ضرورت تفکیک جریان غیرخودی و مقابله با آن 1. اهمیت شناخت غیرخودیاهمیت شناخت غیرخودیها از آنجا روشن میشود که آنها بازوانبیگانه و عوامل رخنهاند و زمینه را برای تسلط بیگانه بر نظام اسلامی فراهممیآورند. البته آگاهی از آنها و جداسازی صفهایشان بسیار دشوار است؛زیرا لباس خودی میپوشند و در باطن و حقیقت امور اندیشه نمیکنند. ازآنجا که موج اسلام خواهی و دینداری در ایران فراگیر و قوی است،غیرخودیها جز پنهان ساختن خویش در جامعه اسلامی و مذهب چارهای ندارند.آنها در جامه خودی و مؤمن باقی میمانند تا موقعیت مناسب فراهم آید وبه تدریج نظام اسلامی را نابود سازند. از اینرو، شناخت و تفکیک آنها ازدوستان از حساسیتی ویژه برخوردار است. 2. چگونگی مقابله با غیرخودینوع برخورد نظام اسلام با غیرخودیها و سیاست گذاری درباره آنان بهموقعیت آنها بستگی دارد؛ یعنی با توجه به درجه غیرخودی بودنشان نوعمواجهه با آنها نیز متفاوت است. باکسانی که دشمنیشان در خصومتشخصی خلاصه میشود، باید از طریق مراقبت، هوشیاری و احتیاط برخوردکرد. مقابله با کینهتوزانی که دشمنیشان سازمان یافته و تشکیلاتی است، بهبرخورد مستقیم و قاطع نیاز دارد.البته این برخورد به دو عنصر اساسی نیازمند است: اوّل، آگاهی، شناخت کافیو تحلیل صحیح از آنها و عملکردشان و دیگری صبر و پایداری در مبارزه.امام علی(ع) میفرماید:میان شما و اهل قبله در جنگ گشوده شد و این عَلَم را بر ندارد مگر آنکه بینا و شکیبا است و داند که حق در کجا است.از سوی دیگر، برخورد با غیرخودیها دو مرحله دارد: الف) طرد سیاسیحکومت اسلامی باید آنان را از راه یافتن در امور اساسی نظام و مناصبمهم و کلیدی باز دارد و دستشان را از صحنه سیاست و مراکز حساستصمیمگیری کوتاه کند؛ زیرا اینان فرصت طلبان سودجویی هستند که بارانقلاب، جنگ و سازندگی بر دوششان سنگینی نکرده است و تنها پس ازآشکار شدن نشانههای پیروزی به میدان آمدهاند تا خودیهای مؤمن و فداکاررا کنار زده، خود داعیهدار انقلاب و وارث قدرت و ثروت آن شوند. حضرتامام خمینی1 درباره میدان ندادن به غیرخودیها در صحنه انقلاب میفرمایند:من در میان شما باشم یا نباشم، به همه شما وصیت میکنم که نگذاریدانقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.علی بن ابیطالب(ع) در این باره به مالک اشتر مینویسد:بدترین وزیران تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و آن کهدر گناهان آنان شرکت نموده. پس مبادا چنین کسانی محرم تو باشند کهآنان یاوران گناهکارانند و ستمکاران را کمک کار. ب) برخورد قاطع و صریححکومت اسلامی باید با دزدان چراغ داری که درپی به یغما بردن انقلاب،ارزشها، عزت و افتخار نظام اسلامی و پیروی راستین آنند و با برنامه وتشکیلات علیه حکومت اسلامی توطئه میکنند، برخورد جدی و دقیق داشتهباشد؛ در برابر سرکشیها، انحرافات و دهنکجیهای آنها از مسامحه واغماض بپرهیزد و فعالیتها و حرکاتشان را به دقّت زیر نظر داشته باشد. دراین برخورد، نخست باید از آنها خواست از فتنهانگیزی و توطئه علیه نظاماسلامی دست بردارند و به حق و حقیقت بپیوندند؛ اما اگر سر باز زدند و بهفتنهگری ادامه دادند، باید به مبارزه مستقیم با آنها پرداخت.البته باید توجه داشت، اسلام مدارا و خشونت را به نیکترین وجه درآمیخته است. شهید مطهری در این باره مینویسد:اسلام هم دین شمشیر است و هم دین محبت، هم دین خشونت استو هم دین نرمی، خشونت را در جای خود تجویز میکند و نرمی را درجای خود؛ و عظمت و اهمیت اسلام به همین است.امام علی(ع) در نامه به یکی از کارگزاران حکومتیاش این نکته را چنینبیان میدارد:اِرفق ما کان الرفق أرفق و اِلْتَزم بالشده حین لایغنی عنک الالشده؛ آنجاکه مهربانی باید راه مهربانی پوی، و جایی که جز درشتی به کار نیایددرشتی پیشگیر.آن حضرت درباره پایبندیاش به برخورد با غیرخودیها میفرماید:بدانید که خدا مرا فرموده است با تجاوزکاران و پیمانگسلان وتبهکاران در زمین پیکار کنم؛ اما با پیمان گسلان (ناکثین) جنگیدم و بااز حق برون شدگان (قاسطین) ستیزیدم و از دین بیرون شدگان(خوارج) را زبون ساختم ... اندکی از تجاوزکاران ماندند که اگر خدامرا رخصت داد که بر ایشان بتازم و آنان را براندازم، دولت و شوکت وتوانایی را از آنان سلب میکنم.البته برخورد امام با توطئهگران علیه امنیت داخلی، به حد و حدود توطئه ونقش آنان بستگی داشت. گاه تبعیدشان میکرد. زمانی به زندانشان میافکند؛ وبالاخره، وقتی هیچگونه چاره اندیشی کار ساز نبود، با برخورد نظامی مشکلرا از میان بر میداشت.حضرت، همگام با برخورد با منحرفان و شبهه افکنان و پیمانشکنان، آگاهیبخشی به مردم را نیز مهم میشمرد و علت این برخوردها را برای آنان توضیح میداد:امروز پیکار با برادران و مسلمانانی است که دو دلی و کجبازی دراسلامشان راه یافته است، و شبهه و تأویل با اعتقاد و یقین آنان درآمیخته است.یعنی به این دلیل با آنان میجنگیم که هم خود دچار کجروی، انحراف وشبهه شدهاند و هم در جامعه اسلامی انحراف ایجاد میکنند تا زمینه برایرویگردانی مردم از حکومت اسلامی مهیا شود.این، راه راستی است که امام علی(ع) برای مسلمانان ترسیم فرموده است؛براساس این رهنمودهای روشن، هرگاه شبههافکنی و فتنهسازی غیرخودیهادر جامعه اسلامی پدید آمد، مردم وظیفه دارند به شدت با آن برخورد کنند.روشهای غیرخودیها جبهه غیرخودی جهت دستیابی به مقاصد خود از شیوههای گوناگوناستفاده میکند. روشهای آنها در دو بخش سیاسی و فرهنگی قابل بررسیمینماید: 1. روشهای سیاسیاز مهمترین شیوههای سیاسی این گروه جهت نفوذ در جبهه خودی وسست کردن پایههای نظام اسلامی، ایجاد جنگ روانی است. القای ناامیدی درمیان مردم، وارونه جلوه دادن حقایق، دامن زدن به شایعات، استفاده از ابزارهاو شیوههای تبلیغاتی جهت القای ناکارآمدی نظام دینی (نظام ولایی)، تشویشاذهان عمومی، تخریب افراد و مانند اینها، مجموعه عواملی است که درجنگ روانی علیه نظام اسلامی به کار گرفته میشود.در دوران امام علی(ع) غیرخودیها (طرفداران معاویه) از جنگروانیعلیه حکومت حضرت بهره میبردند؛ برای نمونه زمانی، علی را ناآشنا باسیاست و معاویه را سیاستمداری زبردست معرفی کردند. از اینرو، علیباید از حکومت کنار رود. سیاست در نظر آنان دروغگویی و فریب ودورویی است.آنان سیاست را در زدن، کشتن، ویران کردن و به هدف رسیدنمیدانند؛ اگر چه در این راه خونهای به ناحق ریخته شود، اموالیبیحساب تلف شود، حقوقی از قوی و ضعیف از بین برود. طبعاً هرعملی که خلاف این مشی باشد از نظر آنان سیاستی ضعیف و توسریخور است. بر این اساس، از نظر آنان علی شاگرد اول مکتب اسلاممردی عالم و فقیه است؛ ولی سیاستمدار نیست!حضرت، بر برابر این تبلیغ دشمن، فرمود:به خدا سوگند، معاویه زیرکتر از من نیست؛ لیکن شیوه او پیمانشکنی و گنهکاری است. اگر پیمان شکنی ناخوشایند نمینمود،زیرکتر از من کسی نبود.شگرد سیاسی دیگری که غیرخودیها جهت رسیدن اهداف خودبرمیگزینند، جریان سازی و فضاسازی داخلی است. فتنه انگیزی، بر هم زدننظم اجتماعات، ایجاد تنش و اصطکاک بین نیروهای اصلی نظام، فضا سازیداخلی و درگیر کردن نیروهای انقلاب با یکدیگر از روشهای مهم وخطرناک آنان جهت براندازی است.تبدیل روابط دوستانه و صمیمانه گروههای خودی به کینه و دشمنی، بهعهده عناصر رخنهگر نهاده شده است. یکی از گروههای غیرخودی بههمفکران چنین توصیه میکند:باید با اتخاذ مواضعی نسبت به تشدید بر خوردهای تهاجمی وخصمانه بین جناحهای موجود در کشور ... اقدام شود.سومین شیوه سیاسی نامحرمان درمبارزه با نظام اسلامی و انقلابشبهافکنی و مغالطهکاری است. هدف از این روش شست و شوی مغزی افرادجامعه و تصرف در باورهای مردم است. بخشی از این مغالطات و شبهاتچنین است:حکومت دینی و ولایی استبدادی است و در آن آزادی عقیده و بیانوجود ندارد.دین و سیاست نمیتواند آمیخته باشد، فقه و حکومت فقهی نمیتواندجامعه آرمانی بسازد.دین نمیتواند دنیای انسانها را آباد سازد و تنها موجب حیرانی وسرگردانی است.صفبندی افراد در عرصه اجتماعی و سیاسی صحیح نیست و با روحتمدن و پیشرفت سازگاری ندارد.امیرمؤمنان(ع) در نامهای به معاویه به این شگرد وی اشاره میکند ویادآور میشود که او با فریفتن مردم، آنها را گمراه ساخته است:و گروهی بسیار از مردم را تباه ساختی و به گمراهیات فریبشان دادیو در موج دریای ـ سرگشتگی ـ خودشان در انداختی. تاریکیهاشان ازهر سو در پوشاند و شبههها از این سو بدان سوشان کشاند. پس از راهحق به یک سوفتادند و بازگشتند و روی به گذشته جاهلی نهادند. بهحق پشت کردند و بر بزرگی خاندان خود نازیدند، جز اندکی ازخداوندان بصیرت که باز گردیدند، تو را شناختند و از تو جدا شدند.همان گونه که حضرت میفرمایند، غیرخودیها زمینه را برای دستاندازی دشمن و نیروهای داخلیاش آماده میسازند. این آمیزش، افراد را درتحیر، سرگردانی و تردید فرو میبرد و قدرت تصمیمگیری برای دفاع از حقو آرمانها را از آنها سلب میکند.نگاهی سطحی به احکام حیات بخش اسلام نادرستی مغالطات دگراندیشان و شبه افکنان در زمینههای فوق را روشن میسازد. مهمترینموضوعات سیاسی که اصول تفکر سیاسی اسلام را تشکیل میدهد و امام درنهجالبلاغه به آنها پرداخته، عبارت است از:زمامداری و اداره جامعه توسط دین باوران، صفات رهبری، همکاریو مشارکت عمومی یا نظارت، مسؤولیت همگانی (امر به معروف و نهی ازمنکر و النصیحه لائمه المسلمین) رابطه متقابل حاکم و مردم، سازشناپذیری در برابر دشمن، اصل مشورت، ظلم ستیزی، مساوات و برابری،عدالت اجتماعی و تکیه بر مردم.بررسی و پاسخ به همه مغالطات غیرخودیها در حوصله این نوشتارنیست؛ اما برای نمونه بررسی یک شبهه از چشم انداز امام علی(ع) سودمندمینماید.یکی از مسائلی که غیرخودیها بر آن پای میفشارند، عدم آزادی، بهویژه آزادی عقیده و بیان، در نظام اسلامی است. آنها حکومت دینی رااستبدادی و تهی از آزادی بیان و عقیده میدانند. اینان با بیان این دیدگاه،نادرستی نظر خود را اثبات میکنند؛ اما در عین حال جهت شبهه افکنی به اینشگرد سیاسی دست مییازند.توجه به عملکرد حکومت اسلامی در صدر اسلام و دو دهه انقلاباسلامی، بیاعتباری سخن آنها را آشکار میسازد. استاد مطهری دربارهرفتار امام علی(ع) با مخالفان مینویسد:حضرت با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد،زندانشان نکرد، شلاقشان نزد و حتی سهم آنان را از بیت المال قطعنکرد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش واصحابش با عقیده آزاد با آنان رو به رو میشدند و صحبت میکردند.طرفین استدلال میکردند، استدلال یکدیگر را جواب میگفتند. شایداین مقدار آزادی در دنیا بیسابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تااین درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. 2. روشهای فرهنگیایجاد اختلاف در دین یکی از این شیوهها است. از آنجا که باورها ازعوامل مهم پایداری، مقاومت و پیروزی یک ملت به شمار میآید،تجددگرایان مقلد غرب که دشمن ارزشها و اعتقاداتند، میکوشند با رخنه درباورها و میان تهی کردن آنها، معتقدان به ارزشها را به راهی که خود وسردمدارانشان میپسندند، سوق دهند. اینان در پی آنند که با تخریب فرهنگو توطئه در ارزشها به هدف خویش دست یابند. این شیوه با عنوانهایی نظیر«قرائت جدید از دین»، «تکامل معرفت دینی»، «بازسازی فکر دینی»،«برداشتهای متفاوت از آموزههای دینی»، «تکثر گرایی»، «تساهل وتسامح»، و مانند اینها در جامعه مطرح میشود.امام علی(ع) درباره برداشتهای متفاوت از دین و حقیقت دانستن همهآنها میفرماید:دعوی نزد یکی از آنان برند، او رأی خود را در آن میگوید؛ و هماندعوی را بر دیگری عرضه میکنند و او به خلاف وی راه میپوید. پسقاضیان فراهم میشوند و نزد امامی که آنان را قضاوت داده میروند. اورأی همه را صواب میشمارد. در حالی که خدای آنان یکی است،پیامبرشان یکی است، و کتابشان یکی است ـ این خلاف برای چیستـ خدا گفته است به خلاف یکدیگر روند و آنان فرمان خدا بردهاند؟ یاآنان را از مخالفت نهی فرموده و نافرمانی او کردهاند؟ یا آنچه خدافرستاده دینی است کاسته و خدا در کامل ساختن آن از ایشان یاریخواسته؟ یا آنان شریک اویند حق دارند بگویند و خدا باید خشنودباشد از راهی که آنان میپویند؟ یا دینی که خدا فرستاده تمام بوده وپیامبر(ص) در رساندن آن کوتاهی نموده. در حالی که خدای سبحانگوید: «فرو نگذاشتیم در کتاب چیزی را» و گوید «در آن بیان هر چیزاست.»این سخن حضرت نشان میدهد ترفندهای فرهنگیای مانند قرائتهایمختلف در صدر اسلام نیز برای مقابله با حاکمیت اسلام به کار رفته است.التقاط و در آمیختن حق و باطل با هدف میان تهی کردن و از تأثیرانداختن حق، شیوه فرهنگی دیگری است که غیرخودیها در دستور کار خودقرار دادهاند. اینان حق را با باطل در میآمیزند تا برای پیروزی باطل از آنبهره گیرند و به هدف خود که حذف حاکمیت تفکر دینی است، دست یابند.دیدگاه التقاطی برخاسته از مواضعی است که بخشی از اندیشههایغربی و یا شرقی را پذیرفته و در کنار آن قسمتی از مفاهیم مذهبی رانیز قرار داده است.حضرت در توصیف این شیوه میفرماید:اگر باطل با حق در نیامیزد، حقیقت جو آن را بشناسد و داند؛ و اگر حقبه باطل پوشیده نگردد، دشمنان را مجال طعنه زدن نماند. لیکن اندکیاز این و آن گیرند تا به هم درآمیزند و شیطان فرصت یابد و حیلتبرانگیزد تا بر دوستان خود چیره شود و از راهشان به در برد.براساس این سخن، آنچه مجال گسترش فعالیتهای تخریبی به شیطان وشیطان صفتان میدهد، زمینهای است که یاوران فراهم میآورند. فعالیتهایشیاطین در این زمینه عبارت است از: آمیختن حق و باطل با یکدیگر جهتیاری رساندن به باطل. نویسنده: اسماعیل علیخانی