطوط‌ اصلی‌ مشترکی‌ دارند، باید هر چه‌ سریع‌تردر یک‌ جبهه‌ گسترده‌تر با رهبری‌ مورد قبول‌ گرد هم‌ آیند تا توانی‌ بزرگ‌تربه‌ وجود آورند.           4. گروه‌ها باید قانون‌ اساسی‌ ایران‌ را زمینه‌ اصلی‌ حرکت‌ و همکاری‌ وهماهنگی‌ خود قرار دهند.به‌ طور خلاصه‌ می‌توان‌ گفت‌ به‌ نظر شهید بهشتی‌ ویژگی‌هایی‌ مانندپاسداری‌ از ارزش‌ها، انسان‌ سازی‌، یاری‌ مردم‌، صداقت‌ داشتن‌، رقابت‌ درجهت‌ خیرات‌ و نیکی‌ها، پذیرش‌ رهبری‌ مشترک‌ و محوریت‌ قانون‌ اساسی‌ درحزب‌ باید مورد توجه‌ قرار گیرد.در مجموع‌ او حزب‌ و تشکّل‌ را وسیله‌ای‌ برای‌ بهتر انجام‌ دادن‌مسؤولیت‌ها و وسیله‌ای‌ برای‌ خودسازی‌ می‌داند. در بینش‌ او تحزب‌ هدف‌نیست‌ و اصالت‌ ندارد. ج‌. رابطه‌ تحزّب‌ با ولایت‌ فقیه‌یکی‌ از شبهاتی‌ که‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در ایران‌ مطرح‌ شد وهنوز هم‌ کم‌ و بیش‌ وجود دارد، این‌ است‌ که‌ تحزّب‌ با ولایت‌ فقیه‌ سازگاری‌ندارد. در نظامی‌ مبتنی‌ بر ولایت‌ فقیه‌، رهبر، سیاست‌های‌ اصولی‌ و اساسی‌جامعه‌ را تعیین‌ می‌کند. پس‌ از آن‌ همه‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ باید در چارچوب‌سیاست‌های‌ تعیین‌ شده‌ فعالیت‌ کنند. به‌ دیگر سخن‌، در نظام‌ مبتنی‌ بر ولایت‌فقیه‌، همه‌ گروه‌ها باید جزئی‌ از امت‌ واحده‌ اسلامی‌ باشند که‌ این‌ امت‌ واحده‌همان‌ حزب‌ الله نامیده‌ می‌شود و نقطه‌ مقابل‌ آن‌ حزب‌ شیطان‌ یا طاغوت‌ است‌.در این‌ نظام‌ تنوع‌ و تکثر احزاب‌ مورد قبول‌ نیست‌ زیرا فقط‌ یک‌ حزب‌ مجازبه‌ فعالیت‌ است‌ و آن‌ حزب‌ الله است‌. در مجموع‌، در این‌ بینش‌ لزوم‌ اطاعت‌ ازفرامین ولی‌ فقیه‌ با آزادی‌ احزاب‌ سازگار نمی‌باشد.شهید بهشتی‌ این‌ بینش‌ و این‌ منطق‌ را قبول‌ ندارد. او معتقد است‌، تحزّب‌نه‌ تنها با ولایت‌ فقیه‌ سازگار است‌، بلکه‌ اجرای‌ فرمان‌ها و سیاست‌های‌ او راتسهیل‌ می‌کند. ما می‌توانیم‌ در جامعه‌ اسلامی‌ احزاب‌ سیاسی‌ متعددی‌ داشته‌باشیم‌ که‌ همگی‌ الاهی‌ و اسلامی‌ باشند و الاهی‌ بودن‌ احزاب‌ منافاتی‌ با تعددآن‌ها ندارد؛ به‌ همین‌ دلیل‌ قانون‌ اساسی‌ هم‌ حاکمیت‌ فقیه‌ راپذیرفته‌ است‌ و هم‌آزادی‌ احزاب‌ را.اجرای‌ تصمیمات‌ اولی‌ الامر همین‌طور که‌ در کل‌ جامعه‌ منافاتی‌ با آزادی‌ندارد، در تشکیلات‌ هم‌ منافاتی‌ با آزادی‌ ندارد.  وقتی‌ رهبری‌ ولایت‌ فقیه‌ تصمیم‌ می‌گیرد، آیا با بی‌سازمانی‌ می‌شود آن‌تصمیم‌ها را اجرا کرد یا با سازماندهی‌ و تشکل‌؟در یکی‌ از جلسات‌ سخنرانی‌ مرحوم‌ شهید بهشتی‌، کسی‌ خطاب‌ به‌ اومی‌گوید که‌ در بحث‌ تحزّب‌ و تشکل‌ در قرآن‌ مسائلی‌ مطرح‌ است‌ که‌ تحت‌عنوان‌ حزب‌ الله مشخص‌ می‌شود. آن‌چه‌ در قرآن‌ می‌یابیم‌، آن‌ است‌ که‌حزب‌الله متشکل‌ از امتی‌ است‌ که‌ در رأسش‌، رسول‌ الله(ص) یا اولی‌ الامر یا درزمان‌ غیبت‌، ولی‌ فقیه‌ قرار می‌گیرد و تنها مشکل‌ تحزب‌ اسلامی‌ نیز همین‌ است‌،حزبی‌ که‌ ولایت‌ بر روابطش‌ جریان‌ دارد و در مرکز و رأسش‌ ولی‌ فقیه‌ قرار دارد.شهید بهشتی‌ در واکنش‌ به‌ این‌ سخن‌ می‌گوید:حزب‌ در حقیقت‌ عبارت‌ است‌ از یک‌ گروه‌ سازمان‌ یافته‌ای‌ که‌ در رابطه‌ تام‌با ولایت‌ فقیه‌ برای‌ برنامه‌ریزی‌ و اجرا قرار دارد و همان‌طور که‌ عرض‌کردم‌، بخش‌ مهم‌ حزب‌ عبارت‌ از این‌ است‌ که‌ ما مجموعه‌های‌ منظم‌ برای‌برنامه‌ریزی‌ و اجرا داشته‌ باشیم‌ و در حقیقت‌ در همان‌ راستای‌ عمومی‌ولایت‌، حزب‌ قرار می‌گیرد و مسؤولیت‌ها را بر دوش‌ می‌کشد ... همان‌طورکه‌ در کل‌ جامعه‌ معنای‌ ولایت‌ فقیه‌ این‌ نیست‌ که‌ ما دولت‌ یا مجلس‌ شورانداشته‌ باشیم‌. در یک‌ تشکیلات‌ سازنده‌ و پردازنده‌ و برنامه‌ریزی‌ هم‌همین‌طور است‌. یعنی‌ همین‌طور که‌ در کل‌ جامعه‌ مسأله‌ ولایت‌ فقیه‌ نفی‌داشتن‌ تشکیلات‌ حکومتی‌ نیست‌، نفی‌ داشتن‌ تشکیلات‌ حزبی‌ برای‌ ساختن‌و پرداختن‌ استعدادها و برنامه‌ریزی‌ و کادر سازی‌ نیست‌. به‌ عکس‌، چون‌ درجامعه‌ اعمال‌ ولایت‌ فقیه‌ نیازمند برنامه‌ و برنامه‌ریزی‌ و کادر است‌، حزب‌این‌ نیازها را تأمین‌ می‌کند.وی‌ هم‌چنین‌ اشاره‌ می‌کند که‌ برای‌ تشکیل‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ازامام‌ خمینی‌1 اجازه‌ خواستیم‌ و ایشان‌ اجازه‌ دادند. اجازه‌ امام‌ خمینی‌1 به‌عنوان‌ ولی‌ فقیه‌ زمان‌، دلیلی‌ است‌ بر این‌که‌ از نظر ایشان‌ تحزب‌ با ولایت‌ فقیه‌منافاتی‌ ندارد. د. تحزّب‌ و خطر تشتّت‌ و تفرقه‌وحدت‌ و یکپارچگی‌ برای‌ تداوم‌ حکومت‌ اسلامی‌ و استقلال‌ آن‌ نقش‌حیاتی‌ دارد. جامعه‌ متفرق‌، ضعیف‌ و آسیب‌پذیر می‌باشد و در قبال‌تهدیدهای‌ بیگانگان‌ توان‌ ایستادگی‌ ندارد. به‌ همین‌ دلیل‌، اتحاد یک‌ شعارقرآنی‌ است‌. نقش‌ این‌ عنصر اساسی‌ چه‌ در پیروزی‌ انقلاب‌ و چه‌ در استمرارآن‌ غیر قابل‌ انکار است‌. یکی‌ از دغدغه‌های‌ مخالفین‌ تحزّب‌ این‌ است‌ که‌حزب‌ حزب‌ شدن‌ یا دسته‌ دسته‌ شدن‌ جامعه‌، خطری‌ جدّی‌ برای‌ وحدت‌ امت‌اسلامی‌ است‌. بنابراین‌ بهتر است‌ به‌ جای‌ احزاب‌ متعدد، یک‌ حزب‌ مقتدر ویک‌ امت‌ باشیم‌؛ حزب‌ الاهی‌ و امت‌ اسلامی‌.شهید بهشتی‌ می‌پذیرد که‌ در تحزّب‌ خطر تفرقه‌ و تشتت‌ نیز نهفته‌ است‌ ونباید از این‌ مسأله‌ مهم‌ و این‌ آفت‌ مهلک‌ غافل‌ ماند. با این‌ وجود می‌گوید:به‌ جای‌ منع‌ تحزب‌ باید آفت‌ تفرقه‌ و خطر تشتت‌ را دفع‌ کرد و یا برای‌ دفع‌آن‌ چاره‌ اندیشی‌ کرد. هیچ‌ ملازمه‌ای‌ بین‌ تحزّب‌ و تفرقه‌ وجود ندارد.می‌شود چند حزبی‌ را تصور کرد که‌ به‌ جای‌ تلاش‌ برای‌ حذف‌ یکدیگر، به‌رقابت‌ مثبت‌ بپردازند.  مسأله‌ گروه‌ گروه‌ شدن‌، حزب‌ حزب‌ و دسته‌ دسته‌ شدن‌ به‌ راستی‌ می‌تواندخطر آفرین‌ باشد و ملت‌ ما را ]که‌[ در یک‌ مسیر مشترک‌ و یگانه‌ و تحت‌رهبری‌ واحد حرکت‌ می‌کند، به‌ گروه‌ها و دسته‌های‌ مختلف‌ با رهبری‌های‌گوناگون‌ و مسیرهای‌ گوناگون‌ تبدیل‌ می‌کند. ولی‌ اگر قرار باشد مردم‌ متشکّل‌نشوند، اگر آن‌ نیروی‌ مردمی‌ توده‌ای‌ که‌ همواره‌ بار انقلاب‌ بر دوششان‌ بوده‌و نیروی‌ انقلاب‌ بودند سازماندهی‌ نداشته‌ باشند، هدایت‌ شبکه‌ای‌ شکل‌ یافته‌نداشته‌ باشد، چطور می‌توان‌ آن‌ها را به‌کار گرفت‌؟ آیا مردم‌ می‌توانند راه‌متناسب‌ با حرکت‌ خود را آگاهانه‌ و با اطمینان‌ و به‌ راحتی‌ پیدا کنند؟ مسلّماًهر کسی‌ باید مدتی‌ سرگردان‌ باشد، به‌ این‌ در و آن‌ در بزند تا به‌ حرف‌ این‌ وآن‌ گوش‌ بدهد و مدت‌ها برای‌ جمع‌بندی‌ مطالبی‌ که‌ شنیده‌ است‌، زحمت‌بکشد و تازه‌ معلوم‌ نیست‌ نتیجه‌ای‌ به‌ دست‌ می‌آورد یا نه‌. پس‌ این‌ هم‌خطری‌ است‌.     چگونه‌ می‌توان‌ پذیرفت‌ که‌ دیگران‌ تشکیلات‌ و سازماندهی‌ داشته‌ باشند و بابرنامه‌ عمل‌ کنند ولی‌ ما چنین‌ نباشیم‌؟ اگر فقط‌ ما بودیم‌ شاید نیازی‌ به‌ تشکّل‌نبود ولی‌ چه‌ بخواهیم‌ و چه‌ نخواهیم‌ دیگران‌ متشکل‌ هستند، برای‌ مقابله‌ باآن‌ها راهی‌ جز تشکّل‌ نیست‌.         اگر در جامعه‌ای‌ حزب‌ و تشکیلات‌ رسمی‌ نباشد، مسلّماً در آن‌ جامعه‌گروه‌هایی‌ پیدا می‌شوند؛ اطراف‌ هر شخصیتی‌ و هر صاحب‌ نفوذی‌، افرادگرد می‌آیند و به‌ جای‌ آن‌که‌ احزاب‌ و سازمان‌های‌ متشکل‌ باشند، باندهای‌خطرناک‌ فاقد تشکّل‌ و مسؤولیت‌ و انضباط‌ تشکیلاتی‌ به‌ وجود می‌آیند که‌خطرشان‌ برای‌ وحدت‌ چندین‌ درجه‌ بیش‌تر است‌.       آیا خطر این‌ باندها برای‌ وحدت‌ جامعه‌ بیش‌تر است‌ یا احزاب‌ و دسته‌های‌منظم‌ که‌ دارای‌ تشکیلات‌، خطوط‌ و مواضع‌، مسؤولان‌ و مسؤولیت‌های‌مشخص‌ هستند؟ پس‌ تشکیلات‌ لازم‌ است‌ و خطر تشکیلاتی‌ از بی‌تشکیلاتی‌برای‌ وحدت‌ جامعه‌ کم‌تر است‌.شهید بهشتی‌ در نهایت‌ می‌گوید:برای‌  در امان‌ ماندن‌ از خطر تشتت‌ باید رقابت‌ در جهت‌ مثبت‌ یعنی‌ خیرات‌باشد. احزاب‌ یکدیگر را نفی‌ و تخریب‌ نکنند، صداقت‌ و صراحت‌ داشته‌باشند، قانون‌ اساسی‌ را به‌ عنوان‌ محور حرکت‌ و فعالیت‌ قبول‌ داشته‌ باشند،سیاست‌های‌ کلی‌ تعیین‌ شده‌ از سوی‌ رهبری‌ جامعه‌ را بپذیرند و ... اگر گروه‌هابه‌ این‌ امور توجه‌ داشته‌ و بدان‌ پایبند باشند، وحدت‌ به‌ خطر نمی‌افتد. گفتار چهارم‌: تجمّعات‌ و راهپیمایی‌هااز جمله‌ آزادی‌های‌ عمومی‌ و اساسی‌ مقرر در قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌اسلامی‌ ایران‌، آزادی‌ اجتماعات‌ و راهپیمایی‌ها است‌. مقصود آن‌ است‌ که‌افراد بتوانند آزادانه‌ و مسالمت‌آمیز دور هم‌ گرد آیند و از افکار و عقایدیکدیگر بهره‌ گیرند و هیچ‌گونه‌ مانعی‌ برای‌ تجمع‌ آن‌ها وجود نداشته‌ باشد.ممکن‌ است‌ عده‌ای‌ از افراد خواسته‌هایی‌ داشته‌ باشند و از طریق‌ تجمع‌ دریک‌ مکان‌ معیّن‌ یا راهپیمایی‌، خواسته‌های‌ خود را بیان‌ کنند. قانون‌ اساسی‌جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ دراصل‌ بیست‌ و هفتم‌ می‌گوید: «تشکیل‌ اجتماعات‌ وراهپیمایی‌ها، بدون‌ حمل‌ سلاح‌، به‌ شرط‌ آن‌که‌ مخل‌ به‌ مبانی‌ اسلام‌ نباشد آزاداست‌». البته‌ تجمعات‌ دائمی‌ در قالب‌ مجامع‌، انجمن‌ها و احزاب‌ قرارمی‌گیرند که‌ در گفتار سوم‌ مورد بررسی‌ قرار گرفت‌. أ. آزادی‌ مطلق‌ یا محدود تجمّع‌هاشهید بهشتی‌ راجع‌ به‌ آزادی‌ تجمعات‌ و راهپیمایی‌ها اظهاراتی‌ داشته‌است‌ که‌ به‌ نوبه‌ خود اهمیت‌ دارد. قسمتی‌ از این‌ اظهارات‌، در مجلس‌ خبرگان‌قانون‌ اساسی‌ در خصوص‌ اصل‌ بیست‌ و هفتم‌ قانون‌ اساسی‌ ایراد شده‌ است‌. ازمطالعه‌ مشروح‌ مذاکرات‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ اعضای‌ مجلس‌ خبرگان‌ در موردمطلق‌ بودن‌ آزادی‌ اجتماعات‌ یا مشروط‌ بودن‌ آن‌ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ شده‌بودند. عده‌ای‌ معتقد بودند اصل‌ آزادی‌ تجمع‌ باید وجود داشته‌ باشد و شرایط‌و محدودیت‌ها مربوط‌ به‌ انتظامات‌ می‌باشد. این‌ عده‌ که‌ ظاهراً تهیه‌ کنندگان‌پیش‌ نویس‌ اصل‌ بیست‌ و هفتم‌ بوده‌اند، اصل‌ فوق‌ را این‌گونه‌ تنظیم‌ می‌کنند :«تشکیل‌ اجتماعات‌ و راهپیمایی‌ها آزاد است‌. مقررات‌ مربوط‌ به‌ نظم‌راهپیمایی‌ و اجتماع‌ در خیابان‌ها و میدان‌های‌ عمومی‌ به‌ موجب‌ قانون‌ معیّن‌می‌شود.»عده‌ای‌ دیگر، متن‌ فوق‌ را نمی‌پسندیدند و معتقد بودند باید محدودیت‌هایی‌مانند آن‌که‌ برخلاف‌ جمهوری‌ اسلامی‌ نباشد، با سلاح‌ نباشد، مخل‌ به‌ مبانی‌اسلام‌ نباشد، به‌ آن‌ اضافه‌ گردد در نهایت‌ آزادی‌ اجتماعات‌ و راهپیمایی‌ها،به‌ شرط‌ آن‌که‌ بدون‌ حمل‌ سلاح‌ باشد و مخل‌ مبانی‌ اسلام‌ نباشد، تصویب‌ شد.شهید بهشتی‌ به‌ این‌ اختلاف‌ نظر اشاره‌ می‌کند و می‌گوید:معلوم‌ می‌شود که‌ این‌جا دو نظر وجود دارد؛ یک‌ نظر این‌که‌ راهپیمایی‌ واجتماع‌ آزاد باشد و یک‌ نظر این‌که‌ باید محدود باشد.خود او معتقد است‌ که‌ ایجاد محدودیت‌ به‌ صلاح‌ نیست‌ بلکه‌ اسلام‌ دربستری‌ آزاد، بیش‌تر رشد می‌کند و محدودیت‌ مضر است‌. درحقیقت‌، دیدگاه‌او در این‌ مساله‌ همانند مقوله‌ آزادی‌ بیان‌، مطبوعات‌ و احزاب‌ است‌ که‌ درگفتار گذشته‌ بیان‌ شد.این‌ مطلب‌ را آقایان‌ گفتند که‌ در این‌جا مطلق‌ است‌. یعنی‌ ]بعضی‌[ آقایان‌پیشنهاد قید می‌کنند ولی‌ وقتی‌ مطرح‌ شده‌، به‌ خصوص‌ با توجه‌ به‌ زمینه‌هایی‌که‌ مقداری‌ از آن‌ هم‌ در نطق‌ قبل‌ از دستور بود، نظر ما، نظر گروه‌ و نظرخیلی‌ از دوستان‌ این‌ است‌ که‌ اسلام‌ عزیز ما در زمینه‌ آزاد، امکان‌ رشد وتجلّیش‌ بسیار فراوان‌ است‌. بنابراین‌، دو نظر وجود دارد ... یک‌ نظر همین‌که‌ عرض‌ شد و یک‌ نظر به‌ خاطر تحقق‌ و مراقبت‌ بیش‌تر در حفظ‌ عقاید وپایه‌های‌ فکری‌ و اعتقادی‌ و امنیت‌ که‌ باید محدودیت‌هایی‌ وجود داشته‌باشد.شهید بهشتی‌ بر این‌ عقیده‌ بود که‌ این‌ اصل‌ نباید طوری‌ نوشته‌ شود که‌دست‌ دولت‌ برای‌ مداخله‌ در اصل‌ این‌ آزادی‌، باز باشد، به‌ گونه‌ای‌ که‌ بتوانداصلاً آن‌ را ممنوع‌ کند. یکی‌ از اعضاء می‌گوید: «اگر کلمه‌ نظم‌ را برداریم‌مشکل‌ خیلی‌ از آقایان‌ حل‌ می‌شود». همان‌طور که‌ ذکر شد، در متن‌پیش‌نویس‌ آمده‌ بود: «...مقررات‌ مربوط‌ به‌ نظم‌ راهپیمایی‌ و اجتماع‌ ... به‌موجب‌ قانون‌ معیّن‌ می‌شود». اگر کلمه‌ «نظم‌» از عبارت‌ فوق‌ حذف‌ شود، چنین‌می‌شود: «مقررات‌ مربوط‌ به‌ راهپیمایی‌ و اجتماع‌ ...» پیدا است‌ که‌ در عبارت‌اخیر، خود اجتماع‌ می‌تواند با قوانین‌ عادی‌ محدود و مشروط‌ شود. شهیدبهشتی‌ در واکنش‌ به‌ این‌ سخن‌ می‌گوید:پیشنهادی‌ است‌ که‌ می‌فرمایید، ولی‌ قبلاً در کمیسیون‌ بحث‌ شد که‌ این‌مقررات‌ مربوط‌ به‌ نظم‌ را بگذاریم‌ و تهیه‌ این‌ متن‌ با توجه‌ به‌ این‌ نکته‌ بوده‌که‌ دست‌ دولت‌ها را در جلوگیری‌ از این‌ راه‌ اظهار نظر مردم‌ باز بگذاریم‌. مایادمان‌ نرفته‌ که‌ چه‌طور گرفتار بودیم‌؛ همین‌ مطلب‌ مکرر گفته‌ شد که‌ بالاخره‌ما داریم‌ قانون‌ می‌نویسیم‌ به‌ منظور این‌که‌ چارچوبی‌ برای‌ آینده‌ باشد،همان‌طور که‌ پارسال‌ به‌ آن‌ احتیاج‌ داشتیم‌. بنابراین‌ نباید طوری‌ بنویسیم‌ که‌آن‌ها بتوانند در اصلش‌ مداخله‌ کنند، بلکه‌ باید در نظمش‌ دخالت‌ داشته‌باشند. این‌ نقطه‌ نظر ما بود.حتی‌ برخی‌ معتقد بودند، لازم‌ است‌ قید «مسالمت‌آمیز» ذکر شود و ازحذف‌ آن‌ در متن‌ پیشنهادی‌ انتقاد کرده‌اند؛ شهید بهشتی‌ در واکنش‌ به‌ این‌مطلب‌ می‌گوید:چون‌ دیدیم‌ احتیاجی‌ به‌ آن‌ نیست‌، زیرا این‌ «مسالمت‌آمیز» به‌قدری‌ کشداراست‌ که‌ قابل‌ کنترل‌ نیست‌.در مجموع‌، شهید بهشتی‌ مقید کردن‌ آزادی‌ اجتماعات‌ را از حیث‌ مبانی‌قابل‌ توجیه‌ نمی‌دانند.با این‌ همه‌، دیدگاه‌ شهید بهشتی‌ و همفکرانش‌ رأی‌ نیاورد و همان‌طور که‌در قانون‌ اساسی‌ آمده‌ و در اصل‌ نیز تصویب‌ شده‌، اجتماع‌ و راهپیمایی‌ به‌ دوشرط‌ آزاد دانسته‌ شد؛ بدون‌ حمل‌ سلاح‌ باشد؛ مخل‌ به‌ مبانی‌ اسلام‌ نباشد. ب‌. تضمین‌ امنیت‌ تجمّع‌ کنندگان‌از آن‌چه‌ گذشت‌ معلوم‌ می‌شود که‌ دیدگاه‌ شهید بهشتی‌ در مورد آزادی‌اجتماعات‌ و راهپیمایی‌ها این‌ است‌ که‌ دولت‌ باید امنیت‌ اجتماع‌ کنندگان‌ راتضمین‌ کند و قدرت‌ لازم‌ را برای‌ حفظ‌ انتظامات‌ کسب‌ کند. در یکی‌ ازجلسات‌ سخنرانی‌ شهید بهشتی‌ یکی‌ از حضّار از ایشان‌ می‌پرسد چرا وزارت‌کشور به‌ بعضی‌ گروه‌ها، اجازه‌ اجتماعات‌ سیاسی‌ می‌دهد، در صورتی‌ که‌نتیجه‌اش‌ درگیری‌ افراد و حیف‌ و میل‌ شدن‌ اموال‌ بیت‌ المال‌ است‌. شهیدبهشتی‌ در پاسخ‌ گفته‌اند:وزارت‌ کشور بر طبق‌ آن‌چه‌ ما در قانون‌ اساسی‌ داریم‌ که‌ اجتماعات‌ برای‌بیان‌ آرا و عقاید آزاد است‌ اجازه‌ می‌دهد. این‌ درگیری‌ها را هم‌ باید جلویش‌بایستیم‌ و به‌ وجود نیاید و اگر همه‌مان‌ تلاش‌ کنیم‌، ان‌شاءاللّ'ه‌ جلوی‌ آن‌ گرفته‌خواهد شد و اگر واقعاً بخواهد وضع‌ این‌طور باشد، آن‌وقت‌ باید قبل‌ از هرچیز قدرت‌ لازم‌ برای‌ حفظ‌ انتظامات‌ را کسب‌ کرد و بعد این‌گونه‌ جلسات‌تشکیل‌ بشود. چون‌ این‌ وضع‌ به‌ هر حال‌ به‌ زیان‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و به‌ زیان‌انقلاب‌ ماست‌، و همه‌مان‌ باید مصمّم‌ باشیم‌ که‌ چنین‌ وضعی‌ تکرار نشود.دشمنان‌ اسلام‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ می‌خواهند که‌ این‌ اوضاع‌ تکرار بشود و چه‌بسا نقطه‌ شروع‌ دوست‌ نباشد، دشمن‌ باشد بعداً احساسات‌ به‌ هیجان‌ درمی‌آید، و دیگر دوست‌ و دشمن‌ قابل‌ باز شناختن‌ نیستند. وقتی‌ ما تلاش‌کنیم‌، تبلیغ‌ کنیم‌، ترویج‌ کنیم‌، بایستیم‌، مقاومت‌ کنیم‌، تقبیح‌ کنیم‌، آن‌وقت‌موفق‌ خواهیم‌ شد که‌ جلوی‌ این‌ وضع‌ را بگیریم‌.از خداوند متعال‌، علوّ درجات‌ تمامی‌ شهیدان‌، به‌ ویژه‌ متفکر شهیدآیت‌الله دکتر سید محمدحسین‌ حسینی‌ بهشتی‌ را خواهانیم‌. نتیجه گیری:اندیشه‌های‌ شهید بهشتی‌ پیرامون‌ بعضی‌ از مهم‌ترین‌ مباحث‌ حقوق‌اساسی‌ مورد بررسی‌ قرار گرفت‌. در یک‌ جمع‌ بندی‌ و نتیجه‌گیری‌ کلی‌می‌توان‌ در مورد آرا و اندیشه‌های‌ این‌ شهید گران‌قدر چنین‌ گفت‌:از نظر شهید بهشتی‌، نظام‌ سیاسی‌ و حکومتی‌ اسلام‌ در عصر غیبت‌ امام‌معصوم‌، نظام‌ «امامت‌ و امت‌» است‌. نظامی‌ که‌ «مکتبی‌ بودن‌» و «اختیاری‌بودن‌» از مهم‌ترین‌ ویژگی‌های‌ آن‌ محسوب‌ می‌گردد. این‌ نظام‌ سیاسی‌ با حفظ‌دو ویژگی‌ مذکور می‌تواند در قالب‌ اشکال‌ گوناگون‌ حکومتی‌ قرار گیرد. او باتوجه‌ به‌ شرایط‌ زمان‌ و مکان‌، شکل‌ «جمهوری‌» را برای‌ جامعه‌ ما مناسب‌می‌داند که‌ البته‌ با توجه‌ به‌ ویژگی‌ مکتبی‌ بودن‌ نظام‌، مقصود از جمهوری‌«جمهوری‌ اسلامی‌» است‌.در مورد ولایت‌ فقیه‌، شهید بهشتی‌ آن‌ را مرجعیت‌ سیاسی‌ و رهبری‌اجتماعی‌ می‌داند که‌ با مرجعیت‌ علمی‌ و فقهی‌ متفاوت‌ است‌. مرجعیت‌ علمی‌مربوط‌ به‌ تکالیف‌ فردی‌ و روابط‌ خصوصی‌ افراد با یکدیگر است‌ و این‌ بامرجعیت‌ سیاسی‌ و امامت‌ و رهبری‌ که‌ مربوط‌ به‌ حوزه‌ اجتماعی‌ و عمومی‌است‌، فرق‌ دارد. این‌ دو سمت‌، گرچه‌ بهتر است‌ که‌ در یک‌ نفر جمع‌ شود (مثل‌زمان‌ حضور امام‌ معصوم‌)، ولی‌ می‌تواند هم‌ از هم‌ جدا باشد؛ یک‌ نفر مرجع‌تقلید باشد و دیگری‌ رهبر اجتماعی‌. از دیدگاه‌ شهید بهشتی‌، شبهه‌ناسازگاری‌ «ولایت‌ فقیه‌» با جمهوریت‌ کاملاً بی‌اساس‌ است‌، زیرا حاکمیت‌ ازآن‌ِ فقیهی‌ است‌ که‌ منتخب‌ جمهور مردم‌ باشد. کسی‌ می‌تواند حکومت‌ کند که‌فقیه‌ دین‌شناس‌ و برگزیده‌ مردم‌ باشد. در این‌ مؤلّفه‌، شرط‌ فقاهت‌، لازمه‌مکتبی‌ بودن‌ و ویژگی‌ منتخب‌ بودن‌، لازمه‌ جمهوریت‌ نظام‌ است‌.اما در مورد آزادی‌ها، شهید بهشتی‌ با تأکید بر تفاوت‌ آزادی‌ بااباحه‌گری‌ و لاابالی‌گری‌ معتقد است‌ دین‌ اسلام‌ در فضای‌ آزاد، بیش‌تر رشدمی‌کند. او معتقد است‌ باز بودن‌ باب‌ بحث‌ و گفتگوی‌ صادقانه‌ برای‌ مخالفین‌عقیدتی‌ و سیاسی‌، اگر همراه‌ با دفاعیات‌ و توضیحات‌ مستدل‌، منطقی‌ و خردپسند باشد، باعث‌ رشد معارف‌ دینی‌ و تعالی‌ جامعه‌ خواهد شد. او ضمن‌ تأکیدبر ضرورت‌ برخورد با مجرمان‌ و تجاوز کنندگان‌ به‌ حریم‌ آزادی‌، معتقد است‌باید با کسانی‌ که‌ با اسلام‌ و حکومت‌ اسلامی‌ مبارزه‌ فکری‌ می‌کنند، مقابله‌علمی‌ و فرهنگی‌ صورت‌ گیرد، زیرا برخوردهای‌ غیر علمی‌ باجریانات‌ فوق‌نتیجه‌ عکس‌ می‌دهد.  
دسته ها : آزادی
هجدهم 6 1388 20:55
X