معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 696210
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

فرقه‌های‌ اسلامی‌ در دوره‌ سلجوقی‌

 

دانش‌ ملل‌ ونحل‌

پیش‌ از آن‌ که‌ شرحی‌ از فرقه‌های‌ اسلامی‌ به‌ دست‌ دهیم‌، لازم‌ است‌ تا درباره‌ دانش‌ملل‌ ونحل‌ در آن‌ روزگار مروری‌ داشته‌ باشیم‌.

مهم‌ترین‌ تفاوت‌های‌ فکری‌ ـ دینی‌ که‌ مسلمانان‌ در آغاز با آن‌ برخورد داشتند،تفاوت‌ اسلام‌ با بت‌پرستی‌، مسیحیت‌، یهودیت‌ وآیین‌ زرتشتی‌ بود. به‌ تدریج‌،اختلافات‌ فکری‌ میان‌ خود مسلمانان‌ بالا گرفت‌. گروهی‌ بر مذهب‌ عثمانیه‌ وگروه‌دیگر بر مذهب‌ شیعه‌ بودند. خوارج‌ ومعتزله‌ نیز به‌ صورت‌ گروه‌های‌ مستقل‌ درصحنه‌ افکار مذهبی‌ جامعه‌ ظاهر شدند. ما در مجلد نخست‌ به‌ شرح‌ این‌ فرقه‌هاپرداختیم‌.

این‌ تفاوت‌ها در آغاز، تنها این‌ حساسیت‌ را به‌وجود آورد که‌ طرفداران‌ یک‌فرقه‌ بر ضد دیگری‌ مطلب‌ بنویسند. به‌ مرور، کسانی‌ بر آن‌ شدند تا آثاری‌ درشناخت‌ هر فرقه‌ وتفاوت‌ میان‌ آنها تألیف‌ کنند. بدین‌ ترتیب‌، نخستین‌ آثار در زمینه‌شناخت‌ مذاهب‌ اسلامی‌ در قرن‌ سوم‌ هجری‌ پدید آمد.

یکی‌ از کهن‌ترین‌ این‌ نوع‌ آثار کتاب‌ فِرَُِ الشیعه‌ از حسن‌ بن‌ موسی‌ نوبختی‌ است‌.کتاب‌ مشابه‌ آن‌ با نام‌ المقالات‌ والفرق  از سعد بن‌ عبدالله‌ اشعری‌ است‌. هر دو کتاب‌درباره‌ فرقه‌های‌ مختلفی‌ است‌ که‌ زیر نام‌ شیعه‌، با یکدیگر مشترک‌ هستند. در همان‌قرن‌، کتاب‌ مسائل‌ الامامه‌ نوشته‌ شد که‌ درباره‌ چگونگی‌ پیدایش‌ اختلاف‌ میان‌ امت‌وتفاوت‌ دیدگاه‌های‌ آنها در مسائل‌ مربوط‌ به‌ رهبری‌ وامامت‌ است‌.

به‌ تدریج‌ دانش‌ ملل‌ ونحل‌ توسعه‌ یافت‌ وبحث‌ از ادیان‌ دیگر نیز ضمیمه‌ آنهاشد. یکی‌ از کسانی‌ که‌ در این‌ باره‌ فراوان‌ نوشت‌، مسعودی‌، مورخ‌ معروف‌ قرن‌چهارم‌ است‌ که‌ متأسفانه‌ آثارش‌ در این‌ زمینه‌ از بین‌ رفته‌ است‌.

در قرن‌ چهارم‌ تا ششم‌، آثار بزرگی‌ در این‌ زمینه‌ تألیف‌ شد. یکی‌ از آنها کتاب‌مقالات‌ الاسلامیین‌ از ابوالحسن‌ اشعری‌ (م‌ 330 یا 340) ـ رئیس‌ مذهب‌ اشعری‌ ـاست‌ که‌ به‌ تفصیل‌، جزئیات‌ عقاید هر فرقه‌ مذهبی‌ را در موضوعات‌ مختلف‌ بیان‌کرده‌ است‌. دیگر کتاب‌ الفِصَل‌ فی‌ الملل‌ والاهواء والنحل‌ از ابن‌حزم‌ اندلسی‌ (م‌456)است‌ که‌ در اندلس‌ تألیف‌ شد.

مهم‌ترین‌ مشکلی‌ که‌ در این‌ قبیل‌ کتاب‌ها وجود دارد آن‌ است‌ که‌ بسیاری‌ ازمطالبی‌ که‌ به‌ فرقه‌های‌ مختلف‌ نسبت‌ داده‌ شده‌، از سر تعصّب‌ یا عدم‌ آشنایی‌ کافی‌بوده‌ است‌. بیش‌تر این‌ مؤلفان‌، خود با اندیشه‌های‌ هر مذهب‌ از نزدیک‌ آشنایی‌نداشته‌ واز روی‌ نوشته‌های‌ دیگران‌، مطالبی‌ را به‌ آنان‌ نسبت‌ داده‌اند. در این‌ میان‌،یکی‌ از ارزشمندترین‌ آثار، کتاب‌ تحقیق‌ ما للهند ابوریحان‌ بیرونی‌ است‌ که‌ نتیجه‌تحقیقات‌ مستقیم‌ وبی‌طرفانه‌ او در سرزمین‌ هند وادیان‌ هندی‌ است‌.

معروف‌ترین‌ اثر او در دانش‌ ملل‌ ونحل‌، کتاب‌ الملل‌ والنحل‌ از محمد بن‌عبدالکریم‌ شهرستانی‌ (479 ـ 548) است‌. وی‌ منسوب‌ به‌ شهرستان‌ از توابع‌ شهر نساـ واقع‌ در میان‌ خوارزم‌ ونیشابور ـ است‌. او در روزگار خود، عالم‌ مشهوری‌ بوده‌ونزد سلطان‌ سنجر موقعیت‌ بالایی‌ داشته‌ است‌. نوشته‌اند که‌ او در نظامیه‌ بغداد نیزمدتی‌ به‌ وعظ‌ می‌پرداخته‌ ووعظش‌ مقبول‌ مردم‌ بوده‌ است‌. جدای‌ از کتاب‌ الملل‌والنحل‌ وی‌ آثاری‌ دیگر در دانش‌ کلام‌ به‌ عربی‌ وفارسی‌ دارد. از آن‌ جمله‌رساله‌هایی‌ درباره‌ مبحث‌ خلق‌ وامر که‌ به‌ فارسی‌ نگاشته‌ و به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.وی‌ کتاب‌ بزرگی‌ نیز در تفسیر قرآن‌ نوشته‌ است‌.

شهرستانی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شافعی‌ اشعری‌ شناخته‌ شده‌ است‌؛ اما اکنون‌ ثابت‌ شده‌که‌ عناصری‌ از تفکر شیعی‌، به‌ویژه‌ تفکر اسماعیلی‌، در اندیشه‌ وی‌ وجود دارد. این‌مطلب‌، این‌ شبهه‌ را به‌ وجود می‌آورد که‌ او در باطن‌، تفکر اسماعیلی‌ داشته‌ ودرظاهر خود را شافعی‌ واشعری‌ می‌نموده‌ است‌.

شهرستانی‌ کتاب‌ ملل‌ و نحل‌ خود را در دو بخش‌ تألیف‌ کرده‌ است‌. در نیمه‌نخست‌ کتاب‌ به‌ شرح‌ مذاهب‌ اسلامی‌ ودین‌ یهودیت‌ ومسیحیت‌ ومجوسیت‌پرداخته‌ ونیمه‌ دوم‌ را به‌ شرح‌ آرای‌ حکمای‌ یونانی‌ وادیان‌ هندی‌ اختصاص‌داده‌است‌.

در اواخر قرن‌ پنجم‌ واوایل‌ قرن‌ ششم‌، دو کتاب‌ فارسی‌ درباره‌ آرای‌ مذاهب‌تألیف‌ شد. یکی‌ از آنها کتاب‌ بیان‌ُ الادیان‌ از ابوالمعالی‌ محمد حسینی‌ علوی‌ است‌.این‌ اثر از نظر ارزشی‌ علمی‌ وادبی‌، جایگاه‌ ویژه‌ای‌ در متون‌ فارسی‌ِ اسلامی‌ دارد.ابوالمعالی‌، با نظری‌ بی‌طرفانه‌، به‌ بیان‌ عقاید هر یک‌ از فرقه‌ها پرداخته‌ است‌. درباره‌مذهب‌ شیعه‌ امامیه‌ نوشته‌ است‌:

ایشان‌ یک‌ فرقه‌اند واز شیعه‌، هیچ‌ گروه‌ بیش‌ از ایشان‌ نیست‌ وبه‌ عراق  ومازندران‌سخت‌ بسیارند وبه‌ خراسان‌ نیز. واعتقاد ایشان‌ همانست‌ که‌ پیش‌ از این‌ درمذهب‌ شیعه‌ یاد کرده‌ آمده‌ است‌. وهر روز پنجاه‌ ویک‌ رکعت‌ ـ نمازهای‌ واجب‌ونوافل‌ ـ نماز کنند. فریضه‌، همانست‌ که‌ معروفست‌ ودیگر تطوُّع‌، وسجده‌ شکرپس‌ِ هر نماز واجب‌ دارند وسورت‌ها، که‌ در او آیت‌ سجده‌ است‌، نخوانند تا دونوع‌ سجده‌ جمع‌ نشود: سجده‌ نماز وسجده‌ تلاوت‌. وقربان‌ پیش‌ از نماز عید کنندبه‌ روز اضحی‌. وفقّاع‌ ـ آبجو ـ را همچون‌ مِی‌ْ حرام‌ دارند.

از دیگر متون‌ فارسی‌ درباره‌ ملل‌ ونحل‌، کتاب‌ تبصره‌ العوام‌ فی‌ معرفه‌ مقالات‌ الانام‌است‌. مؤلف‌ این‌ کتاب‌ شناخته‌ شده‌ نیست‌؛ اما روشن‌ است‌ که‌ اثری‌ کهن‌ درباره‌ادیان‌ ومذاهب‌ از اواخر قرن‌ ششم‌ می‌باشد. نویسنده‌ کتاب‌، بر مذهب‌ شیعه‌ امامیه‌بوده‌است‌.

 

اهل‌ سنت‌ در دوران‌ سجلوقی‌

بیش‌تر مردم‌ِ ایران‌ در دوره‌ سلجوقی‌، بر مذهب‌ اهل‌ سنت‌ بودند. تنها مردمان‌شهرهای‌ قم‌، کاشان‌، آوه‌، ورامین‌ وشمار فراوانی‌ از ساکنان‌ طبرستان‌، ری‌، اهوازوبخش‌هایی‌ از خراسان‌ مانند سبزوار، بر مذهب‌ شیعه‌ بودند.

در این‌ دوران‌، سنیان‌ بر مذاهب‌ مختلفی‌ بودند. بخشی‌ از اختلافات‌ِ آنها در زمینه‌مسائل‌اعتقادی‌ وکلامی‌ بود. در این‌ باره‌، سنیان‌ به‌ چند گروه‌ مهم‌ تقسیم‌می‌شدند:

گروهی‌ از آنها به‌ مُشَبّهه‌ وسَلَفی‌ معروف‌ بودند. اینان‌، همان‌ اهل‌ حدیث‌ بودند که‌بارها در این‌ کتاب‌ از آنها یاد کرده‌ایم‌. عقاید آنها در باب‌ِ توحید، نقطه‌ مقابل‌ عقایدمعتزله‌ بود وبه‌ جبریّه‌ شهرت‌ داشتند. اینان‌ در شهرهای‌ اصفهان‌، همدان‌، آذربایجان‌وبسیاری‌ از نقاط‌ دیگر زندگی‌ می‌کردند. عبدالجلیل‌ اصفهان‌ و آذربایجان‌ را تختگاه‌اهل‌ سنت‌ دانسته‌ است‌.

در برابر جبریّه‌، معتزله‌ بودند. مرام‌ِ اینان‌، بیش‌ از آن‌ که‌ به‌ درد عامه‌ مردم‌ بخورد،به‌ کار چهره‌های‌ فرهنگی‌ جامعه‌ می‌آمد. در حقیقت‌، فهمیدن‌ دیدگاه‌های‌ آنها برای‌عوام‌ مردم‌ دشوار بود و به‌ همین‌ دلیل‌، جز در برخی‌ از مناطق‌، نفوذ چندانی‌ به‌دست‌نیاوردند.

با آمدن‌ سلجوقیان‌، گرایش‌ مُشبّهی‌ تا حدود زیادی‌ به‌ سوی‌ اعتدال‌ تغییر کرد؛زیرا ترکان‌، حنفیانی‌ بودند که‌ برخی‌ معتزلی‌ و برخی‌ مذهب‌ ماتُریدی‌ داشتند. این‌نحله‌ مذهبی‌ که‌ در سمرقند و حوالی‌ آن‌ پیروان‌ زیادی‌ داشت‌، و ترکان‌ْ طرفدار آن‌بودند، تا اندازه‌ای‌، حد میانی‌ معتزله‌ و اهل‌ حدیث‌ بود. البته‌ اینان‌ نیز ماننداهل‌حدیث‌ دیدن‌ خداوند را در بهشت‌ روا می‌شمردند.

در یک‌ رساله‌ اعتقادنامه‌ که‌ در حضور سلطان‌ سنجر به‌ سال‌ 535 در سمرقندنوشته‌ شد، عقاید صحیح‌، همین‌ عقاید ماتریدی‌ اعلام‌ گردید. در بخشی‌ از آن‌ متن‌ِکوتاه‌ آمده‌ است‌:

و دیدار خداوند تعالی‌ جائز است‌ در عقل‌، و واجب‌ است‌ به‌ نقل‌... و دیده‌ شودخدای‌ تعالی‌ نه‌ در مکان‌، و نه‌ در جهت‌، و نه‌ به‌ مقابله‌ با اتصال‌ شعاع‌، یا ثبوت‌مسافت‌ میان‌ بیننده‌ و دیده‌ شده‌. بینند مر خدای‌ را عزوجل‌ بی‌چون‌ و بی‌چگونه‌...و خدای‌ تعالی‌ آفریننده‌ اعمال‌ بندگان‌ است‌، آنچ‌ِ کفر است‌ و آنچ‌ِ ایمان‌ است‌ و آنچ‌ِطاعت‌ است‌ و آنچ‌ِ عصیان‌ است‌... و مر بندگان‌ را افعال‌ است‌ اختیاری‌، که‌ بدان‌ثواب‌ یابند و بدان‌ عقوبت‌ کرده‌ شوند. و آنچ‌ِ نیکوست‌ به‌ رضای‌ خدای‌ تعالی‌است‌ و آنچه‌ زشتست‌ نه‌ به‌ رضای‌ خدای‌ تعالی‌ است‌. و همه‌ به‌ خدای‌ تعالی‌حوالت‌ کردن‌ و فعل‌ بنده‌ نادیدن‌، مذهب‌ جبریان‌ است‌ و همه‌ به‌ بنده‌ اضافت‌کردن‌ و از خدای‌ تعالی‌ تقدیر و تخلیق‌ نادیدن‌ مذهب‌ معتزلیان‌ است‌ و بنده‌ را فعل‌گفتن‌ و از خدای‌ تعالی‌ مشیّت‌ و آفریدن‌ دیدن‌ مذهب‌ سنیان‌ است‌.

گرایش‌ ماتریدی‌ در برابر تفکر اشعری‌ دوامی‌ نیاورد و از میان‌ رفت‌.

به‌ هر روی‌، بسیاری‌ از مردمان‌ِ اصفهان‌، همدان‌ وآذربایجان‌ مُشبّهی‌ و از اهل‌حدیث‌ بودند. اندک‌ اندک‌ با تلاش‌ مدرّسان‌ نظامیه‌، مذهب‌ اشعری‌ بر سایر مذاهب‌غلبه‌ کرد؛ به‌طوری‌ که‌ در قرن‌های‌ بعد، اثری‌ از مشبهیان‌ دیده‌ نمی‌شود. تلاش‌عالمان‌ شافعی‌ جدید، سبب‌ شد تا شافعیان‌ِ ایران‌ به‌ مرور به‌ مذهب‌ اشعری‌گرویدند؛ به‌ طوری‌ که‌ در قرن‌ ششم‌، تقریبا همه‌ شافعیان‌، از نظر کلامی‌، اشعری‌مذهب‌ بودند. جدای‌ از آنچه‌ گفته‌ شد، گرایش‌های‌ کلامی‌ دیگری‌ نیز در این‌ چندقرن‌ در ایران‌ موجود بوده‌ که‌ یاد از آنها، بدون‌ شرح‌ و تفصیل‌، نتیجه‌ای‌ ندارد.

از نظر فقهی‌، دو گروه‌ شافعی‌ و حنفی‌، قوی‌ترین‌ گروه‌ها در خراسان‌ بودند. آنهادر غرب‌ ومرکز ایران‌ با حنبلیان‌ برخورد کردند؛ البته‌ گرایش‌ِ فقهی‌ حنبلی‌ به‌سرعت‌ از این‌ مناطق‌ رخت‌ بربست‌ وتنها در نقاطی‌ از گیلان‌ تا چند قرن‌ دوام‌ آورد.

به‌ رغم‌ نیرومندی‌ مذهب‌ِ شافعی‌ در ایران‌، ترکان‌ِ سلجوقی‌ که‌ حنفیان‌ متعصّبی‌بودند، مرام‌ حنفی‌ را، نه‌ تنها در ایران‌ گستراندند بلکه‌ در عراق  و شامات‌ و آسیای‌صغیر نیز بردند. بسیاری‌ از علمای‌ ماوراءالنهر، در قرن‌ ششم‌ و هفتم‌ در سرزمین‌شامات‌، در مدارس‌ تدریس‌ فقه‌ حنفی‌ کرده‌ و یا در سمت‌ قاضی‌ حنفی‌ مشغول‌ به‌خدمت‌ بودند.

گروهی‌ دیگر از سنیان‌، معتزلی‌ بودند که‌ در دوران‌ سلجوقی‌، به‌ مذهب‌ تشیع‌نزدیک‌ شدند و سنیان‌ افراطی‌، آنها را سنی‌ نمی‌شناختند و ایشان‌ را متهم‌ به‌ تشیع‌می‌کردند. این‌ گروه‌ نیز، به‌ رغم‌ کرّ و فرّ علمی‌ خود، به‌ مرور از میان‌ رفتند.

 

چهار تفسیر مهم‌ اسلامی‌ در دوره‌ سلجوقی‌

ایران‌ قرن‌ پنجم‌ و ششم‌، مهد علم‌ و دانش‌ِ دین‌ بود و آثار فراوانی‌ در هر زمینه‌ در آن‌تألیف‌ شد. یکی‌ از این‌ زمینه‌ها، دانش‌ تفسیر قرآن‌ بود که‌ در جای‌ دیگر در باره‌ آن‌سخن‌ گفته‌ایم‌. در دوره‌ سلجوقی‌، با ورود جمعیت‌ بیشتری‌ در شرق  به‌ حوزه‌اسلام‌، نیاز به‌ آثار علمی‌ جدی‌تر شد. در زمینه‌ تفسیر و نیز ترجمه‌ قرآن‌ به‌ فارسی‌،کارهای‌ فراوانی‌ صورت‌ گرفت‌. در اینجا دو نمونه‌ تفسیر عربی‌ و دو نمونه‌ تفسیرفارسی‌ را معرفی‌ می‌کنیم‌.

یکی‌ از مهم‌ترین‌ متفکران‌ و مفسران‌ معتزلی‌ در دوران‌ سلطان‌ سلجوقی‌ که‌ درادبیات‌ عرب‌ ونیز تفسیر قرآن‌ شهرت‌ دارد، ابوعمرو زمخشری (467 ـ 538) است‌.زمخشری‌ در سایه‌ دولت‌ خوارزمشاهیان‌ بالید؛ دولتی‌ که‌ محمد بن‌ انوشتگین‌(سلطنت‌ 490 ـ 521) وپس‌از آن‌ پسرش‌ اَتْسِز (سلطنت‌ 521 ـ 550) آن‌ را به‌ یکی‌ ازدولت‌های‌ قوی‌ شمال‌ خراسان‌ تبدیل‌ کردند.

وی‌ زمانی‌ هم‌ در اصفهان‌ به‌ حضور سلطان‌ محمد پسر ملکشاه‌ رسید واشعاری‌در ستایش‌ او گفت‌. همچنین‌ اشعاری‌ در ستایش‌ نظام‌الملک‌ در دیوان‌ وی‌ وجوددارد. زمخشری‌ چند سال‌ را در مکه‌ بسر برد وبه‌ همین‌ دلیل‌ لقب‌ جار الله‌ را گرفت‌.وی‌ نویسنده‌ چندین‌ کتاب‌ ادبی‌ ونیز کتاب‌ تفسیری‌ بسیار مشهور ومهم‌ با نام‌الکشاف‌ است‌. زمخشری‌ که‌ در خوارزم‌ رشد یافته‌، به‌ دلیل‌ تسلط‌ مذهب‌ اعتزال‌ درآن‌ دیار، یک‌ سنی‌ معتزلی‌ می‌باشد.

یکی‌ دیگر از چهره‌های‌ برجسته‌ علمی‌ این‌ دوران‌، فخرالدین‌ رازی‌ (م‌ 606)است‌ که‌ از مفسران‌ ومتکلمان‌ اشعری‌ بنام‌ دنیای‌ اسلام‌ می‌باشد. کتاب‌ تفسیر وی‌،یکی‌ از جدلی‌ترین‌ تفاسیر قرآن‌ می‌باشد که‌ ذیل‌ هر آیه‌، چندین‌ نظریه‌ را مطرح‌ساخته‌ ودنیایی‌ از آگاهی‌های‌ متفرق  وپراکنده‌ از علوم‌ اسلامی‌ در آن‌ آورده‌ است‌.وی‌ در مباحث‌ کلامی‌، مهارت‌ زیادی‌ دارد وبه‌ دلیل‌ تردیدهای‌ فراوانش‌ در آرای‌دیگران‌، به‌ امام‌ المُشَکِّکین‌، یعنی‌ رهبر تردید کنندگان‌ شهرت‌ یافته‌ است‌.

به‌ مناسبت‌ یاد از دو مفسر بالا، از ابوبکر عتیق‌ نیشابوری‌ سورآبادی‌ (م‌ 494)،مفسّر کرامی‌ مذهب‌ قرن‌ پنجم‌ خراسان‌ نیز یادی‌ می‌کنیم‌. از این‌ عالم‌ پارسی‌ نویس‌تفسیر بزرگی‌ برجای‌ مانده‌ که‌ جز بخشی‌ از آن‌، تحت‌ عنوان‌ قصص‌ قرآن‌ تاکنون‌ به‌چاپ‌ نرسیده‌ است‌. سورآبادی‌ در مقدمه‌ کتابش‌ می‌نویسد:

افتتاح‌: بدانید عزیزان‌ من‌ که‌ ما این‌ تفسیر را از بهر آن‌ به‌ پارسی‌ کردیم‌ که‌ از ما چنین‌درخواستند تا نفع‌ آن‌ عام‌تر بود همه‌ را و نیز تا خوانندگان‌ این‌ ترجمه‌ توانند کردقرآن‌ را به‌ عبارت‌ پارسی‌؛ چه‌ اگر به‌ تازی‌ کردیمی‌، آن‌ را معلمی‌ دیگر بایستی‌ تاترجمه‌ مطابق‌ و موافق‌ بودی‌ و مقصود مهین‌ از تفسیر قرآن‌ اولا ترجمه‌ و عبارت‌نکوست‌، آنگه‌ معانی‌ و شأن‌ نزول‌ و اقاویل‌ مفسران‌ و تلفیق‌ آیات‌ و حل‌ مشکلات‌.

نثر دلنشین‌ پارسی‌ این‌ کتاب‌، بسیار آسان‌ نگارش‌ شده‌ و به‌ جز موارد اندک‌، به‌ طورعموم‌، قابل‌ فهم‌ است‌.

نمونه‌ای‌ دیگر از تفاسیرِ فارسی‌ این‌ عهد، کتاب‌ تاج‌ التراجم‌ فی‌ تفسیر القرآن‌للاعاجم‌ است‌. در نام‌ این‌ کتاب‌ آمده‌ است‌ که‌ هدف‌ از آن‌ ارائه‌ تفسیری‌ است‌ برای‌غیرتازیان‌. نویسنده‌ این‌ اثر ابوالمظفر شاهفور بن‌ طاهر اسفراینی‌، یکی‌ از عالمان‌ومحدثان‌ معروف‌ روزگار خود بوده‌ که‌ سالهای‌ متمادی‌ در طوس‌ سکونت‌ داشته‌ وبه‌ سال‌ 471 هجری‌ در این‌ شهر از دنیا رفته‌ است‌. او با نظام‌الملک‌ نیز دوستی‌ داشته‌است‌. اسفراینی‌ در مقدمه‌ کتابش‌ در باره‌ ترجمه‌های‌ پیشین‌ قرآن‌ به‌ پارسی‌ سخن‌گفته‌ و از ناقص‌ بودن‌ آنها یاد کرده‌ و هدفش‌ را ارائه‌ یک‌ ترجمه‌ ـ تفسیر درست‌ ازقرآن‌ دانسته‌ است‌:

... و حاجت‌ همی‌ افتاد گروهانی‌ را که‌ غالب‌ برایشان‌ پارسی‌ بود بدان‌ که‌ ترجمه‌باشد الفاظ‌ قرآن‌ را... و چون‌ بزرگان‌ علما آن‌ را مطالعت‌ کردندی‌، اندر آن‌خلل‌های‌ بسیار یافتندی‌. برخی‌ از جهت‌ عبارتی‌ که‌ اندر آن‌ موافقت‌ لغت‌ نگاه‌داشته‌ بودندی‌، و الفاظ‌ مفسّران‌ را تتبع‌ نکرده‌ بودندی‌ و... ؛ پس‌ چون‌ اندر آن‌ترجمه‌ها که‌ کرده‌ بودند، این‌ خلل‌ها دیدیم‌ که‌ یاد کردیم‌، از خداوند ـ سبحانه‌وتعالی‌ ـ توفیق‌ خواستیم‌ و بدان‌ مقدار که‌ توفیق‌ یافتیم‌، اجتهاد کردیم‌ اندرراست‌ کردن‌ الفاظ‌ به‌ پارسی‌، که‌ ترجمه‌ آن‌ را بشاید لغت‌ عرب‌ را، موافق‌ اقوال‌مفسّران‌، و موافق‌ اصول‌ دیانت‌ را، و مصون‌ از هر تأویلی‌ که‌ متضمن‌ بود چیزی‌ رااز تعطیل‌ و تشبیه‌.

 

مذهب‌ شیعه‌ در دوره‌ سلجوقی‌

گذشت‌ که‌ مرکز تشیع‌ در ایران‌، از قرن‌ دوم‌ تا چهارم‌، شهر قم‌ بوده‌ است‌. از آن‌ پس‌شهر قم‌، رو به‌ ویرانی‌ رفت‌ وبسیاری‌ از عالمان‌ این‌ شهر، به‌ ری‌ مهاجرت‌ کردند. باحضور خاندان‌های‌ فراوانی‌ از سادات‌ در ری‌، بر رونق‌ تشیع‌ در این‌ شهر افزوده‌شد. شیعیان‌، چندین‌ محله‌ را در قرن‌ ششم‌ به‌ خود اختصاص‌ داده‌ بودند. آنهامدارسی‌ داشتند که‌ که‌ دانش‌ پژوهان‌ جوان‌ِ شیعه‌ در آنها به‌ تعلیم‌ وتعلّم‌ اشتغال‌داشتند. واعظان‌ نیز در آن‌ مراکز به‌ وعظ‌ مردم‌ پرداخته‌ ومجالس‌ مناظره‌ میان‌رؤسای‌ طوایف‌ مختلف‌ در آنها برپا بود. تشیع‌ِ ری‌ به‌ روستاهای‌ اطراف‌ آن‌ نیزسرایت‌ کرد، به‌طوری‌ که‌ شهرهایی‌ مانند ورامین‌ نیز به‌ تشیع‌ روی‌ آوردند.

از طرف‌ دیگر، در قرن‌ پنجم‌ وششم‌، شیعیان‌ فراوانی‌ در آمل‌، ساری‌ وگرگان‌می‌زیستند. آنها در رونق‌ دادن‌ به‌ کارهای‌ علمی‌ شیعه‌ در قرن‌ ششم‌ سهم‌ بسیارزیادی‌ داشتند؛ گرچه‌ ری‌ شمار بیش‌تری‌ عالم‌ شیعه‌ را در خود جای‌ داده‌ بود.

کاشان‌، آوه‌ وتفرش‌ نیز از مراکز شیعه‌ بود. شمس‌ الدین‌ لاغری‌ شاعر سنّی‌ مذهب‌در تحریک‌ سلطان‌ سلجوقی‌ بر کشتن‌ شیعیان‌ در این‌ دوره‌، چنین‌ سروده‌ است‌:

خسروا هست‌ جای‌ باطنیان‌قم‌ وکاشان‌ وآبه‌ وطبرش‌

آب‌ِ روی‌ چهار یار بدارو اندرین‌ چهار جای‌ زن‌ آتش‌

پس‌ فراهان‌ بسوز ومصلحگاه‌تا چهارت‌ ثواب‌ گردد شش‌

چهار یار، اشاره‌ به‌ چهار خلیفه‌ نخست‌ است‌. طبرش‌ نیز همان‌ تفرش‌ امروزی‌ومصلحگاه‌ یا مصلی‌گاه‌، یکی‌ از محلات‌ شیعه‌ نشین‌ ری‌ بوده‌ است‌.

با این‌ حال‌، باید توجه‌ داشت‌ که‌ مرکزیت‌ علمی‌ شیعه‌ در ایران‌ قرار نداشت‌؛بلکه‌ ابتدا در بغداد بود. پس‌ از آن‌ که‌ شیخ‌ طوسی‌ در میانه‌ قرن‌ پنجم‌ به‌ نجف‌ هجرت‌کرد، مرکزیت‌ علمی‌ شیعه‌ نیز به‌ نجف‌ انتقال‌ یافت‌. از اواخر قرن‌ ششم‌، به‌ تدریج‌شهر حلّه‌ در عراق  برای‌ شیعه‌ مرکزیت‌ علمی‌ یافت‌.

در اصل‌، شیعیان‌ِ ایرانی‌، از نظر علمی‌ در مراکز عربی‌ تربیت‌ می‌شدند. طی‌ قرن‌پنجم‌ وششم‌، دانش‌پژوهان‌ شیعه‌ از سراسر ایران‌ به‌ عراق  می‌رفتند وپس‌ ازتحصیل‌ در بغداد ونجف‌ به‌ ایران‌ بازگشته‌ به‌ تربیت‌ دینی‌ ومذهبی‌ مردم‌ مشغول‌می‌شدند. برخی‌ از آنها عالمان‌ بسیار بسیار برجسته‌ای‌ بودند. از آن‌ جمله‌ است‌فضل‌ بن‌ حسن‌ طبرسی‌ (م‌ 548) که‌ در اصل‌ از تفرش‌ بود. کتاب‌ تفسیر بزرگ‌ وی‌ بانام‌ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌ یکی‌ از بهترین‌ تفاسیری‌ است‌ که‌ تاکنون‌ برای‌ قرآن‌نوشته‌ شده‌ است‌. او چندین‌ کتاب‌ تاریخی‌ ودینی‌ دیگر نیز نوشته‌ است‌.

در این‌ زمان‌، عالمان‌ شیعه‌، آثاری‌ به‌ عربی‌ وفارسی‌ تألیف‌ می‌کردند که‌ امروزه‌برخی‌ از آنها در اختیار ما قرار دارد. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از آثار مکتوب‌اسلامی‌، در طی‌ حمله‌ مغول‌ از میان‌ رفته‌ است‌.

از جمله‌ آثار بسیار زیبای‌ برجای‌ مانده‌، کتابی‌ مفصّل‌ در دعا است‌. نام‌ این‌ کتاب‌نزهه‌ الزاهد است‌ که‌ در آن‌، دعاهای‌ ماه‌ها وروزهای‌ هفته‌ همراه‌ با توضیحات‌ فارسی‌آمده‌ است‌. این‌ اثر در سال‌ 596 به‌ احتمال‌ بسیار زیاد در شهر ری‌ تألیف‌ شده‌ است‌.در این‌ کتاب‌، با نثری‌ زیبا آداب‌ دعا خواندن‌ در هر موقع‌ را بیان‌ کرده‌ است‌. یک‌ جادرباره‌ آغازیدن‌ نمازگوید:

آنگه‌ درِ نماز بگشایی‌ به‌ هفت‌ تکبیر، با هر تکبیر دست‌ها بر می‌آر تا نرمه‌ گوش‌ دربرابر روی‌ انگشتها بهم‌ باز نهاده‌ مگر انگشت‌ سترگ‌، آن‌ را از دیگر انگشت‌ها جدادار وبگوی‌ اَللّه‌ُ أکْبر، پس‌ دست‌ها فرو گذار بر ران‌ ودر مقابل‌ زانو وهمچنین‌تکبیر دیگر بگوی‌.

یکی‌ از ارجمندترین‌ آثار پارسی‌ شیعی‌ که‌ در میانه‌ قرن‌ ششم‌ پدید آمد، کتاب‌ نقض‌از نویسنده‌ بلندپایه‌ شیعه‌، عبدالجلیل‌ قزوینی‌ رازی‌ است‌. وی‌ این‌ کتاب‌ را در حدودِسال‌ 560 در رد کتابی‌ نگاشت‌ که‌ مؤلفش‌ آن‌ را در رد بر مذهب‌ شیعه‌ نوشته‌ بوده‌است‌. این‌ کتاب‌ مفصل‌، یکی‌ از زیباترین‌ نثرهای‌ دلنشین‌ پارسی‌ از دوره‌ سلجوقی‌است‌ که‌ در عین‌ حال‌، دربرگیرنده‌ آگاهی‌های‌ تاریخی‌ بسیار گسترده‌ درباره‌ شهرری‌ وجریان‌های‌ مذهبی‌ آن‌ روزگار است‌.

گذشت‌ که‌ در روزگار نخست‌ سلجوقی‌، شیعیان‌ تا حدودی‌ در فشار بسرمی‌بردند؛ اما اندک‌ اندک‌، شیعیان‌، به‌ دلیل‌ فرهیختگی‌ ومهارت‌ در شغل‌ دبیری‌،توانستند در دستگاه‌ اداری‌ سلجوقی‌ نفوذ کرده‌ وموقعیتی‌ به‌ دست‌ آورند. آنها باحمایت‌ از یکدیگر، بر نفوذ خود می‌افزودند. کافی‌ است‌ بدانیم‌ که‌ یک‌ شیعه‌ امامی‌مانند مجد الملک‌ قمی‌، وزیر برکیارِ، سلطان‌ بزرگی‌ سلجوقی‌ بوده‌ است‌. وی‌هموست‌ که‌ به‌ نوشته‌ عبدالجلیل‌:

خیرات‌ بسیار فرموده‌، چون‌ قبر امام‌ حسن‌ بن‌ علی‌، زین‌ العابدین‌، محمّد باقر،جعفر صادق  علیهم‌ السلام‌ ونیز قبر عباس‌ ومشهد موسی‌کاظم‌ ومحمّد تقی‌ومشهد سیّد عبد العظیم‌ الحسنی‌ به‌ شهر ری‌ وبسی‌ از مشاهد سادات‌ علوی‌واشراف‌ فاطمی‌ بنا فرموده‌ با آلت‌ وعدّت‌ وشمع‌ واوقاف‌ که‌ همه‌ دلالت‌ است‌ برصفای‌ اعتقاد او.

یک‌ نویسنده‌ سنی‌ در قرن‌ ششم‌ درباره‌ سخت‌گیری‌ سلاطین‌ نخست‌ سلجوقی‌نسبت‌ به‌ شیعیان‌ وتسامح‌ آن‌ دولت‌ در زمان‌ وی‌ می‌نویسد:

در عهد سلطان‌ ماضی‌، محمّد ملکشاه‌، اگر امیری‌، کدخدائی‌ داشتی‌، رافضی‌بسی‌ رشوت‌ به‌ دانشمندان‌ سنّی‌ دادی‌ تا تُرک‌ را گفتندی‌ او رافضی‌ نیست‌. سنّی‌ یاحنفی‌ است‌. اکنون‌ خدایان‌ِ همه‌ ترکان‌ وحاجب‌ ودربان‌ وفرّاش‌، بیش‌تررافضی‌اند وبر مذهب‌ رفض‌ مسأله‌ می‌گویند وشادی‌ می‌کنند بی‌ بیمی‌ وتقیّه‌ای‌.

نویسنده‌ بالا درست‌ همانند نظام‌ الملک‌ می‌اندیشیده‌ که‌ او نیز دوران‌ غزنوی‌ و نیزدوره‌ نخست‌ سلجوقی‌ را از نفوذ مردمان‌ جبال‌ ـ عراق  عجم‌ ـ پاک‌ می‌دانسته‌ است‌:

در روزگار محمود ومسعود وطغرل‌ وآلپ‌ ارسلان‌ هیچ‌ گبری‌ وترسایی‌ورافضی‌ را زهره‌ آن‌ نبودی‌ که‌ بر صحرا آمدندی‌ ویا پیش‌ ترکی‌ شدندی‌،وکدخدایان‌ ترکان‌ همه‌ متصرف‌ پیشگان‌ خراسان‌ بودند ودبیران‌ خراسان‌ حنفی‌مذهب‌ یا شافعی‌ مذهب‌ پاکیزه‌ باشند نه‌ دبیران‌ وعاملان‌ بد مذهب‌ عراق  به‌خویشتن‌ راه‌ ندادندی‌.

تعبیر «بدمذهب‌» اشاره‌ به‌ شیعیانی‌ است‌ که‌ در عراق  عجم‌ می‌زیستند. پس‌ از نظام‌الملک‌ راه‌ نفوذ آنها در دستگاه‌ سلجوقی‌ بیش‌ از پیش‌ باز شد وبه‌ همین‌ دلیل‌شاهدیم‌ که‌ شمار زیادی‌ فراهانی‌، قمی‌، کاشانی‌ و... در دستگاه‌ اداری‌ دولت‌سلجوقی‌ حضور دارند.

نکته‌ دیگر درباره‌ شیعیان‌ این‌ دوره‌، آن‌ است‌ که‌ شماری‌ از شیعیان‌ طبرستان‌، ری‌وخراسان‌، بر مذهب‌ زیدیه‌ بودند. خود زیدیان‌ نیز چندین‌ فرقه‌ بودند که‌ از میان‌آنها، فرقه‌ جارودیه‌ خلافت‌ِ خلیفه‌ اول‌ ودوم‌ را انکار می‌کردند؛ اما فرقه‌های‌ دیگر،به‌طور معمول‌، چنین‌ نمی‌اندیشیدند. زیدیه‌، در فقه‌ پیرو ابوحنیفه‌ بودند، هرچنددر برخی‌ از احکام‌ِ فقهی‌، مانند اذان‌، به‌ مانند شیعه‌ امامیه‌ عمل‌ می‌کردند. زیدیان‌ درکلام‌ نیز پیرو معتزله‌ بودند. بر اساس‌ یک‌ گزارش‌، زیدیان‌ در قرن‌ ششم‌ مدرسه‌ای‌در منطقه‌ بیهق‌ خراسان‌ داشته‌اند. گفتنی‌ است‌ که‌ نفوذ آنها در طبرستان‌ فراوان‌ بوده‌وزیدیان‌ این‌ ناحیه‌، تا اواسط‌ دوره‌ صفوی‌ در این‌ دیار حضور داشته‌اند.

درباره‌ اسماعیلیان‌ به‌طور مستقل‌ در این‌ کتاب‌ سخن‌ گفته‌ایم‌.

 

کشمکشهای‌ مذهبی‌ در ایران‌ سلجوقی‌

اختلافات‌ مذهبی‌ یکی‌ از بلاهای‌ خانمان‌ براندازی‌ است‌ که‌ همیشه‌ اتحاد مسلمانان‌را در معرض‌ نابودی‌ قرار داده‌ ونیروی‌ زیادی‌ را به‌ هدر داده‌ است‌. روزگاری‌ درازاین‌ اختلافات‌ میان‌ فرقه‌های‌ مختلف‌ سنی‌، شهرهای‌ زیادی‌ از ایران‌ را در آتش‌ فتنه‌سوزاند وآثار دینی‌ وعلمی‌ مانند مساجد ومدارس‌ را نابود کرد.

درگیری‌های‌ مذهبی‌ میان‌ فرقه‌ها نه‌ تنها در بغداد که‌ در بسیاری‌ از شهرهای‌ایران‌ با شدت‌ ادامه‌ داشت‌. مهم‌ترین‌ شاخص‌ اختلاف‌ در قرن‌ پنجم‌ وششم‌، میان‌حنفیان‌ وشافعیان‌ است‌. در این‌ زمان‌ شافعیان‌ اشعری‌ شده‌ بودند و در برابر فشارترکان‌ سلجوقی‌ که‌ از مرام‌ حنفی‌ دفاع‌ می‌کردند، سخت‌ ایستادگی‌ می‌کردند.

به‌ نوشته‌ یک‌ محقق‌، طغرل‌ بک‌ نخستین‌ سلطان‌ سلجوقی‌، در حالی‌ که‌ حکومت‌خویش‌ را در سرزمین‌های‌ تازه‌ فتح‌ شده‌، نظم‌ و نسق‌ می‌داد، سیاستی‌ اتخاذ کرد که‌شعائر حنفیان‌ را در مساجد جامع‌ به‌ پا دارد و قاضیان‌ حنفی‌ را در تمام‌ شهرهای‌مسکونی‌ تحت‌ قلمرو خود منصوب‌ کند. او در نیشابور، ابوعثمان‌ صابونی‌، خطیب‌شافعی‌ مسجد را عزل‌ کرد و یکی‌ از حنفیان‌ را به‌ جای‌ وی‌ گمارد. البته‌، با آمدن‌ نظام‌الملک‌ که‌ شافعی‌ بود، موقتا به‌ فشار سلجوقیان‌ بر شافعیان‌ خاتمه‌ داده‌ شد؛ اماشواهدی‌ وجود دارد که‌ بعدها نیز سلاطین‌ سلجوقی‌ مانند سلطان‌ مسعود، در این‌باره‌ سختگیری‌ فراوانی‌ داشتند.

در نیشابور کرامیان‌ فرقه‌ای‌ پر طرفدار بودند؛ اما از سوی‌ حنفیان‌ وشافعیان‌به‌طور مشترک‌، تهدید می‌شدند. در سال‌ 488، دو گروه‌ یادشده‌ با یکدیگر متحدشده‌ وبه‌ جنگ‌ کرامیان‌ رفتند. آنها بسیاری‌ از مدارس‌ کرامیه‌ را ویران‌ کرده‌ وشمارزیادی‌ از مردم‌ در این‌ فتنه‌ کشته‌ شدند. در سال‌ 492 ابوالقاسم‌ فرزند امام‌الحرمین‌جوینی‌ در همین‌ شهر کشته‌ شد.

اختلاف‌ میان‌ کرامیان‌ ودیگران‌ تا یک‌ قرن‌ پس‌ از آن‌ نیز ادامه‌ داشت‌. زمانی‌ که‌ به‌عهد سلطنت‌ غوریان‌، به‌ سال‌ 595 از فخرالدین‌ رازی‌ برای‌ آمدن‌ به‌ هرات‌ دعوت‌شد ومدرسه‌ای‌ نزدیک‌ مسجد جامع‌ آن‌ برایش‌ ساخته‌ شد، کرامیان‌ بر آشفتند.مجلس‌ مناظره‌ای‌ ترتیب‌ داده‌ شد ومیان‌ طرفین‌ دشنام‌های‌ زیادی‌ رد وبدل‌ گردید.از آنجا که‌ فخررازی‌ با فلسفه‌ آشنا بود، وی‌ را متهم‌ کردند که‌ با علم‌ ارسطویی‌وکفریات‌ ابن‌ سینا وفلسفه‌ فارابی‌ سر وکار دارد! فتنه‌ تا آنجا بالا گرفت‌ که‌ مجبورشدند فخر رازی‌ را از هرات‌ بیرون‌ کنند. اندکی‌ بعد غیاث‌ الدین‌ غوری‌ از مذهب‌کرامی‌ برگشت‌ وشافعی‌ شد. این‌ اقدام‌، نتیجه‌ تحقیر کرامیان‌ در خراسان‌ آن‌ روز بودکه‌ به‌ هر روی‌ سلاطین‌ غوری‌ نیز باید از آن‌ نجات‌ می‌یافت‌!

پس‌ از حمله‌ غزان‌ به‌ نیشابور (548) که‌ ویرانی‌های‌ زیادی‌ به‌ بار آورد، خود مردم‌به‌ جان‌ یکدیگر افتادند. راوندی‌ نوشته‌ است‌: چون‌ غُزّان‌ برفتند، مردم‌ شهر را به‌سبب‌ اختلاف‌ مذاهب‌، حقاید ]کینه‌های‌[ قدیم‌ بود، هر شب‌ فِرْقَتی‌ از مَحَلّتی‌ حشرمی‌کردند وآتش‌ در محلّت‌ مخالفان‌ می‌زدند.

در سال‌ 553 در نیشابور نزاعی‌ میان‌ شافعیان‌ ونقیب‌ علویان‌ صورت‌ گرفت‌ که‌طی‌ آن‌ بسیاری‌ از مدارس‌، بازارها و مساجد آتش‌ گرفت‌ وشمار زیادی‌ از شافعی‌هاکشته‌ شدند. بر اثر این‌ درگیری‌ شهر ویران‌ شد.

فتنه‌ بعدی‌ در سال‌ 556 رخ‌ داد. در این‌ سال‌، مؤید امیر ترک‌ حاکم‌ بر نیشابور، به‌بهانه‌ جلوگیری‌ از قتل‌ وغارت‌ها در داخل‌ شهر، برخی‌ از اعیان‌ شهر از جمله‌ نقیب‌علویان‌ را زندانی‌ کرد. به‌ دنبال‌ آن‌، مردم‌ از شافعی‌ وحنفی‌ واحیانا شیعی‌ به‌ جان‌یکدیگر افتادند. ابن‌اثیر نوشته‌ است‌ که‌ مسجد عُقَیل‌ که‌ محل‌ اجتماع‌ عالمان‌ودانش‌پژوهان‌ بود وکتابخانه‌ داشت‌ تخریب‌ شد. پس‌ از آن‌ هشت‌ مدرسه‌ ازحنفیان‌ وهفده‌ مدرسه‌ از شافعیان‌ به‌ ضمیمه‌ پنج‌ کتابخانه‌ آتش‌ گرفت‌. کتاب‌های‌هفت‌ کتابخانه‌ دیگر نیز غارت‌ شد وبه‌ قیمت‌ بسیار ارزان‌ فروخته‌ شد.

در سال‌ 554 در استرآباد ـ گرگان‌ فعلی‌ ـ فتنه‌ای‌ بزرگ‌ روی‌ داد. علویان‌ وشیعیان‌از یک‌ سو، وشافعیان‌ از سوی‌ دیگر به‌ جان‌ یکدیگر افتادند که‌ در آن‌ میان‌ شمارزیادی‌ از شافعیان‌ کشته‌ شدند. در این‌ وقت‌ رستم‌ شاه‌ غازی‌ که‌ امامی‌ مذهب‌ بود، به‌آرام‌ کردن‌ شهر پرداخت‌.

اصفهان‌ نیز بسان‌ گذشته‌، محل‌ نزاع‌ حنفیان‌ وشافعیان‌ بود. به‌ گزارش‌ ابن‌اثیرزمانی‌ که‌ به‌ سال‌ 552 ابوبکر خجندی‌، رئیس‌ شافعیان‌، درگذشت‌، فتنه‌ بزرگی‌ دراین‌ شهر روی‌ داد که‌ مردمان‌ زیادی‌ در آن‌ کشته‌ شدند.

در شهر ری‌ نیز نزاع‌ حنفی‌ وشافعی‌ بسیار گسترده‌ بود. برخی‌ از مورخان‌ قرن‌ششم‌ نوشته‌اند که‌ در اثر نزاع‌ میان‌ دو گروه‌ مزبور در ری‌، شیعیان‌ توانستند اکثریت‌را در این‌ شهر به‌ دست‌ آوردند. یک‌ شاهد قرن‌ ششم‌ در ری‌ می‌نویسد:

حنفیان‌ هرگز به‌ جامع‌ روده‌ ـ محله‌ای‌ در ری‌ ـ نماز نگذارند واقتدا به‌ امامان‌اشعریان‌ نکنند واشاعره‌ را اتفاق  است‌ که‌ به‌ مسجد حنفیان‌ نماز به‌ جماعت‌ نکنندوعلمای‌ هر طایفه‌ فتوا می‌کنند که‌ درنماز جماعت‌ هر یک‌ بدان‌ دیگری‌ اقتدا روانباشد ونشاید کردن‌.

نمونه‌ای‌ هم‌ از مرو داریم‌. زمانی‌ که‌ نظام‌الملک‌ مسعود، وزیر تَکَش‌ خوارزمشاه‌ درآن‌ شهر مسجدی‌ برای‌ شافعیان‌ ساخت‌، شیخ‌ الاسلام‌ شهر که‌ حنبلی‌ بود، عده‌ای‌ رافراهم‌ آورده‌ ومسجد شافعیان‌ را آتش‌ زد.

اختلاف‌ شدید میان‌ شافعیان‌ و حنفیان‌ در دوره‌ سلجوقی‌، تا حدود زیادی‌ راه‌رشد شیعه‌ را هموار کرد. در واقع‌، اتحاد سنیان‌ به‌ مقدار زیادی‌ شکسته‌ شد و زمانی‌که‌ آنها در ری‌ و اصفهان‌ و نیشابور، سرگرم‌ نزاع‌ با یکدیگر بودند، شیعه‌ در این‌مناطق‌ با شدت‌ رشد کرد.

با این‌ حال‌،در این‌ دوره‌ درگیری‌های‌ پنهان‌ وآشکاری‌ میان‌ سنیان‌ وشیعیان‌ درجریان‌ بود. نظام‌الملک‌ تا اندازه‌ای‌ نسبت‌ به‌ شیعه‌ سخت‌گیر بود وبه‌ همین‌ دلیل‌، درعراق  عجم‌ که‌ محل‌ نفوذ شیعیان‌ بود، با مشکلاتی‌ رو در رو بود. فشار ناشی‌ ازحکومت‌ ترکان‌ بر شیعه‌، شیعیان‌ را به‌ عکس‌ العمل‌ وا می‌داشت‌.

یک‌ نویسنده‌، در روزگاری‌ پس‌ از عصر ملکشاه‌ سلجوقی‌ نوشته‌ است‌: درروزگار محمود ]غزنوی‌[ ومسعود وطغرل‌ وآلپ‌ ارسلان‌، هیچ‌ گبری‌ وترسایی‌ورافضیی‌ را زهره‌ آن‌ نبودی‌ که‌ بر صحرا آمدندی‌ ویا پیش‌ ترکی‌ شدندی‌».

پس‌ از یک‌ قرن‌ سلطه‌ آل‌بویه‌ که‌ مذهب‌ تشیع‌ را در مناطق‌ مرکزی‌ ایران‌ رواج‌داده‌ بودند، اکنون‌ فشار ترکان‌، خشم‌ این‌ شیعیان‌ را بر می‌انگیخت‌ وسبب‌درگیری‌های‌ فرقه‌ای‌ بیش‌تری‌ می‌شد.

گذشت‌ که‌ با سپری‌ شدن‌ دوره‌ نظام‌الملک‌ وملکشاه‌، اندک‌ اندک‌ زمینه‌ مساعدی‌برای‌ رشد تشیع‌ فراهم‌ شد. یکی‌ از مظاهر نفوذ تشیع‌ در دربار سلجوقی‌، نفوذمجدالملک‌ قمی‌ در دربار برکیارِ بود. وی‌ از قدرت‌ زیادی‌ برخوردار بود. زمانی‌ که‌اسماعیلیان‌ برخی‌ از امرای‌ ترک‌ را ترور کردند، آنها مجدالملک‌ قمی‌ را که‌ شیعه‌ بوددر این‌ ترورها، متهم‌ کردند. در شورشی‌ که‌ در سال‌ 492 از سوی‌ آنها بر ضد وی‌صورت‌ گرفت‌، او را از دربار بیرون‌ کشیده‌ به‌ شکل‌ فجیعی‌ به‌ قتل‌ رساندند. وی‌ ازیکی‌ از روستاهای‌ قم‌ با نام‌ براوستان‌ بود.

ابن‌اثیر نوشته‌ است‌: «مجدالملک‌ اهل‌ خیر بود ونماز فراوان‌ می‌گذارد وکمک‌مالی‌ زیادی‌ به‌ مردمان‌، به‌ویژه‌ علویان‌ می‌کرد. او شیعه‌ بود؛ اما از صحابه‌ به‌ نیکی‌ یادمی‌کرد.» کشته‌ شدن‌ وی‌، در تضعیف‌ دولت‌ سجلوقی‌ تأثیر زیادی‌ داشت‌.

در همین‌ زمان‌، یک‌ قمی‌ دیگر با نام‌ استاد علی‌ قمی‌ بود که‌ به‌ نوشته‌ بُنداری‌ تنهافرد عاقل‌ دستگاه‌ برکیارِ بود که‌ «اگر در این‌ ایام‌، اتفاقا کاری‌ درست‌ واصلی‌صحیح‌ می‌گذشت‌، تنها محصول‌ لیاقت‌ وخبرت‌ استاد علی‌ بود.» در اصل‌، رقابت‌میان‌ دبیران‌ عراقی‌ در دربار سلجوقی‌ با امیران‌ ترک‌، یکی‌ از مهم‌ترین‌ دشواری‌های‌سیاسی‌ ومذهبی‌ این‌ دوره‌ به‌ شمار می‌آمد. دبیران‌ عراقی‌ از قدرت‌ عقلی‌ بیش‌تری‌در اداره‌ امور اداری‌ برخوردار بوده‌ ودولت‌ سلجوقی‌ نمی‌توانست‌ بی‌نیاز ازآنهاباشد. از سوی‌ دیگر، غالب‌ آنها شیعه‌ مذهب‌ بودند و تحمل‌ این‌ امر برای‌سلجوقیان‌ دشوار بود.

به‌ جز مجدالملک‌ پیشگفته‌، انوشیروان‌ شرف‌ الدین‌ کاشانی‌ که‌ کتابی‌ هم‌ درتاریخ‌ وزرای‌ سلجوقی‌ نوشته‌ از شیعیان‌ کاشانی‌ بود که‌ در دستگاه‌ برکیارِ وبعداسلطان‌ محمد، سمت‌ اداری‌ بالایی‌ داشت‌.

اما نزاع‌ شیعه‌ وسنی‌ در بغداد، به‌ رغم‌ آن‌ که‌ اندکی‌ در این‌ سالها رو به‌ کاهش‌نهاده‌ بود، همچنان‌ زمینه‌ بروز داشت‌. در سال‌ 569 میان‌ سنیان‌ وشیعیان‌ درگیری‌بزرگی‌ پیش‌ آمد. گذشت‌ که‌ پیش‌ از آن‌ نزاع‌ شیعه‌ وسنی‌ برای‌ بیش‌ از یک‌ قرن‌ ونیم‌،بغداد را گرفتار مصیبت‌های‌ فراوانی‌ کرده‌ بود.

در سال‌ 502، یک‌ سال‌ پس‌ از کشته‌ شدن‌ صدقه‌ بن‌ مزید بانی‌ شهر شیعه‌ نشین‌حله‌، سنیان‌ بغداد مصمم‌ شدند تا به‌ زیارت‌ قبر مصعب‌ بن‌ زبیر ـ که‌ آن‌ را در برابرزیارت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) مطرح‌ کرده‌ بودند ـ بروند. آنها از محله‌ شیعه‌ نشین‌ کرخ‌عبور کرده‌ وشیعیان‌ از آنها استقبال‌ کرده‌ با بخور وعطر با آنها برخورد کردند. اندکی‌بعد، شیعیان‌ با جمعیت‌ به‌ زیارت‌ مرقد امام‌ کاظم‌ (ع‌) رفتند واین‌ بار سنیان‌ همان‌برخورد را با آنها کردند. بدین‌ ترتیب‌ صلح‌ نانوشته‌ای‌ میان‌ آنها به‌ وجود آمد.این‌صلح‌ دوام‌ چندانی‌ نیاورد، گرچه‌ نزاع‌های‌ بعدی‌ به‌ شدت‌ سالهای‌ دوره‌ آل‌بویه‌نبود.

نکته‌ جالب‌ آن‌ که‌ برای‌ نخستین‌ بار در شهر طوس‌ نیز درگیری‌ میان‌ شیعه‌ وسنی‌پیش‌ آمد. ابن‌اثیر نوشته‌ است‌ که‌ این‌ درگیری‌ در سال‌ 510 در طوس‌، شهر مشهدپیش‌ آمد که‌ سبب‌ خرابی‌ مرقد امام‌ رضا(ع‌) شد. این‌ مرقد بار دیگر در سال‌ 515ساخته‌ شد. در آن‌ زمان‌، بیش‌تر مردم‌ طوس‌ بر مذهب‌ سنت‌ بودند.

 

سنیان‌ واهل‌ بیت‌(ع‌)

شاید لازم‌ باشد اشاره‌ کنیم‌ که‌ در قرن‌ پنجم‌ وششم‌، دیدگاه‌ سنیان‌ِ بسیاری‌ ازشهرهای‌ به‌ نفع‌ شیعه‌ تغییر کرد. در شهر ری‌، حنفیان‌ و شافعیان‌ در ایام‌ عاشورا باشیعیان‌ همراهی‌ می‌کردند. آنها برخلاف‌ سنیان‌ حنبلی‌ وسلفی‌ ـ که‌ از یک‌ سو، کتاب‌در فضائل‌ یزید بن‌ معاویه‌ می‌نوشتند و از سوی‌ درگ‌ از نقل‌ فضائل‌ اهل‌بیت‌(ع‌)خودداری‌ می‌کردند ـ این‌ زمان‌ به‌طور گسترده‌ به‌ نقل‌ فضائل‌ اهل‌ بیت‌ (ع‌)می‌پرداختند. برگزاری‌ مراسم‌ عاشورا نه‌ تنها در ری‌ و بغداد بلکه‌ برخی‌ از شهرهای‌دیگر نیز در قرن‌ ششم‌ رواج‌ داشته‌ است‌. عبدالجلیل‌ نوشته‌ است‌:

مراثی‌ شهدای‌ کربلا که‌ اصحاب‌ بوحنیفه‌ وشافعی‌ را هست‌، بی‌ عدد ونهایت‌است‌... وآنگه‌ بغداد که‌ مدینه‌السلام‌ ومقر دارالخلافه‌ است‌، خواجه‌ علی‌ غزنوی‌حنیفی‌ دانند که‌ این‌ تعزیت‌ ـ مراسم‌ عاشورا ـ چگونه‌ داشتی‌ تا به‌ حدی‌ که‌ به‌ روزعاشورا در لعنت‌ سفیانیان‌ مبالغتی‌ می‌کرد... واما به‌ همدان‌ اگرچه‌ مشبّهه‌ را غلبه‌باشد برای‌ حضور رایت‌ سلطان‌ ولشکر ترکان‌، هر ساله‌ مجدالدین‌ مذکِّرهمدانی‌، در مراسم‌ عاشورا این‌ تعزیت‌ به‌ صفتی‌ دارد که‌ قمیان‌ را عجب‌ آید... وبه‌ری‌ که‌ از امهات‌ بلاد عالم‌ است‌، معلوم‌ است‌ که‌ شیخ‌ ابوالفتوح‌ نصرآبادی‌وخواجه‌ محمود حدادی‌ حنیفی‌ وغیر ایشان‌ در کاروانسرای‌ کوشک‌ ومساجدبزرگ‌ روز عاشورا چه‌ کرده‌اند.

این‌ زمینه‌ در تسنن‌ ایران‌، به‌ تدریج‌ راه‌ را برای‌ رشد تشیع‌ هموار کرد. صوفیان‌، دراین‌ راه‌، سریع‌تر حرکت‌ کرده‌ وبه‌ آرامی‌ به‌ برخی‌ از باورهای‌ شیعه‌ نزدیک‌ شدند. مادر این‌ باره‌، در مجلد آینده‌ سخن‌ خواهیم‌ گفت‌ (ان‌ شاءالله‌).

در اینجا از رشیدالدین‌ میبدی‌ (م‌ 520) که‌ تفسیر مهم‌ کشف‌ الاسرار وعده‌ الابرار رادر دوره‌ سلجوقی‌ نگاشته‌، عبارتی‌ درباره‌ اهل‌ بیت‌ نقل‌ می‌کنیم‌. وی‌ سنی‌ شافعی‌است‌. به‌ طور معمول‌ شهرت‌ داشت‌ که‌ شافعیان‌ به‌ تشیع‌ نزدیک‌تر هستند. وی‌ درجایی‌ از رساله‌ الفصول‌ خود می‌نویسد:

در اخبار معروف‌ است‌ که‌ فاطمه‌ زهرا، آن‌ سلاله‌ مصطفی‌، آن‌ گوهر دریای‌ نبوّت‌،آن‌ ثمره‌ اصل‌ رسالت‌، آن‌ نسیم‌ میوه‌ جنّت‌، آن‌ آشیانه‌ مکانت‌، آن‌ مایه‌ حسنات‌، آن‌خیر خیرات‌، آن‌ سیده‌ سادات‌، آن‌ حُرّه‌ای‌ بدین‌ محتشمی‌، از رسول‌ علیه‌ السلام‌سؤال‌ کرد که‌، در آن‌ شب‌ قدر ومنزلت‌ وقدر وکرامت‌، درین‌ آسمان‌ بلند، ودرین‌ولایت‌ عالم‌ فوقی‌، از شرف‌ وقدر این‌ جگر گوشِگان‌ من‌ حسن‌ وحسین‌ هیچ‌ اثری‌ونشانی‌ دیدی‌ واز منقبت‌ وجلالت‌ ایشان‌ شِمّتی‌ وطرفی‌ شنیدی‌؟ رسول‌ گفت‌:بلی‌ یا قره‌ عین‌ِ من‌؛ ندا شنیدم‌ که‌ گفتند: یا رسول‌ الله‌ برگزیده‌، البشاره‌ که‌ ملک‌تعالی‌ تو را دو قرّت‌ عین‌ داده‌ است‌ که‌ بقای‌ عرش‌ وکرسی‌ از برکت‌ ایشانست‌ونور زمین‌ وآسمان‌ از حشمت‌ ایشان‌ است‌ وقوّت‌ حمله‌ عرش‌ وخزنه‌ کرسی‌ ازفضلات‌ قوت‌ ایشانست‌ وفخر امّت‌ تو به‌ قیامت‌ از ولا ومحبت‌ ایشان‌ است‌... هرکه‌ ایشان‌ را دوست‌ دارد، طرار سعادت‌ بر آستین‌ قبا داد ودر دار بقا تحیت‌ولقادارد...

یکی‌ از آثاری‌ که‌ به‌ نوعی‌ در ایجاد پیوند میان‌ سنیان‌ واهل‌ بیت‌ نقش‌ داشت‌، قبور ومزارهای‌ سادات‌ وبزرگان‌ اهل‌ بیت‌ بود که‌ از سوی‌ شیعیان‌ وسنیان‌، به‌طور مشترک‌مورد زیارت‌ قرار می‌گرفت‌. در جایی‌ اشاره‌ کردیم‌ که‌ طغرل‌ سلجوقی‌، به‌ رغم‌تسنن‌ خود، مزرعه‌ای‌ را وقف‌ مرقد حضرت‌ عبدالعظیم‌ حسنی‌ علیه‌السلام‌ در ری‌کرد. حتی‌ غزان‌ نیز در حمله‌ به‌ طوس‌، از آسیب‌ رساندن‌ به‌ محله‌ای‌ که‌ مشهد علی‌بن‌ موسی‌الرضا در آن‌ بود، خودداری‌ کردند.

مرقد آن‌ حضرت‌، از سوی‌ علمای‌ سنی‌ در قرن‌ چهارم‌ مورد زیارت‌ قرارمی‌گرفت‌. ابن‌ حِبّان‌ عالم‌ ومحدث‌ مشهور سنی‌ بُستی‌ (م‌ 354) ، خود حکایت‌ رفتن‌مکرر به‌ زیارت‌ قبر آن‌ حضرت‌ را در کتابش‌ آورده‌ است‌. حاکم‌ نیشابوری‌ که‌محدث‌ سنی‌ بزرگی‌ بود، کتابی‌ با نام‌ مفاخرالرضا در شرح‌ حالات‌ امام‌ رضاعلیه‌السلام‌ نگاشت‌. منتجب‌ الدین‌ بدیع‌ از کاتبان‌ درگاه‌ سلطان‌ سنجر که‌ کتاب‌ عتبه‌ الکَتَبه‌او باقی‌ مانده‌، در مقدمه‌ آن‌ می‌گوید که‌ زمانی‌ نزد خواجه‌ شهید ظهیرالدین‌ بیهقی‌ به‌تمرین‌ نامه‌نگاری‌ پرداخته‌ و پس‌ از درگذشت‌ وی‌، در حالی‌ که‌ از مرو به‌ مازندران‌می‌رفته‌ به‌ حرم‌ رضوی‌ رسیده‌ است‌:

و در آن‌ اجتیاز ]عبور[ گذر بر مشهد مقدّس‌ معظّم‌ مطهّر رضوی‌ ـ علی‌ ساکنه‌الصلوه‌ و السلام‌ ـ بود به‌ طوس‌، چون‌ آنجا نزول‌ افتاد، حالی‌ چنان‌ که‌ واجب‌باشد، ترتیب‌ آن‌ زیارت‌ مغتنم‌ کردم‌ و از سر نیازی‌ و خضوعی‌ و تضرعی‌ که‌ حال‌اقتضا کرد، حاجت‌ خواستم‌ تا ایزد تعالی‌ مرا در آن‌ حرفت‌ که‌ مظنه‌ همّت‌ منست‌و مطیه‌ حصول‌ مقصود، مهارتی‌ و حذاقتی‌ دهد و ذهن‌ و خاطرم‌ را ذکائی‌ وصفائی‌ کرامت‌ کند...]بعد از اشاره‌ به‌ حل‌ مشکل‌ ادامه‌ می‌دهد که‌[...دانستم‌ که‌ آن‌ استحسان‌ اثر برکات‌ و میامن‌ آن‌ بقعه‌ شریفست‌ و از کرامات‌ آن‌ سیدبزرگوار علیه‌ و علی‌ آبائه‌ السلام‌.

عوفی‌ در لباب‌ الالباب‌ نوشته‌ است‌ که‌ منتجب‌ الدین‌ در کتاب‌ رقیه‌ القلم‌ خود به‌ مشکل‌دیگری‌ اشاره‌ کرده‌ و نوشته‌ است‌ که‌ برای‌ حل‌ آن‌، به‌ زیارت‌ امام‌ رضا(ع‌) رفته‌ است‌:

... چون‌ آن‌ را تحریر کردم‌ وبه‌ خدمت‌ او آوردم‌، مرا سخت‌ برنجانید وجفاگفت‌ وآن‌ نامه‌ را بدرید وفرمود که‌ بار دیگر نویس‌! من‌ از غایت‌ ضجرت‌ وتنگ‌دلی‌ به‌ مشهد مبارک‌ امیرالمؤمنین‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا رفتم‌ واز روح‌ پاک‌ اواستمداد طلبیدم‌ وبه‌ تضرع‌ وابتهال‌ در آن‌ موقف‌ متبرک‌ بنالیدم‌ وتسهیل‌ این‌ شیوه‌از حضرت‌ صمدیت‌ درخواستم‌، آفریدگار سبحانه‌ وتعالی‌ دعای‌ مرا اجابت‌گردانید.

مرقد حضرت‌ فاطمه‌ معصومه‌ سلام‌الله‌ علیها در قم‌ نیز، توسط‌ سنیان‌ زیارت‌می‌شده‌ است‌. یک‌ شاهد عینی‌ در قرن‌ ششم‌ نوشته‌ است‌: «اهل‌ قم‌ به‌ زیارت‌ فاطمه‌بنت‌ موسی‌ بن‌ جعفر که‌ ملوک‌ وامراء عالم‌، حنیفی‌ وشفعوی‌ ـ شافعی‌ ـ به‌ زیارت‌ آن‌تقرب‌ نمایند... اهل‌ قزوین‌ سنی‌ وشیعی‌ به‌ تقرب‌ به‌ زیارت‌ ابوعبدالله‌ الحسین‌ ابن‌الرضا شوند.»

 

مذهب‌ مردم‌ در شهرهای‌ ایران‌

از آنچه‌ تا به‌ حال‌ گفتیم‌، اشاراتی‌ درباره‌ مذاهب‌ موجود در شهرهای‌ ایران‌ به‌ دست‌آمده‌ است‌. از آنجا که‌ کسانی‌ به‌ اشتباه‌، یا تصور می‌کنند تا پیش‌ از صفویه‌،شیعه‌مذهب‌ْ در ایران‌ نبوده‌، یا به‌ عکس‌ اظهار می‌شود که‌ ایرانی‌ها از آغاز مذهب‌شیعه‌ را پذیرفته‌اند، لازم‌ است‌ شرحی‌ در این‌ باره‌ ارائه‌ دهیم‌. هر دوی‌ این‌ تصورات‌نادرست‌ است‌. در آن‌ روزگار، مردمان‌ برخی‌ از شهرهای‌ ایران‌ شیعه‌ مذهب‌وبیش‌تر آنها سنی‌ مذهب‌ بودند. یک‌ مؤلف‌ شیعه‌ در قرن‌ ششم‌، با دقت‌ تمام‌،مذاهب‌ موجود در ایران‌ وبرخی‌ از نقاط‌ دیگر از دنیای‌ اسلام‌ را شرح‌ داده‌ است‌.بدون‌ مقدمه‌، در این‌ جا، متن‌ گفته‌ آن‌ عالم‌ شیعه‌ را که‌ در حدود سال‌ 560 هجری‌نگاشته‌، می‌آوریم‌:

یمن‌ وطائف‌ ومکه‌ را که‌ دارالملک‌ اسلام‌ است‌ وکوفه‌ را که‌ حرم‌ امیرالمؤمنین‌است‌ واکثر بلاد جیلان‌ وجبال‌ دیلمان‌ وبعضی‌ از بلاد مغرب‌ را زیدیان‌ دارندوخطبه‌ وسکه‌ به‌ نام‌ ائمه‌ خود کنند... بلاد خراسان‌ از نیسابور تا اوژکند ـ ازشهرهای‌ فرغانه‌ ـسمرقند وحدود بلاد ترکستان‌ وغزنین‌ وماوراءالنهر همه‌حنیفی‌ مذهب‌ باشند یک‌ رنگ‌... وبه‌ خوارزم‌ معتزلیان‌ عدلی‌ مذهب‌ باشند وبه‌فقه‌، اقتدا به‌ امام‌ ابوحنیفه‌ کنند ودر اصول‌، مذهب‌ اهل‌البیت‌ دارند... بلادآذربایجان‌ تا به‌ درِ روم‌ وهمدان‌ وبه‌ اصفهان‌ وساوه‌ وقزوین‌ ومانند آن‌ همه‌شافعی‌ مذهب‌ باشند، بهری‌ مشبّهی‌، بهری‌ اشعری‌، بهری‌ کُلاّبی‌، بهری‌ حنبلی‌.آنگه‌ در حدود لرستان‌ ودیار خوزستان‌ وکرج‌ وگرپایگان‌ وبروجرد ونهاوند وآن‌حدود اغلب‌ مشبّهه‌ ومُجسّمه‌ باشند... آنگه‌ در ولایت‌ حلب‌ وحران‌ وکوفه‌ وکرخ‌بغداد ومشاهد ائمه‌ ومشهد رضا وقم‌ وقاشان‌ وآوه‌ وسبزوار وگرگان‌ واسترآبادودهستان‌ وجربادقان‌ وهمه‌ بلاد مازندران‌ وبعضی‌ از دیار طبرستان‌ وری‌ونواحی‌ بسیار از وی‌ وبعضی‌ از قزوین‌ ونواحی‌ آن‌ وبعضی‌ از خرقان‌ همه‌ شیعی‌اصولی‌ وامامتی‌ باشند.

 

کتاب تاریخ ایران اسلامی

 

 

 


دسته ها : تاریخ
بیست و ششم 5 1384 8:14
X