معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 696215
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
آسیب ‌شناسی‌ خودی‌ جهت‌ سد نفوذ دست‌های‌ پنهان‌ دشمن‌ در نظام‌ اسلامی‌ و مصون‌ داشتن‌انقلاب‌ و نظام‌ از توطئه‌های‌ آنان‌، شناخت‌ آسیب‌هایی‌ که‌ جبهه خودی‌ راتهدید می‌کند، عوامل‌ به‌ وجود آورنده آن‌ها و در نهایت‌ پیشگیری‌ ودرمانشان‌ ضرورت‌ دارد. جبهه خودی‌ به‌ سبب‌ عواملی‌ که‌ رهاورد از غفلت‌ وسهل‌انگاری‌ خودی‌ها است‌، آسیب‌پذیر شده‌، به‌ سستی‌ می‌گراید و زمینه‌ برای‌نفوذ نامحرمان‌ فراهم‌ می‌آید.برخی‌ از پدیده‌هایی‌ که‌ سبب‌ تضعیف‌ جبهه خودی‌ و در نتیجه‌ نفوذ دشمن‌در بدنه انقلاب‌ می‌شود، عبارت‌ است‌ از: 1. تنش‌ها و اختلافات‌ داخلی‌نخستین‌ عاملی‌ که‌ در سست‌ کردن‌ پایه‌های‌ انقلاب‌ و نظام‌ اسلامی‌ وتضعیف‌ حامیان‌ راستین‌ آن‌ نقش‌ مستقیم‌ دارد، اختلافات‌ و تعارض‌های‌داخلی‌ است‌. اختلاف‌، هم‌ زمینه‌ ساز رخنه‌ و سوء استفاده بیگانه‌ است‌ و هم‌مایه نابودی‌ افراد و گروه‌ها. جنگ‌ و اختلافات‌ داخلی‌ سستی‌ می‌آورد؛ یعنی‌آن‌ نیرویی‌ که‌ باید به‌ صورت‌ یک‌ مشت‌ گره‌ کرده‌ علیه‌ دشمن‌ بکار گرفته‌شود، هنگام‌ نزاع‌ و تنش‌، علیه‌ خودی‌ها به‌ کار می‌رود. امام‌ علی‌(ع)، در تبیین‌پیامدهای‌ تلخ‌ اختلافات‌ داخلی‌، سه‌ چیز را که‌ بازگشت‌ همه آن‌ها به‌ تفرقه‌است‌، شکننده ستون‌ فقرات‌ یک‌ جامعه انقلابی‌ می‌داند: کینه‌ ورزی‌ دل‌ها،پشت‌ کردن‌ به‌ یکدیگر و همکاری‌ نکردن‌ با یکدیگر.بپرهیزید از هر کار که‌ پشت‌ پیشینیان‌ را شکست‌ و نیروشان‌ را گسست‌؛چون‌ کینه هم‌ در دل‌ داشتن‌ و تخم‌ نفاق‌ در سینه‌ کاشتن‌ و از هم‌ بریدن‌ و دست‌از یاری‌ یکدیگر کشیدن‌.... بنگرید که‌ آن‌ها چگونه‌ در اثر اتحاد و همدلی‌ سرور و مهتر جهانیان‌بودند؛ اما چون‌ میانشان‌ جدایی‌ افتاد و الفت‌ آن‌ها به‌ پراکندگی‌ انجامیدو دل‌هاشان‌ گونه‌ گون‌ شد، از هم‌ جدا شدند و به‌ حزب‌ها و گروه‌های‌مختلف‌ تقسیم‌ شدند و خداوند لباس‌ کرامت‌ خود را از تنشان‌ بیرون‌آورد و نعمت‌ فراوان‌ خویش‌ را از دستشان‌ به‌ در کرد و داستان‌ آن‌ها،برای‌ عبرت‌ پندگیران‌، میان‌ شما ماند.امام‌ در گفتار دیگر، جامعه‌ اسلامی‌ را از تفرقه‌ سخت‌ بر حذر می‌دارد واعلام‌ می‌کند:هیچ‌ ملتی‌ با تفرقه‌ و اختلاف‌ به‌ سعادت‌ و رفاه‌ نرسیده‌ است‌ و نخواهدرسید.جدا شدن‌ افراد از امت‌، آزمندی‌ شیاطین‌ استعمارگر را بر می‌انگیزد تاآن‌ها را به‌ اردوگاه‌ انحراف‌ و گمراهی‌ برند.نکته مهم‌ دیگری‌ که‌ حضرت‌ یادآور می‌شود، این‌ است‌ که‌ بسیاری‌ِ افراد وانبوه‌ جمعیت‌ با نبودن‌ وفاق‌ و همدلی‌ سودمند نیست‌ و اثر مثبتی‌ به‌ ارمغان‌نمی‌آورد.همه دلسوزان‌ انقلاب‌ و اسلام‌ باید به‌ این‌ نکته‌ اساسی‌ پی‌ برده‌ که‌ اتحاد برمحور آرمان‌ و عقیده‌ از مهم‌ترین‌ عوامل‌ پیروزی‌ به‌ شمار می‌آید و جامعهمتحد، همدل‌ و همزبان‌ نفوذناپذیر است‌. از این‌ رو، در کنار سلیقه‌ها و نظرهای‌متفاوت‌، پایبندی‌ به‌ اصول‌ مسلم‌ و حدودی‌ که‌ خودی‌ را از غیرخودی‌ متمایزمی‌سازد، ضرورت‌ دارد. حضرت‌ امام‌ خمینی‌؛ جریان‌های‌ سیاسی‌ روزگارخویش‌ را چنین‌ اندرز می‌دادند:هر دو گروه‌ باید توجه‌ کنند که‌ دشمنان‌ بزرگ‌ مشترک‌ دارند که‌ به‌ هیچ‌یک‌ از آن‌ دو جریان‌ رحم‌ نمی‌کنند. هر دو جریان‌ با کمال‌ دوستی‌مراقب‌ آمریکای‌ جهان‌ خوار باشند و مردم‌ را هشیار کنند که‌ آمریکای‌حیله‌گر دشمن‌ شماره‌ یک‌ آن‌ها است‌.رشته‌ الفتی‌ که‌ خداوند بین‌ مؤمنان‌ قرار داده‌ است‌، با هیچ‌ نعمتی‌ قابل‌مقایسه‌ نیست‌ و هیچ‌ بهایی‌ نمی‌توان‌ برای‌ آن‌ در نظر گرفت‌. دین‌ باوران‌ بایدقدر آن‌را بدانند و از گسستن‌ محفوظش‌ دارند. حضرت‌ علی‌(ع) در اشاره‌ به‌این‌ مطلب‌ می‌فرماید:همانا خدای‌ سبحان‌ بر جماعت‌ این‌ امت‌ ـ مسلمان‌ ـ منت‌ نهاد و به‌الفت‌ آنان‌ را با یکدیگر پیوند داد؛ پیوندی‌ که‌ در پناه‌ آن‌ سنگر گیرند ودر سایه‌ آن‌ بیارمند. نعمتی‌ که‌ هیچ‌ یک‌ از آفریدگان‌ بهایی‌ نداند برای‌آن‌. چه‌ آن‌ نعمت‌ از هر بهایی‌ برتر است‌ و از هر رتبت‌ و منزلتی‌گرانقدرتر.آنچه‌ در این‌ بخش‌ از سخنان‌ امام‌(ع) قابل‌ تأمل‌ می‌نماید، آن‌ است‌ که‌حضرت‌، عامل‌ پیروزی‌ و سعادت‌ و تداوم‌ انقلاب‌ را، ارتش‌ قوی‌، فرهنگ‌غنی‌، اقتصاد سالم‌ و مانند این‌ امور نمی‌داند و نیز ضعف‌های‌ سیاسی‌ وفرهنگی‌ و اقتصادی‌ را معرفی‌ نمی‌کند. آن‌ بزرگوار فلسفه پیروزی‌ و تداوم‌انقلاب‌ را «اتحاد» و راز شکست‌ را «اختلاف‌» می‌خواند.ناگفته‌ پیدا است‌، امام‌ در پی‌ نفی‌ نقش‌ قدرت‌ نظامی‌ و سیاسی‌ و اقتصادی‌ وفرهنگی‌ در پیروزی‌ و تداوم‌ انقلاب‌ و یا شکست‌ آن‌ نیست‌. مقصود یادکردیک‌ سنت‌ الاهی‌ در سرنوشت‌ ملت‌ها است‌.این‌ نظریه حضرت‌ در تاریخ‌ معاصر ایران‌ تجربه‌ شد، و جهان‌ دید که‌چگونه‌ ملت‌ قهرمان‌ و به‌ پاخاسته ایران‌ با وحدت‌ کلمه‌ و ایمان‌ به‌ خدای‌ متعال‌در برابر تمام‌ ابرقدرت‌ها و مدرن‌ترین‌ تجهیزات‌ نظامی‌ عصر حاضر پیروزشد.نکته قابل‌ توجه‌ آن‌ است‌ که‌ قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌ از لزوم‌ محور در وحدت‌سخن‌ گفته‌اند و یادآور شده‌اند که‌ وحدت‌ به‌ محور نیاز دارد؛ وگرنه‌ در ایجادو بقای‌ آن‌ تضمینی‌ وجود نخواهد داشت‌. از نظر قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌، محوروحدت‌ «رهبری‌» است‌. امام‌ علی‌(ع) می‌فرماید:نقش‌ رهبر در جامعه اسلامی‌ به‌ منزله رشته‌ و نخ‌ گردنبند است‌ که‌دانه‌ها و مهره‌ها را به‌ هم‌ ارتباط‌ می‌دهد و از مجموع‌ آن‌ها، یک‌ واحدبه‌هم‌ پیوسته‌ جهت‌ِ هدف‌ واحد به‌ وجود می‌آورَد که‌ اگر آن‌ رشته‌ از هم‌بگسلد، پراکندگی‌ و متفرقه‌ بودن‌ مهره‌ها آن‌ هدف‌ را بی‌ثمر خواهدنهاد.           
اتحاد با اختلاف‌ سلیقه‌ و فکر در تضاد نیست‌. از نظر اسلام‌، اختلاف‌سلیقه‌ مایه پیشرفت‌ افراد و جامعه‌ است‌ و آن‌ که‌ از رأی‌های‌ متفاوت‌استقبال‌ کند، درست‌ را از خطا باز خواهد شناخت‌.
ولی‌ تفاوت‌ سلیقه‌ به‌ معنای‌ اختلاف‌ و نزاع‌ نیست‌. هدف‌ اسلام‌، همدلی‌ وتوجه‌ به‌ نقاط‌ مشترک‌ است‌. این‌ توجه‌ و اندیشه‌ با هر فکر و سلیقه‌ای‌ باشد، مهم‌نیست‌. مهم‌ آن‌ است‌ که‌ نقاط‌ مشترک‌ و اساسی‌ دین‌ باوران‌ تقویت‌ شده‌، جامعهاسلامی‌ از فروپاشی‌ و وابستگی‌ به‌ بیگانه‌ بازماند؛ و این‌ هدف‌ تنها در سایهاتحاد به‌ دست‌ می‌آید؛ اتحادی‌ که‌ محور آن‌ رهبری‌ امت‌ اسلامی‌ است‌. 2. خالی‌ کردن‌ صحنه‌خالی‌ شدن‌ صحنه انقلاب‌ از حامیان‌ آن‌ یکی‌ از آرزوهای‌ بیگانگان‌ است‌.اگر این‌ پدیده‌ رخ‌ دهد، دشمن‌ به‌ بسیاری‌ از مقاصد خود دست‌ یافته‌ است‌.عدم‌ حضور مدافعان‌ انقلاب‌ و خودی‌ها، هم‌ انقلاب‌ را از پیشبرد اهداف‌الاهی‌ و انسانی‌اش‌ باز می‌دارد و هم‌ آزمندی‌ دشمن‌ به‌ دست‌ اندازی‌ در نظام‌اسلامی‌ را فزونی‌ می‌بخشد. حضرت‌ امام‌ خمینی‌؛ می‌فرماید:شاید گناهی‌ بالاتر از کناره‌گیری‌ نباشد و هیچ‌ عذر و بهانه‌ای‌ برای‌ ترک‌صحنه انقلاب‌ پذیرفته‌ نشود.استاد مصباح‌ یزدی‌ درباره این‌ پدیده‌ چنین‌ می‌نویسد:بزرگ‌ترین‌ و جبران‌ ناپذیرترین‌ اشتباه‌ و خطای‌ مردم‌ این‌ است‌ که‌وقتی‌ مرحله پیروزی‌ نظامی‌ و سیاسی‌ انقلاب‌ فرا رسید، کار را به‌فرجام‌ رسیده‌ تلقی‌ کنند و چنین‌ بپندارند که‌ انقلاب‌ به‌ همه اهداف‌ ومقاصد خود دست‌ یافته‌ است‌ و یا لااقل‌ مهم‌ترین‌ و مشکل‌ترین‌مرحله خود را پشت‌ سر گذاشته‌ است‌ و یا اهداف‌ خود به‌ خود و به‌وسیله زمامداران‌ و متصدیان‌ نظام‌ انقلابی‌ تحقق‌ خواهد یافت‌. اگرمردم‌ وظیفه خود را پایان‌ یافته‌ بینگارند و برای‌ تحقق‌ بخشیدن‌ به‌اهداف‌ انقلاب‌ با دستگاه‌ حاکم‌ انقلابی‌ همدلی‌ و همکاری‌ نکنند، نه‌ فقط‌انقلاب‌ از دستیابی‌ به‌ اهداف‌ خود محروم‌ خواهد شد، بلکه‌ زمینه قدرت‌یافتن‌ فرصت‌ طلبان‌، عوامفریبان‌، منافقان‌ و خائنان‌ مهیا خواهد گشت‌.حضرت‌ امیر(ع) مسلمانان‌ را به‌ سبب‌ تسلط‌ دودمان‌ بنی‌امیه‌ بر آنان‌ این‌گونه‌ نکوهش‌ می‌کند:ای‌ مردم‌، اگر یاری‌ حق‌ را فرو نمی‌گذاشتید و از خوار ساختن‌ باطل‌دست‌ بر نمی‌داشتید، آن‌ که‌ از شما نیست‌ دیده طمع‌ به‌ شمانمی‌دوخت‌ و هیچ‌ نیرومندی‌ بر شما مهتری‌ نمی‌فروخت‌.عبارت‌ «آن‌ که‌ از شما نیست‌ دیده طمع‌ بر شما نمی‌دوخت‌»، بدان‌ معنااست‌ که‌ گروه‌ طمع‌ کرده‌ در شما نامحرم‌ و غیرخودی‌اند و شما، بدان‌ سبب‌ که‌تشخیص‌ نداشتید، آن‌ها را نشناختید و صحنه‌ را برای‌ حضورشان‌ خالی‌ کردید.حضور پیوسته‌ در صحنه‌های‌ مختلف‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ انقلاب‌، نشان‌دهنده وفاداری‌ پیوسته‌ به‌ آرمان‌ها و مقدساتی‌ است‌ که‌ با خون‌ هزاران‌ شهید به‌دست‌ آمده‌ است‌. استقامت‌ بر این‌ حضور عرصه‌ را بر غریبه‌ها تنگ‌ کرده‌ وامیدشان‌ برای‌ فتنه‌ انگیزی‌ و تصرف‌ سنگرهای‌ انقلاب‌ را به‌ یأس‌ تبدیل‌ می‌کند.امام‌ علی‌(ع) با تمسک‌ به‌ آیه سی‌ام‌ سوره فصّلت‌، حضور در صحنه‌ را این‌گونه‌ تبیین‌ می‌فرماید:و شما گفتید پروردگار ما «الله» است‌، پس‌ بر ـ حکم‌ ـ کتاب‌ او پایدارمانید و بر راه‌ روشن‌ او استوار و به‌ روش‌ درست‌پرستش‌ پایدار باشید؛و از آن‌ به‌ دیگر سو مروید! و در آن‌ نوآوری‌ مکنید و با آن‌ مخالف‌مشوید که‌ از راه‌ بیرون‌ شدگان‌، روز رستاخیز نزد خدا دَرمانَند.آن‌ حضرت‌ حضور و پایمردی‌ خویش‌ در برابر دشمن‌ را چنین‌ بیان‌ می‌دارد:من‌ برای‌ تو به‌ خدا سوگند می‌خورم‌، سوگندی‌ که‌ آن‌ را بر هم‌ نمی‌زنم‌.اگر روزگار من‌ و تو را فراهم‌ آورد، همچنان‌ بر سر راه‌ تو می‌مانم‌ تا خدامیان‌ ما داوری‌ کند و او بهترین‌ داوران‌ است‌. 3. غفلت‌ از دشمن‌چشم‌ فروبستن‌ از دشمن‌ و بی‌توجهی‌ به‌ اهداف‌، عملکرد و توطئه‌هایش‌موجب‌ طمع‌ رخنه‌گران‌ در نظام‌ اسلام‌ و انقلاب‌ می‌شود. به‌ خواب‌ فرو رفتن‌ وعدم‌ هوشیاری‌ در برابر دست‌های‌ آشکار و پنهان‌ بیگانه‌، از کمین‌ گاه‌های‌دشمن‌ است‌. مقام‌ معظم‌ رهبری‌، با استناد به‌ این‌ کلام‌ امام‌ علی‌(ع) «و من‌ نام‌ لم‌ینم‌ عنه‌؛ آن‌که‌ به‌ خواب‌ رود چشمی‌ در پی‌ او باز و هوشیار است‌» می‌فرمایند:اگر غفلت‌ کردیم‌ در همان‌ لحظه‌ غفلت‌ ضربه‌ را خواهیم‌ خورد، دشمن‌از ضربه‌ زدن‌ و هجمه‌ کردن‌ و توطئه‌ کردن‌ علیه‌ این‌ بساط‌ دینی‌ واسلامی‌، هیچ‌ وقت‌ منصرف‌ نخواهد شد.ناهشیاری‌ در برابر بیگانه‌ و عوامل‌ خائن‌ داخلی‌ یکی‌ از دغدغه‌های‌امیرمؤمنان‌ علی‌(ع) در دوران‌ پنج‌ ساله حکومتش‌ بود. امام‌(ع) مردم‌ کوفه‌ رابه‌ سبب‌ برخورداری‌ از این‌ صفت‌ نکوهش‌ می‌کند و می‌فرماید:دشمن‌ لحظه‌ای‌ از فتنه‌ انگیزی‌ و توطئه‌ علیه‌ شما آرام‌ نمی‌نشیند وخواب‌ بر چشمانش‌ نمی‌آید، در حالی‌که‌ شما بی‌خبر از رخنه‌گری‌اش‌به‌ راحتی‌ آرمیده‌اید و خواب‌ غفلت‌ شما را فرا گرفته‌ است‌.آن‌ حضرت‌ عدم‌ غفلت‌ از دشمن‌ را ویژگی‌ خویش‌ می‌شمرد و وقتی‌ باپیشنهاد عدم‌ تعقیب‌ پیمان‌ شکنان‌ (طلحه‌ و زبیر) روبه‌رو شد، فرمود:به‌ خدا من‌ مانند کفتار نیستم‌ که‌ صداهای‌ آهسته‌ای‌ را که‌ صیاد برای‌شکار او ایجاد می‌کند، نادیده‌ می‌گیرد و می‌خوابد تا صیاد برسد وشکارش‌ کند.نکته‌ای‌ که‌ در این‌ بحث‌ مهم‌ می‌نماید، غفلت‌ از عملکرد دشمن‌ درجنبه‌های‌ مختلف‌ است‌. ایجاد بدعت‌ها و شبهه‌های‌ خطرناک‌ در جامعهاسلامی‌ از خطرناک‌ترین‌ توطئه‌های‌ دشمنان‌ پنهان‌ شمرده‌ می‌شود. حضرت‌علی‌(ع) می‌فرماید:همانا آنچه‌ در دین‌ نبود و نو پدید آمده‌ است‌ (بدعت‌ها) و آنچه‌ سنت‌نیست‌ و همانند سنت‌ است‌ (شبهه‌ها) موجب‌ تباهی‌ امت‌ است‌.غفلت‌ و بی‌توجهی‌ در برابر شبهه‌ افکنان‌ و بدعت‌ گذاران‌ و عدم‌ برخوردمناسب‌ با آن‌ها به‌ تضعیف‌ جبهه خودی‌ و گسترش‌ نفوذ بیگانگان‌ می‌انجامد.نقطه‌ مقابل‌ غفلت‌ از دشمن‌، هوشیاری‌ و دشمن‌شناسی‌ است‌. بدون‌ شناخت‌دشمن‌، دفاع‌ از نظام‌ اسلامی‌ و ارزش‌ها ممکن‌ نیست‌. خودی‌ها باید از حس‌دشمن‌شناسی‌ قوی‌ بر خوردار بوده‌، تنها به‌ ظواهر افراد ننگرند. البته‌ این‌ سخن‌به‌ معنای‌ بدبینی‌ و سوء ظن‌ به‌ همه‌ کس‌ و همه‌ چیز نیست‌. باید خوش‌ بین‌ بود؛ولی‌ نه‌ در همه مسائل‌ و در مورد همه افراد. خوش‌ باوری‌ در مسائل‌ اساسی‌ واعتماد بی‌جا به‌ بیگانه‌ نکوهیده‌ است‌ و باید از آن‌ دوری‌ جست‌. امام‌ علی‌(ع)این‌ خوش‌بینی‌ را رد می‌کند:زنهار! زنهار! از دشمن‌ خود پس‌ از آشتی‌ بپرهیز که‌ بسا دشمن‌ به‌نزدیکی‌ گراید تا غفلتی‌ یابد ـ و کمین‌ خود بگشاید ـ پس‌ دور اندیش‌شو و به‌ راه‌ خوش‌ گمانی‌ مرو ـ در این‌جا حسن‌ ظن‌ را متهم‌ کن‌ ـ .امام‌ خمینی‌؛ مردم‌ را این‌ گونه‌ به‌ هوشیاری‌ سفارش‌ می‌کنند:توجه‌ کنید به‌ این‌که‌ دست‌های‌ فاسد و قلم‌های‌ فاسد و گفتارهای‌ فاسدشما را به‌ اغفال‌ نکشاند و شما را برنگرداند به‌ حال‌ سابق‌.مراد از دشمن‌شناسی‌ شناخت‌ دشمنان‌ پنهان‌ و ناشناخته‌ و نقشه‌های‌ آن‌هااست‌؛ وگرنه‌ چنان‌ که‌ امام‌ علی‌(ع) فرموده‌ است‌، دشمنان‌ آشکار کم‌ خطرترین‌و ضعیف‌ترین‌ دشمنانند. دشمنان‌ پنهان‌ بدترین‌ دشمنانند و مهلک‌ترین‌ضربات‌ را بر پیکر نظام‌ اسلامی‌ فرود می‌آورند. همراهی‌ و همزبانی‌ با دشمن‌شناخته‌ شده‌ از نشانه‌های‌ دشمنان‌ پنهان‌ است‌. هر کس‌ با دشمن‌ سَر و سِردارد،باید با بدبینی‌ به‌ او نگریست‌. حضرت‌، دشمن‌شناسی‌ نیرومند بود و می‌فرمود:و الله ما استغفل‌ بالمکیده‌؛ به‌ خدا، مرا با فریب‌ غافلگیر نتوانند کرد.شناخت‌ نقشه‌ها و برنامه‌های‌ کوتاه‌ مدت‌ و بلند مدت‌ دشمن‌، در سد راه‌نفوذ بیگانه‌ در نظام‌ اسلامی‌ نقش‌ بسزا دارد. امام‌ خمینی‌؛ درباره برنامه‌های‌بلند مدت‌ دشمنان‌ می‌فرمایند:می‌دانیم‌ که‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ چپاولگر در میان‌ جامعه‌ افرادی‌ را به‌صورت‌های‌ مختلف‌ از ملی‌ گراها، روشنفکران‌ و روحانی‌ نمایان‌ که‌ اگرمجال‌ یابند از همه‌ پرخطرتر و آسیب‌ رساندن‌ترند ذخیره‌ دارند که‌گاهی‌ سی‌چهل‌ سال‌ با مشی‌ اسلامی‌ و مقدس‌ مآبی‌، با پان‌ ایرانیسم‌ ووطن‌ پرستی‌ و با حیله‌های‌ دیگر و با صبر و بردباری‌ در میان‌ ملت‌هازیست‌ می‌کنند و در موقع‌ مناسب‌ مأموریت‌ خود را انجام‌ می‌دهند. 4. عدم‌ اطاعت‌ از رهبر الاهی‌ولایت‌ گریزی‌ و نافرمانی‌ از رهبری‌ امت‌ اسلام‌ آن‌قدر اهمیت‌ دارد که‌بخش‌ قابل‌ توجهی‌ از نهج‌البلاغه‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌. حاکم‌اسلامی‌ وقتی‌ می‌تواند جامعه‌ را به‌ سر منزل‌ مقصود برساند و از دستبردراهزنان‌ مصون‌ دارد که‌ حامیان‌ و مدافعان‌ و پیروانی‌ استوار داشته‌ باشد؛ وگرنه‌حکومت‌ علوی‌ نیز نمی‌تواند کاری‌ از پیش‌ ببرد. حضرت‌، در سرزنش‌ یاران‌نافرمانش‌، چنین‌ می‌فرماید:نفرین‌ بر شما... هرگاه‌ شما را به‌ جهاد با دشمنان‌ می‌خوانم‌، چشمانتان‌در کاسه‌ می‌گردد که‌ گویی‌ به‌ گرداب‌ مرگ‌ اندرید؛ و یا در فراموشی‌ ومستی‌ به‌ سر می‌برید .... من‌ دیگر هیچ‌گاه‌ به‌ شما اطمینان‌ ندارم‌ و شمارا پشتوانه خود نینگارم‌ و در شمار یار و مددکار نپندارم‌. 
آشکار و پنهان‌ خواندمتان‌ پاسخ‌ نگفتید، اندرزتان‌ دادم‌ نپذیرفتید.
سخنان‌ حضرت‌ نشان‌ می‌دهد حمایت‌ و فرمانبرداری‌ از رهبر احساس‌اطمینان‌ و پشت‌گرمی‌ در حکومت‌ اسلامی‌ پدید می‌آورد؛ زیرا جسارت‌توطئه‌ و دست‌ اندازی‌ را در دشمنان‌ نابود می‌سازد.حضرت‌ در ترغیب‌ افراد به‌ پیروی‌ از ولایت‌ الاهی‌، تأکید می‌کنند آنچه‌جامعه‌ را به‌ ساحل‌ نجات‌ می‌رساند و از انحرافات‌ مسیر باز می‌دارد، اطاعت‌ وپیروی‌ از والی‌ خدا و رهبری‌ امت‌ اسلام‌ است‌:بدانید اگر آن‌ را پیروی‌ کنید که‌ شما را می‌خواند و به‌ راه‌ رسولتان‌می‌راند، از رنج‌ بیراه‌ رفتن‌ آسوده‌اید و بار سنگین‌ و دشوار را ازگردن‌ها به‌ یک‌ سو نهاده‌اید.در نگاه‌ حضرت‌، والی‌ مسلمانان‌ با علم‌ و تقوا و مدیریتش‌، وحدت‌ بخش‌جامعه‌ است‌؛ و برای‌ تحقق‌ این‌ امر، اطاعت‌ از وی‌ ضرورت‌ دارد؛ وگرنه‌ چنان‌که‌ امام‌(ع) فرموده‌ است‌ :لا رای‌ لمن‌ لایطاع‌؛ کسی‌ که‌ فرمانبردار نداشته‌ باشد، در جامعه‌ نفوذنخواهد داشت‌.به‌ شهادت‌ تاریخ‌، یکی‌ از عوامل‌ موثر در پیروزی‌های‌ غرور آفرین‌مسلمانان‌ از آغاز تا کنون‌، پیروی‌ از ولایت‌ بوده‌ است‌. باوجود این‌ عامل‌،نصرت‌ خداوند فرود می‌آید و عدم‌ آن‌، ضربه‌های‌ سهمگین‌ و جبران‌ناپذیری‌در پی‌ خواهد داشت‌.رهبری‌ از ولی‌ الاهی‌ یکی‌ از نعمت‌هایی‌ است‌ که‌ خداوند بر امت‌ اسلامی‌ارزانی‌ داشته‌ است‌. از این‌ رو، باید با آسودگی‌ خاطر فرمانبرداری‌ خویش‌ رادر اختیارش‌ نهیم‌ تا امت‌ اسلامی‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ را به‌ ساحل‌ نجات‌ برساند. 5. بی‌تفاوتی‌ و عدم‌ حساسیت‌ دینی‌رضایت‌ دادن‌ به‌ ترویج‌ فساد و بی‌بند و باری‌، سکوت‌ در مقابل‌ انحرافات‌و تحریف‌ها و خشم‌ و نفرت‌ نداشتن‌ از شکسته‌ شدن‌ حریم‌ مقدسات‌ وارزش‌ها از عواملی‌ است‌ که‌ تحت‌ عنوان‌ بی‌تفاوتی‌ و عدم‌ حساسیت‌ دینی‌می‌گنجد. این‌ پدیده‌ نزد خداوند دو کیفر دارد: کیفر گناهی‌ که‌ انجام‌ گرفته‌است‌ و کیفر رضایت‌ در برابر آن‌.حضرت‌ علی‌(ع) در نکوهش‌ این‌ خصلت‌ها می‌فرماید:شما پیمان‌های‌ خدا را شکسته‌ می‌بینید و خشم‌ نمی‌گیرید، در حالی‌ که‌ننگ‌ شکستن‌ پیمان‌های‌ پدرانتان‌ را نمی‌پذیرید.         
چرا برای‌ یاری‌ دین‌ خدا گامی‌ برنمی‌دارید؟ دینی‌ کو که‌ فراهمتان‌ آورَدو غیرتی‌ کو تا شما را به‌ غضب‌ آورَد؟   
افراد معاویه‌ برباطلشان‌ اجتماع‌ و تعصب‌ دارند؛ ولی‌ شما در راه‌ حقتان‌سست‌ و بی‌ تفاوت‌ و سهل‌انگار هستید.        
شگفتا شگفت‌! به‌ خدا که‌ هماهنگی‌ این‌ مردم‌ بر باطل‌ خویش‌ وپراکندگی‌ شما در حق‌ خود، دل‌ را می‌میراند و اندوه‌ را تازه‌ می‌کند.زشتی‌ نصیبتان‌ باد و از اندوه‌ بیرون‌ نیایید که‌ آماج‌ تیر بلایید، بر شماغارت‌ می‌برند و ننگی‌ ندارید. با شما پیکار می‌کنند و به‌ جنگی‌ دست‌نمی‌گشایید، خدا را نافرمانی‌ می‌کنند و خشنودی‌ می‌نمایید.
این‌ سخنان‌ نشان‌ می‌دهد غیرت‌ دینی‌ یکی‌ از صفات‌ مؤمن‌ است‌. این‌ صفت‌ درهنگامه حوادث‌ و فتنه‌ها در مؤمن‌ احساس‌ مسؤولیت‌ ایجاد می‌کند و او را در برابردینش‌ متعهد می‌سازد حضرت‌ درباره لزوم‌ وجود این‌ ویژگی‌ در مؤمنان‌ می‌فرماید:فاذا حضرت‌ بلیه فاجعلوا اموالکم‌ دون‌ انفسکم‌ و اذا نازله فجعلوا انفسکم‌دون‌ دینکم‌ فاعلموا ان‌ الهالک‌ من‌ هلک‌ دینه‌ و الحریب‌ من‌ حرب‌ دینه‌؛آنگاه‌ که‌ حادثه‌ای‌ پیش‌ آمد، اموالتان‌ را سپر جانتان‌ قرار دهید و درحفظ‌ جانتان‌ بکوشید؛ اما اگر واقعه‌ای‌ پیش‌ آمد که‌ دینتان‌ در معرض‌ خطرقرار گرفت‌، جانتان‌ را فدای‌ دینتان‌ سازید که‌ آن‌ کس‌ که‌ دینش‌ از بین‌ برودنابود است‌؛ و غارت‌ زده‌ آن‌ کسی‌ است‌ که‌ دینش‌ به‌ غارت‌ رفته‌ باشد.از جلوه‌های‌ برجسته این‌ تعهد دینی‌، «خشم‌ مقدس‌» است‌ که‌ در منابع‌اسلامی‌ «غضب‌ لله» خوانده‌ شده‌ است‌. امام‌(ع) می‌فرماید:آن‌ که‌ با فاسقان‌ دشمن‌ بُوَد و برای‌ خدا به‌ خشم‌ آید، خدا به‌ خاطر اوخشم‌ آورد و روز رستاخیز وی‌ را خشنود نماید.خشم‌ مقدس‌ و موضعگیری‌ در برابر کژنمایی‌، وارونه‌ سازی‌ و رخنه‌ درباورها، وظیفه همه خودی‌ها است‌؛ چرا که‌ جبهه خودی‌ جز با انعطاف‌ ناپذیری‌و سازش‌ ناپذیری‌ در برابر تهاجمات‌ بیگانه‌ و همرنگ‌ نگشتن‌ با آنان‌ تثبیت‌نمی‌شود. امام‌(ع) در این‌ باره‌ می‌فرماید:فرمان‌ خدا را بر پاندارد جز کسی‌ که‌ ـ در حق‌ ـ مدارا نکند  و با ستمگرفروتنی‌ ننماید و پی‌طمع‌ها نتازد.این‌ انعطاف‌ ناپذیری‌ و حساسیت‌ درجات‌ متفاوت‌ دارد. نازل‌ترین‌ مرتبهآن‌ «نفرت‌ قلبی‌» است‌ و بالاترین‌ مرتبه‌اش‌ برخورد قاطع‌، منطقی‌ و قانونی‌. 6. ارتجاع‌رمز تداوم‌ هر انقلابی‌، پایداری‌ و استواری‌ طرفدارانش‌ بر اصول‌ وآرمان‌های‌ انقلاب‌ است‌. بازگشت‌ از این‌ آرمان‌ها و اصول‌، سقوط‌ انقلاب‌ راحتمی‌ و اجتناب‌ناپذیر می‌سازد.بازگشت‌ به‌ سنّت‌های‌ جاهلی‌ و زنده‌ کردن‌ روش‌ کسانی‌ که‌ به‌ ارزش‌های‌دینی‌ الاهی‌ پایبند نیستند، از کمین‌گاه‌های‌ دشمن‌ جهت‌ رخنه‌ در انقلاب‌اسلامی‌ است‌. امیرمؤمنان‌(ع)، ضمن‌ تحلیلی‌ از نهضت‌ نبی‌ّ مکرم‌ اسلام‌رجعت‌ این‌ انقلاب‌ را پیش‌بینی‌ کرده‌، به‌ اصحاب‌ و مسلمانان‌ هشدار می‌دهدکه‌ اگر وضع‌ این‌ گونه‌ ادامه‌ یابد و شما هر روز یک‌ گام‌ از اسلام‌ اصیل‌ فاصله‌بگیرید و به‌ عقب‌ باز گردید، انقلابی‌ که‌ خود بنیان‌گذار آن‌ بودید، نابودمی‌شود و به‌ انحراف‌ می‌گراید.همانا شما آن‌ پیوند فرمانبرداری‌ و اطاعت‌ حق‌ را که‌ رمز پیروزی‌ شمابود، به‌ طور کلّی‌ قطع‌ کردید و آن‌ دژ محکم‌ را که‌ اسلام‌ برای‌ حفظ‌ مابنیان‌ نهاده‌ بود، با پیروی‌ از قوانین‌ ارتجاعی‌ جاهلیت‌ شکستید....بدانید که‌ شما پس‌ از هجرت‌ و انقلاب‌، به‌ حالت‌ ارتجاعی‌ سابق‌بازگشتید و پس‌ از همبستگی‌، به‌ حزب‌های‌ گوناگون‌ و گروه‌های‌مختلف‌ تبدیل‌ شدید. با اسلام‌ جز به‌ نام‌ آن‌ ارتباطی‌ ندارید و از ایمان‌جز نشان‌ آن‌ را نمی‌شناسید.حضرت‌ در این‌ بازگشت‌ سخت‌نگران‌ بود، ولی‌ هشدارهایش‌ جدی‌ گرفته‌نشد و پیش‌بینی‌اش‌ تحقق‌ یافت‌. سرانجام‌ آنچه‌ نباید بشود، اتفاق‌ افتاد؛ انقلاب‌پیامبر اکرم‌(ص) به‌ ارتجاع‌ گرایید؛ امت‌ مسلمان‌ به‌ عقب‌ بازگشت‌ و حکومت‌اسلامی‌ به‌ دست‌ کسانی‌ چون‌ معاویه‌ و یزید افتاد. 7. سازش‌ با بیگانه‌ایمان‌ ضعیف‌ و متزلزل‌ و خود باختگی‌ سبب‌ می‌شود حتی‌ خودی‌ها ازروی‌ سادگی‌ و احساس‌ خطر به‌ سازش‌گرایش‌ یابند و برای‌ حفظ‌ مصالح‌ واستوار کردن‌ پایه‌های‌ حکومت‌ به‌ دوستی‌ ظاهری‌ با بیگانگان‌ و دشمنان‌بیندیشند. این‌ اندیشه‌ که‌ در ظاهر سودمند نماید؛ بهترین‌ راه‌ نفوذ بیگانگان‌ وتسلّط‌ آنان‌ بر نظام‌ اسلامی‌ است‌. تساهل‌ و تسامح‌ در دین‌، کنار آمدن‌ بانامحرمان‌، مرتجعان‌، مقلدان‌ غرب‌، دگراندیشان‌، بیگانگان‌ و مستکبران‌ ومعامله‌ بر سر ارزش‌ها و انقلاب‌ از اموری‌ است‌ که‌ نظام‌ اسلامی‌ را از درون‌استحاله‌ می‌کند و زمینه‌ را برای‌ رویگردانی‌ از گذشته‌، پذیرش‌ فرهنگ‌مهاجم‌، عقب‌ گرد و در نتیجه‌ رکود و ایستایی‌ انقلاب‌ آماده‌ می‌سازد.پس‌ از پیامبر اکرم‌(ص) این‌ اندیشه‌ ضربه‌ای‌ جبران‌ ناپذیر بر پیکر حکومت‌اسلامی‌ وارد ساخت‌؛ آن‌ را از مسیر اصلی‌اش‌ منحرف‌ گرداند و زمینه چیرگی‌دشمنان‌ اسلام‌ بر مسلمانان‌ را فراهم‌ آورد. خلفای‌ سه‌ گانه‌، به‌ویژه‌ خلیفه سوم‌،به‌ راحتی‌ با غریبه‌ها و دشمنان‌ کینه‌توز اسلام‌ کنار آمدند؛ با بنی‌امیه‌ بر سراسلام‌ و حکومت‌ اسلامی‌ معامله‌ کردند؛ استانداری‌ و فرماندارای‌ بسیاری‌ ازسرزمین‌ها را با آنان‌ سپردند و زمینه‌ را برای‌ تصرف‌ کامل‌ حکومت‌ اسلامی‌توسط‌ آن‌ها فراهم‌ آوردند. خلیفه اول‌ با ابوسفیان‌ کنار آمد و مبلغی‌ به‌ عنوان‌حق‌السکوت‌ به‌ او پرداخت‌. خلیفه دوم‌ فرزند ابوسفیان‌ (یزید) را به‌فرماندهی‌ سپاه‌ شام‌ منصوب‌ کرد؛ فرماندهی‌ سپاه‌ شام‌ به‌ معنای‌ ولایت‌ برتمام‌ شؤون‌ سیاسی‌، مالی‌، فرهنگی‌ و دینی‌ منطقه شام‌ بود.او، بعد از مرگ‌ یزید، پسر دیگر ابوسفیان‌ (معاویه‌) را حاکم‌ شام‌ ساخت‌.خلیفه سوم‌ که‌ خود از بنی‌امیه‌ بود، دست‌ تمام‌ بنی‌امیه‌ را در حکومت‌ اسلامی‌باز کرد. شهید مطهری‌ درباره بنی‌امیه‌ می‌گوید:همان‌ دودمانی‌ که‌ به‌ گفته محققین‌ امروز، به‌ ویژه‌ عبدالله علائلی‌، تنهایک‌ نژاد نبودند؛ بلکه‌ گروهی‌ بودند که‌ طرز کار و فعالیتشان‌ شبیه‌ طرزکار یک‌ حزب‌ بود؛ یعنی‌ انکار خاص‌ اجتماعی‌ داشتند. یک‌ نژادزیرک‌ و شیطان‌ صفت‌ بودند که‌ با ظهور اسلام‌ بیش‌ از هر جمعیت‌دیگری‌ احساس‌ خطر کردند و اسلام‌ را برای‌ خودشان‌ خطر عظیم‌شمردند و تا آن‌جا که‌ قدرت‌ داشتند، با اسلام‌ جنگیدند تا هنگام‌ فتح‌مکه‌ که‌ مطمئن‌ شدند دیگر مبارزه‌ با اسلام‌ فایده‌ ندارد. لذا آمدند واسلام‌ ظاهری‌ اختیار کردند ... پیامبراکرم‌(ص) در زمان‌ خودش‌ هیچ‌کار اساسی‌ را به‌ بنی‌امیه‌ واگذار نکرد؛ ولی‌ بعد از پیغمبر تدریجاًبنی‌امیه‌ در دستگاه‌های‌ اسلامی‌ نفوذ کردند.امام‌ علی‌(ع) از سازش‌ با این‌ خاندان‌ سرباز زد و آنان‌ را منافقان‌ِ در کمین‌نشسته‌ معرفی‌ کرد:ای‌ مسلمانان‌، آگاه‌ باشید از نظر من‌ مخوف‌ترین‌ فتنه‌ای‌ که‌ شما راتهدید می‌کند، فتنه‌ بنی‌امیه‌ است‌.حضرت‌ در حکومت‌ پنج‌ ساله‌اش‌ براین‌ اندیشه‌ استوار ماند. بسیاری‌ ازآگاهان‌ زیرک‌ و فریبکار و ناآگاهان‌ غافل‌ و دلسوز، چنان‌ پیشنهاد کردند که‌برای‌ تثبیت‌ حکومتش‌ به‌ طور موقت‌ با غیرخودی‌ها و دشمنانی‌ چون‌ معاویه‌ وطلحه‌ و زبیر سازش‌ کند و با جلب‌ دوستی‌ و حمایت‌ آنان‌، آن‌ها را از مقابله‌ باحکومتش‌ باز دارد.حتی‌ برخی‌ از خواص‌ به‌ وی‌ پیشنهاد کردند، با معاویه‌ کنار آید واستانداری‌ شام‌ را، در برابر بیعت‌ مردم‌ شام‌ با حضرت‌، به‌ معاویه‌ واگذارد.مغیره‌ بن‌ شعبه‌، سیاستمدار زیرک‌ عرب‌، حضرت‌ را از جنگ‌ با معاویه‌بیم‌داد و گفت‌: برای‌ معاویه‌ نامه‌ بنویس‌؛ تولیت‌ شام‌ را به‌ او واگذار کن‌ و به‌ اوفرماند ده‌ برایت‌ از مردم‌ بیعت‌ گیرد؛ وگرنه‌ با تو می‌جنگد.حضرت‌ در جواب‌ مغیره‌ که‌ آغاز گفتارش‌ به‌ نوید اخذ بیعت‌ و پایانش‌ به‌تهدید جنگ‌ آراسته‌ بود، فرمود:من‌ هرگز گمراهان‌ را به‌ یاری‌ نپذیرفته‌ام‌ ... به‌ خدا سوگند، من‌ به‌ خاطر مصلحت‌دنیایم‌ به‌ کاری‌ که‌ فساد و تباهی‌ دینم‌ را در آن‌ می‌بینم‌، دست‌ نمی‌یازم‌.همچنین‌ در پاسخ‌ فرد دیگری‌ که‌ وی‌ را به‌ کنار آمدن‌ با معاویه‌ فرا خوانده‌بود، فرمود:اگر من‌ می‌دانستم‌ که‌ اجازه‌ دارم‌ در دینم‌ تساهل‌ به‌ خرج‌ بدهم‌، به‌ توپاسخ‌ مثبت‌ می‌دادم‌. سازش‌ برایم‌ موؤنه کم‌تری‌ دارد. اما بدان‌ من‌بارها این‌ موضوع‌ را بررسی‌ کرده‌ و تمام‌ جوانبش‌ را سنجیده‌ام‌،به‌طوری‌ که‌ این‌ مسأله‌ خواب‌ را از چشمانم‌ ربوده‌ است‌؛ ولی‌ راهی‌ جزجنگ‌ با آن‌ها یا کفر به‌ آنچه‌ محمد آورده‌ نیافته‌ام‌. معالجه این‌ دردبه‌وسیله جنگ‌ برایم‌ آسان‌تر است‌ از معالجه آن‌ به‌ وسیله غل‌ وزنجیرهای‌ دوزخ‌.حضرت‌ در این‌ پاسخ‌های‌ قاطع‌ و مستدل‌ تنها به‌ پرهیز از معامله‌ بر سرارزش‌ها و حکومت‌ ارزشی‌ و سازش‌ با منحرفان‌ توجه‌ دارد؛ زیرا این‌ کار به‌معنای‌ زیر پانهادن‌ دین‌ و تسلیم‌ تدریجی‌ حکومت‌ به‌ آن‌ها است‌.علی‌(ع) سازشکاری‌ را بر نمی‌تابید و با «مداهنه‌» در سیاست‌، مبارزه‌می‌کرد و با باطل‌ گرایی‌ و حق‌نمایی‌ و سازشکاری‌ و توجیه‌ها و تأویل‌ها که‌ سرفصل‌ سیاست‌ اموی‌ بود، به‌ شدّت‌ مخالفت‌ می‌کرد. 

 نویسنده: اسماعیل‌ علیخانی‌

 
دسته ها : آزادی
چهارم 5 1388 13:56
X