معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 696211
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

شاعران‌ برجسته‌ دوره‌ سلجوقی‌

 

پس‌ از دوران‌ سامانی‌ که‌ آغاز جدی‌ شعر فارسی‌ است‌، تا روزگار غزنوی‌وسلجوقی‌، شعر فارسی‌ به‌ رشد بسیار بالایی‌ رسید. شاعران‌ این‌ عهد در سرودن‌ هرنوع‌ شعری‌ توانا بوده‌ وبه‌ رغم‌ از بین‌ رفتن‌ بسیاری‌ از سروده‌های‌ آنان‌، میراثی‌عظیمی‌ برجای‌ مانده‌ است‌. حتی‌ ارائه‌ فهرستی‌ از این‌ شاعران‌، خارج‌ از حوصله‌ این‌نوشتار کوتاه‌ است‌. در عین‌ حال‌، به‌طور پراکنده‌، وتنها به‌ قصد آشنایی‌ مختصر، به‌معرفی‌ برخی‌ از این‌ شاعران‌ ومضامین‌ شعری‌ آنها اشاره‌ می‌کنیم‌.

جدای‌ از نقش‌ ادبی‌ این‌ شاعران‌ برجسته‌ که‌ همه‌ آنها از آن‌ برخوردارند، می‌توان‌شاعران‌ این‌ دوره‌ را به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ کرد. شاعران‌ شاعر وشاعران‌ حکیم‌. ما از هردو قسم‌، کسانی‌ را معرفی‌ می‌کنیم‌:

امیر معزّی‌ (م‌ ح‌ 520) از شاعران‌ دوران‌ ملکشاه‌ وپس‌ از آن‌ سلطان‌ سنجر است‌.شعر او در خدمت‌ ستایش‌ سلاطین‌ وامیران‌ سلجوقی‌ است‌. وی‌ پس‌ از سالها که‌ ازخوان‌ نعمت‌ سنجر بهره‌مند بود، به‌ اشتباه‌ در میدان‌ شکار هدف‌ تیر سلطان‌ سنجرقرار گرفت‌ وپس‌ از مدتی‌ جان‌ سپرد. شعر وی‌، ویژگی‌ خاصی‌ از لحاظ‌ محتوانداشته‌؛ اما از لحاظ‌ ادبی‌، ساده‌ وبی‌پیرایه‌ وقوی‌ است‌.

حکیم‌ مجدود بن‌ آدم‌ مشهور به‌ سنائی‌ غزنوی‌ (م‌ 525) از شاعران‌ بلند پایه‌خراسانی‌ است‌ که‌ جدای‌ از چند سالی‌ که‌ به‌ کار مداحی‌ سلاطین‌ می‌پرداخت‌، به‌تصوف‌ گرایید وشعر خود را در خدمت‌ فلسفه‌ وعرفان‌ واخلاق  وکشف‌ حقیقت‌قرار داد. اشعار دوران‌ نخست‌ زندگی‌ وی‌، صرفا در جهت‌ کسب‌ درهم‌ ودینار بوده‌ومحتوای‌ آنها نیز با استخدام‌ تعابیر ادبی‌ به‌ صورت‌ شوخی‌ وهزل‌ وغیره‌،درخدمت‌ ستایش‌ این‌ و آن‌ بود؛ اما اشعار دوره‌ دوم‌ زندگیش‌، نشان‌ از حکمت‌داشته‌ او را از ردیف‌ دیگر شاعران‌ جدا کرده‌ در کوی‌ حکیمان‌ نشانده‌ است‌. وی‌ دراین‌ بخش‌ به‌ بیان‌ مسائل‌ مختلف‌ علمی‌ وفلسفی‌ وعرفانی‌ پرداخته‌ است‌. سنائی‌ درشرح‌ این‌ تحول‌ را در زندگیش‌ می‌گوید:

حسب‌ حال‌ آن‌ که‌ دیو آز مرا

داشت‌ یک‌ چند در نیاز مرا

شاه‌ خرسندِیَم‌ جمال‌ نمود

جمع‌ منع‌ وطمع‌ محال‌ نمود

من‌ نه‌ مرد زن‌ وزر وجاهم

‌به‌ خدا گر کنم‌ وگر خواهم‌

ور تو تاجی‌ نهی‌ ز احسانم‌

به‌ سر تو که‌ تاج‌ نستانم‌

شعر من‌ شرح‌ شرع‌ ودین‌ باشدشاعری‌ عقل‌ را چنین‌ باشد

اقتضای‌ انتخاب‌ چنین‌ شیوه‌ای‌، دوری‌ از دربار شاهان‌ بود. وی‌ سالهای‌ پایانی‌ عمررا در شهر غزنین‌ بسر برد ومثنوی‌ بلند حدیقه‌ الحقیقه‌ یا الهی‌ نامه‌ را در آنجا سرود.افزون‌ بر آن‌، دیوان‌ وی‌ نیز شامل‌ 13346 هزار بیت‌ می‌باشد. پس‌ از درگذشت‌ وی‌،مزارش‌ چونان‌ مشایخ‌ صوفیان‌، محل‌ زیارت‌ خاص‌ وعام‌ گردید.

از برخی‌ از اشعار سنائی‌ می‌توان‌ ارادت‌ او را به‌ مذهب‌ تشیع‌ واهل‌ بیت‌ (ع‌)نشان‌ داد.

جانب‌ هر که‌ با علی‌ نه‌نکوست‌هر که‌ را خواه‌ گیر من‌ ندارم‌ دوست‌

هر که‌ چون‌ خاک‌ نیست‌ بر در اوگر فرشته‌ است‌ خاک‌ بر سر او

وی‌ در اشعار دیگری‌ نیز از غدیر یاد کرده‌ چنین‌ می‌سراید:

دوستی‌ علی‌ به‌حق‌ خدای

‌دست‌ گیرد تو را به‌ هر دو سرای‌

بهر او گفته‌ مصطفی‌ بالله

‌کای‌ خداوند وال‌ من‌ والاه‌

بغض‌ او موجب‌ زیانکاری‌ است‌

سبب‌ خواری‌ وگرفتاری‌ است‌

در جای‌ دیگری‌ باز درباره‌ غدیر نیز چنین‌ سروده‌ است‌:

نائب‌ مصطفی‌ به‌ روز غدیر

کرده‌ در شرع‌ مر ورا به‌ امیر

بهر او گفته‌ مصطفی‌ به‌ اله

‌کای‌ خداوند وال‌ من‌ والاه‌

مر نبی‌ را وصی‌ وهم‌ داماد

جان‌ پیغمبر از جمالش‌ شاد

همو در شعری‌، درباره‌ معاویه‌ می‌سراید:

وآنکه‌ خوانی‌ کنون‌ معاویه‌اش

‌ دان‌ که‌ در هاویه‌ است‌ زاویه‌اش‌

سنائی‌ به‌ دلیل‌ سرایش‌ مثنوی‌ حدیقه‌ الحقیقه‌ که‌ آشکارا گرایش‌ صوفیانه‌ داشت‌، موردحمله‌ مخالفان‌ تصوف‌ در غزنین‌ قرار گرفت‌. او افزون‌ بر آن‌، مثنوی‌های‌ کوتاه‌دیگری‌ نیز دارد که‌ یکی‌ از آنها مثنوی‌ سیر العباد الی‌ المعاد است‌.

مناسب‌ است‌ چند بیت‌ از اشعار زیبای‌ او را بیاوریم‌:

مسلمانان‌ مسلمانان‌! مسلمانی‌ مسلمانی‌

ازین‌ آیین‌ بی‌دینان‌ پشیمانی‌ پشیمانی‌

مسلمانی‌ کنون‌ اسمیست‌ بر عرفی‌ وعاداتی‌

دریغا کو مسلمانی‌ دریغا کو مسلمانی‌

فرو شد آفتاب‌ دین‌، برآمد روز بی‌دینان‌

کجا شد درد بودرداء وآن‌ اسلام‌ سلمانی‌

سنائی‌ در حدیقه‌ الحقیقه‌، علائق‌ واندیشه‌های‌ صوفیانه‌ خود را در قالب‌ ارائه‌داستان‌ها وگفتگوها آورده‌ است‌. یاد از یک‌ نمونه‌ مناسب‌ است‌:

دید وقتی‌ یکی‌ پراکنده‌

زنده‌ای‌ زیر جامه‌ ژنده‌

گفت‌ این‌ جامه‌ سخت‌ خلقانست‌

گفت‌ هست‌ آن‌ِ من‌ چنین‌ زآنست‌

چون‌ نجویم‌ حرام‌ وندهم‌ دین

‌جامه‌ لابد نباشدم‌ به‌ از این‌

هست‌ پاک‌ وحلال‌ وننگین‌ روی‌

نه‌ حرام‌ وپلید ورنگین‌ روی‌

چون‌ نمازی‌ وچون‌ حلال‌ بود

آن‌ مرا جوشن‌ جلال‌ بود

مقصودش‌ از تعبیر «نمازی‌» در بیت‌ اخیر، اشاره‌ به‌ لباسی‌ است‌ که‌ برای‌ نماز انتخاب‌می‌شود ومی‌بایست‌ پاک‌ باشد.

اوحد الدین‌ محمد بن‌ محمد مشهور به‌ انوری‌ (م‌ حدود 581) یکی‌ از شاعران‌بلند پایه‌ دوران‌ سلجوقی‌ است‌. دوران‌ جوانی‌ وی‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ رایج‌ زمان‌ درشهر طوس‌ گذشت‌. پس‌ از آن‌ که‌ نیروی‌ شاعری‌ او آشکار شد، به‌ دربار سلطان‌سنجر پیوست‌. وی‌ سخت‌ درگیر سیاست‌ شد وپس‌ از آن‌ که‌ یکی‌ از سلاطین‌ غوری‌را هجو کرد، مورد خشم‌ او واقع‌ گردید. سلطان‌ مزبور، پس‌ از اسارت‌ سلطان‌ سنجربه‌ دست‌ ترکان‌ غز، تلاش‌ زیادی‌ برای‌ دستگیری‌ انوری‌ وکشتن‌ وی‌ انجام‌داد.

اشعار انوری‌ به‌ لحاظ‌ سبک‌ وسیاق ، نو آوری‌ فراوانی‌ در شعر پارسی‌ داردوهمیشه‌ مورد توجه‌ ادیبان‌ وفرهیختگان‌ بوده‌ است‌.

رشید وطواط‌ (م‌ ح‌ 573) یکی‌ دیگر از ادیبان‌ وشاعران‌ این‌ عهد است‌ که‌ در خوارزم‌،در خدمت‌ اتسز بن‌ محمد بود ودر دیوان‌ انشای‌ وی‌ به‌ کار مشغول‌ بود. او جثه‌کوچکی‌ داشت‌ وبه‌ همین‌ دلیل‌ او را وطواط‌ می‌خواندند. از وی‌، افزون‌ بر شعر،رسائلی‌ بر جای‌ مانده‌ که‌ مهارت‌ واستادی‌ وی‌ را در ادب‌ فارسی‌ نشان‌ می‌دهد.

وطواط‌ در ادب‌ عربی‌ نیز بسیار توانا بود وبا زمخشری‌، ادیب‌ برجسته‌ معاصرخود، مکاتباتی‌ داشت‌. او صد کلمه‌ امیرمؤمنان‌(ع‌) را به‌ نثر فارسی‌ ترجمه‌ کرده‌وسپس‌ هر جمله‌ را در قالب‌ یک‌ دو بیتی‌ ریخته‌ است‌. این‌ رساله‌ به‌ مطلوب‌ کل‌ طالب‌نامبردار شده‌است‌.

رشید وطواط‌ نیز به‌ دلیل‌ همراهیش‌ با خوارزمشاه‌ خود را درگیر سیاست‌ کردوپس‌ از شکست‌ خوارزمشاه‌ از سنجر، مورد خشم‌ سلطان‌ سلجوقی‌ قرار گرفت‌.وطواط‌ درباره‌ خوارزمشاه‌ چنین‌ سروده‌ بود:

چون‌ ملک‌ اَتْسِز به‌ تخت‌ ملک‌ برآمددولت‌ سلجوق  وآل‌ او بسر آمد

سنجر در سال‌ 542 شهر هزاراسپ‌ را محاصره‌ کرد وانوری‌ را بر آن‌ داشت‌ تا شعری‌سروده‌ به‌ نوک‌ پیکان‌ گذاشته‌ برای‌ خوارزم‌ شاه‌ به‌ داخل‌ سپاه‌ وی‌ بفرستد:

ای‌ شاه‌ همه‌ ملک‌ زمین‌ حسب‌ تُراست‌

وز دولت‌ واقبال‌ جهان‌ کسب‌ تُراست‌

امروز به‌ یک‌ حمله‌ هزاراسپ‌ بگیرفردا

خوارزم‌ وصد هزاراسپ‌ تُراست‌

وطواط‌ پاسخ‌ انوری‌ بر کاغذی‌ نوشت‌ وبه‌ این‌ سوی‌ فرستاد:

گر خصم‌ تو ای‌ شاه‌، شود

رستم‌گُردیک‌ خر، ز هزاراسپ‌ تو نتواند برد

با این‌ حال‌، سنجر پس‌ از غلبه‌ بر خوارزمشاه‌، با وساطت‌ یکی‌ از درباریانش‌ ازوطواط‌ گذشت‌.

قوامی‌ رازی‌ یکی‌ از شیعیان‌ امامی‌ مذهب‌ شهری‌ ری‌ در نیمه‌ نخست‌ قرن‌ ششم‌هجری‌ است‌. دیوان‌ وی‌ که‌ مشتمل‌ بر اشعار فراوان‌ او (3359 بیت‌) در مباحث‌فلسفی‌ وکلامی‌ ونیز ستایش‌ برخی‌ از امرا وبزرگان‌ است‌ برجای‌ مانده‌ وبه‌ چاپ‌رسیده‌ است‌. این‌ شاعر برجسته‌ نیز در اشعار خود نشان‌ داده‌ که‌ در شمار شاعران‌حکیم‌ است‌ نه‌ شاعران‌ شاعر. او اشعاری‌ نیز در ستایش‌ از بزرگان‌ آن‌ روزگارری‌دارد.

ویژگی‌ عمده‌ قوامی‌ توجه‌ به‌ عقاید کلامی‌ شیعه‌ در مبحث‌ عدل‌ وتوحید است‌.وی‌ از عقاید اهل‌ حدیث‌ که‌ به‌ تشبیه‌ وتجسیم‌ اعتقاد داشته‌اند سخت‌ پرهیز داده‌وتنزیه‌ خداوند را به‌ عنوان‌ اعتقاد صحیح‌ ستایش‌ می‌کند.

طریق‌ عدل‌ نگه‌ دار در ره‌ توحیدبه‌ گِرد جَبْر مَگَرد ای‌ عزیز من‌ زنهار

در روزگار وی‌، اختلافات‌ شیعه‌ وسنی‌ فراوان‌ بوده‌ است‌. وی‌ کوشیده‌ تا با تأکید بردرستی‌ اعتقادات‌ شیعه‌، به‌ نوعی‌ در برابر این‌ اختلافات‌ موضع‌گیری‌ کند. او درشعری‌ چنین‌ سروده‌ است‌:

ترا تعصّب‌ ومذهب‌گری‌ مهمّی‌ نیست

‌مهم‌های‌ تو در فرایض‌ است‌ وسنن‌

مکن‌ تعصّب‌ وبنشین‌ به‌ عافیت‌ جایی‌ز باد

 جهل‌ مَیَنْگیز گرد وخاک‌ فتن‌

و در جای‌ دیگری‌ خطاب‌ به‌ سنیان‌ می‌گوید:

چهار دار امام‌ ای‌ پسر ولی‌ سه‌ چهار

کزین‌ دوازده‌ یابی‌ بهشت‌ وجنّت‌ ونار

من‌ از دوازده‌ نازم‌ تو از چهار ای‌ دوست‌

کنون‌ ببایدمان‌ ساختن‌ به‌ هم‌ ناچار

من‌ وتو به‌ دو مذهبیم‌ در یک‌ دین‌چنان‌ که‌ شب‌ وروز از یک‌ جهان‌ به‌ دو هنجار

و باز می‌گوید:

تعصّبی‌ که‌ کنون‌ هست‌ در میانه‌ مانبود

هرگز در عهد احمد مختار

وی‌ در برابر تکفیر شیعیان‌ توسط‌ سنیان‌ می‌گوید:

اگر مسلمانی‌، راه‌ ورسم‌ سلمان‌ گیرکه‌ این‌ تعصّب‌ ناخوش‌ نه‌ رسم‌ سلمان‌ است‌

مکن‌ تعصّب‌ وکافر مخوان‌ مسلمان‌ راکه‌ هر که‌ اهل‌ شهادت‌ بود مسلمان‌ است‌

 

اشعار مذهبی‌

در جریان‌ سرایش‌ شعر عامیانه‌ در این‌ دوره‌، اشاره‌ به‌ اشعار مذهبی‌ موجود میان‌سنیان‌ وشیعیان‌ تحت‌ عنوان‌ مناقب‌ خوانی‌ وفضائل‌ خوانی‌ مناسب‌ است‌؛ هرچنداین‌ قبیل‌ اشعار چندان‌ برجای‌ نمانده‌ است‌.

رقابت‌ موجود میان‌ سنیان‌ وشیعیان‌ سبب‌ شد تا هر گروه‌، روی‌ به‌ اشعاری‌آوردند که‌ در ستایش‌ شخصیت‌های‌ محبوب‌ آنها سروده‌ شده‌ است‌. ابتکار استفاده‌از شعر در این‌ باره‌ از آن‌ شیعیان‌ است‌؛ چرا که‌ شاعرانی‌ چون‌ دِعْبِل‌ خُزاعی‌، کُمیْت‌اسدی‌ وسیّد حِمْیَری‌، ابتدا شعر عربی‌ را در خدمت‌ آرمان‌های‌ شیعه‌ درآوردند. این‌اقدام‌ سبب‌ شد تا همزمان‌ با رشد شعر فارسی‌، در این‌ زبان‌ نیز مناقب‌ خوانی‌ ومقتل‌خوانی‌، زمینه‌ مساعدی‌ بیابد.

یکی‌ از شاعران‌ بلندپایه‌ قرن‌ ششم‌ هجری‌، ابوالمفاخر رازی‌ است‌ که‌ از وی‌قصیده‌ بسیار بلند و زیبایی‌ بر جای‌ مانده‌ است‌. او در سرودن‌ اشعار مقتل‌ خوانی‌دستی‌ توانا داشته‌ وشماری‌ از اشعار وی‌ در وصف‌ حادثه‌ کربلا برجای‌ مانده‌ است‌.از آن‌ جمله‌ درباره‌ حرّ بن‌ یزید ریاحی‌ چنین‌ سروده‌ است‌:

خوشا حرّ فرزانه‌ نامدارکه‌ جان‌ کرده‌ بر آل‌ احمد نثار

ز رخش‌ تکبّر فرود آمده‌شده‌ بر بُراق  شهادت‌ سوار

به‌ عشق‌ جگر گوشه‌ مصطفی‌بر آورده‌ از جان‌ دشمن‌ دمار

به‌طور معمول‌، منقبت‌خوان‌ به‌ مداحان‌ شیعه‌ گفته‌ می‌شد وفضائل‌ خوان‌ به‌ مداحان‌سنی‌ مذهب‌. آنها در مجالسی‌ که‌ در مساجد یا حتی‌ در کنار چهارسوها برپا می‌شد،اشعار خویش‌ را می‌خواندند. یک‌ سنی‌ متعصب‌ در قرن‌ ششم‌ هجری‌ درباره‌ مناقب‌خوانان‌ شهر ری‌ چنین‌ نوشته‌ است‌:

و در بازارها، مناقب‌ خوانان‌ گنده‌ دهن‌، فرا داشته‌اند که‌ ما منقبت‌ امیرالمؤمنین‌می‌خوانیم‌ وهمه‌ قصیده‌های‌ پسر بنان‌ِ رافضی‌ وامثال‌ او می‌خوانند وجمهورروافض‌ جمع‌ می‌شوند؛ همه‌ وقیعت‌ صحابه‌ پاک‌ وخلفای‌ اسلام‌ وغازیان‌ دین‌است‌ وصفات‌ تنزیه‌ که‌ خدای‌ راست‌ جل‌ّ جلاله‌ وصفت‌ عصمت‌ که‌ رسولان‌خدای‌ راست‌ علیهم‌السلام‌ وقصّه‌ معجزات‌ که‌ الاّ پیغمبران‌ خدای‌ را نباشد، شعرکرده‌ می‌خوانند وبه‌ علی‌ ابوطالب‌ می‌بندند...مغازی‌ها می‌خوانند که‌ علی‌ رابفرمان‌ خدای‌ تعالی‌ در منجنیق‌ نهاده‌ وبذات‌ السّلاسل‌ انداختند تا به‌ تنهایی‌، آن‌قلعه‌ را که‌ پنج‌ هزار مرد درو بود، تیغ‌ زدن‌ بِسِتَد وعلی‌ درِ خیبر، به‌ یک‌ دست‌برکند، دری‌ که‌ به‌ صد مرد از جای‌ خود بجنبانیدندی‌ وبدستی‌ می‌داشت‌ تا لشکر،بدان‌ گذر می‌کرد ودیگر صحابه‌ از حَسَد بر علی‌ بر آن‌ در آمد وشد می‌کردند تاعلی‌ خسته‌ گردد وعجزش‌ ظاهر گردد!

نویسنده‌ای‌ شیعه‌ در اواسط‌ همان‌ قرن‌ ششم‌ در پاسخ‌ اظهارات‌ بالا، درباره‌ فضائل‌خوانان‌ همان‌ شهر ری‌ چنین‌ پاسخ‌ داده‌ است‌:

عجب‌ است‌ که‌ این‌ خواجه‌ بر بازارها، مناقب‌ خوانان‌ را می‌بیند که‌ مناقب‌می‌خوانند وفضایل‌ خوانان‌ را نمی‌بیند که‌ بیکار وخاموش‌ نباشند وهر کجاقمّاری‌ خماری‌ باشد که‌ در جهانش‌ بهره‌ای‌ نباشد وبه‌ حقیقت‌ نه‌ فضل‌ بوبکرداند، نه‌ درجه‌ علی‌ّ شناسد، برای‌ دام‌ نان‌، بیتی‌ چند در دشنام‌ رافضیان‌ از بر بکرده‌ودر سرمایه‌ گرفته‌ ومسلمانان‌ را دشنام‌ می‌دهد... وآنچه‌ می‌ستاند، بخرابات‌می‌برد وبه‌ غنا وزنا می‌دهد وبر سِبِلَت‌ قدریان‌ ومجبّران‌ می‌خندد واین‌ قاعده‌ نونیست‌ که‌ فضایلی‌ ومناقبی‌ در بازارها فضایل‌ ومناقب‌ خوانند؛ امّا ایشان‌ همه‌،توحید وعدل‌ ونبوّت‌ وامامت‌ وشریعت‌ خوانند واینان‌ همه‌ جبر وتشبیه‌ولعنت‌... وچنانست‌ که‌ متعصّبان‌ بنی‌امیّه‌ و مروانیان‌، بعد از قتل‌ حسین‌ بافضیلت‌ ومنقبت‌ علی‌ّ، طاقت‌ نمی‌داشتند. جماعتی‌ خارجیان‌ از بقیّت‌ سیف‌علی‌ وگروهی‌ بددینان‌ را بهم‌ جمع‌ کردند تا مغازی‌های‌ دروغ‌ وحکایات‌بی‌اصل‌، وضع‌ کردند در حق‌ رستم‌ وسهراب‌ واسفندیار وکاوس‌ وزال‌ وغیرایشان‌ وخوانندگان‌ را بر مربّعات‌ اسواق  ]چهارسوها[ ممکّن‌ کردند تامی‌خوانند تا ردّ باشد بر شجاعت‌ وفضل‌ امیرالمؤمنین‌ وهنوز این‌ بدعت‌ باقی‌مانده‌ است‌ که‌ به‌ اتفاق  امّت‌ مصطفی‌، مدح‌ گبرکان‌ خواندن‌ بدعت‌ وضلالت‌است‌. خواجه‌ اگر منقبت‌ علی‌ّ از مناقب‌ خوانان‌ نمی‌تواند شنید، باید بدان‌هنگامه‌ها می‌رود به‌ زیر طاق  باجگر وصحرای‌ درِ عابس‌.

اشعار مذهبی‌ شیعی‌ تا قرن‌ ششم‌ بسیار گسترده‌ بود که‌ متأسفانه‌ از میان‌ رفته‌ است‌.گه‌گاه‌ چند بیتی‌ از آنها در گوشه‌ و کنار یافت‌ می‌شود. از آن‌ جمله‌ است‌، این‌ دوبیتی‌که‌ عبدالجلیل‌ در کتابش‌ آورده‌؛ اما شاعرش‌ نامعلوم‌ است‌:

گر طاعت‌های‌ ثقلین‌ جمله‌ تو داری‌و اندر دلت‌ از بُغْض‌ علی‌ نیم‌ سپندان‌

فردا که‌ برآرند حساب‌ همه‌ عالم‌همراه‌ تو باشد به‌ ره‌ هاویه‌ هامان‌

 

اشعار ستایشی‌ وسیاسی‌

مقصود از این‌ عنوان‌ اشاره‌ به‌ اشعار شاعران‌ در ستایش‌ امیران‌ است‌ که‌ در عین‌ حال‌،در برگیرنده‌ بخشی‌ از آرمان‌های‌ سیاسی‌ وانسانی‌ نیز هست‌. به‌ سخن‌ دیگر،بسیاری‌ از شاعران‌ این‌ دوره‌، اشعار فراوانی‌ در ستایش‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ دارند.یک‌ رویه‌ این‌ اشعار آن‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از آنها بی‌پایه‌ وتنها برای‌ گرفتن‌ درهم‌ودینار است‌؛ اما رویه‌ دیگر آن‌، وجود برخی‌ از ارزش‌ها ودیدگاه‌های‌ سیاسی‌ است‌که‌ شاعر آنها را در لابلای‌ اشعار خود ریخته‌ است‌.

برای‌ نمونه‌، وقتی‌ شاعری‌ از شاهی‌ ستایش‌ می‌کند، او را به‌ عدل‌، احسان‌ به‌فقیران‌ ونیازمندان‌، ستم‌ ستیزی‌، از بین‌ بردن‌ دشمنان‌ دین‌ و... وصف‌ وترغیب‌می‌کند. در مواردی‌ گاه‌ به‌ صراح‌، لوازم‌ رسیدن‌ به‌ تاج‌ وتخت‌ وابزار نگاه‌داری‌ آن‌ رادر قالب‌ این‌ اشعار مشاهده‌ می‌کنیم‌:

کسی‌ کو بجوید همی‌ تاج‌ وگاه‌خرد بایدش‌ گنج‌ ورای‌ وسپاه‌

هر آن‌ کس‌ که‌ بر تخت‌ شاهی‌ نشست‌میان‌ بسته‌ باید گشاده‌ دو دست‌

نگه‌ داشتن‌ جان‌ پاک‌ از بدی‌به‌ دانش‌ سپردن‌ ره‌ ایزدی‌

ز داد وز بیداد شهر وسپاه‌بپرسد خداوند خورشید وماه‌

اگر پشّه‌ از شاه‌ یابد ستم‌روانش‌ بماند به‌ دوزخ‌ دژم‌

از سوی‌ دیگر، باید آگاه‌ بود که‌ شعرهای‌ شاعران‌ در ستایش‌ سلاطین‌ وامیران‌،وسیله‌ای‌ برای‌ تثبیت‌ موقعیت‌ آنان‌ تلقی‌ می‌شد. نقش‌ شعر در جامعه‌ ایرانی‌ قوی‌بوده‌ وبه‌طور معمول‌، شاعران‌، با نسبت‌ دادن‌ صفاتی‌ چون‌ عدل‌ واحسان‌وشجاعت‌ وجز آنها، می‌کوشیدند تا چهره‌ای‌ مثبت‌ از آن‌ سلاطین‌ در اذهان‌ مردم‌تصویر کنند. یک‌ نمونه‌ از شعر انوری‌ درباره‌ سنجر چنین‌ است‌:

ای‌ خدایت‌ به‌ پادشاهی‌ خلق‌از ازل‌ تا ابد پسندیده‌

ابد از کشت‌زار مدت‌ توخوشه‌ عمر جاودان‌ چیده‌

ابر عدلت‌ که‌ عافیت‌ قطرست‌سایه‌ بر کاینات‌ پوشیده‌

انوری‌ در یک‌ رباعی‌ درباره‌ سنجر می‌گوید:

شاها به‌ خدایی‌ که‌ ترا بگزیدست‌گر ملک‌ چو تو خدایگانی‌ دیدست‌

الا تو که‌ بودست‌ که‌ صد باره‌ جهان‌روزان‌ بگرفتست‌ وشبان‌ بخشیدست‌

می‌بینیم‌ که‌ انوری‌ در این‌ اشعار، سنجر را سایه‌ خدا وبرگزیده‌ از طرف‌ خدامی‌شناساند.

 

شعر عربی‌

تأکیدی‌ که‌ در این‌ نوشته‌ بر ادبیات‌ فارسی‌ داشته‌ایم‌، نباید این‌ تصور را به‌وجودآورد که‌ فرهیختگان‌ این‌ مرز وبوم‌، از ادبیات‌ عرب‌ کم‌ بهره‌ بوده‌اند. حقیقت‌ آن‌است‌ که‌ تا این‌ زمان‌ وپس‌ از آن‌، هنوز آثار مفصل‌ دینی‌ وعلمی‌ به‌ زبان‌ عربی‌نگاشته‌ می‌شود.

افزون‌ بر آن‌ شعر عربی‌ در میان‌ شاعران‌ امر عادی‌ بوده‌ وبسیاری‌ از شاعران‌ این‌دوران‌، شاعر دو زبانه‌ یا ذواللسانین‌ هستند که‌ هم‌ به‌ فارسی‌ وهم‌ به‌ عربی‌ شعرمی‌سرایند. در دربار بسیاری‌ از امیران‌ این‌ دوره‌، شاعران‌، گاه‌ به‌ فارسی‌ وگاه‌ به‌عربی‌ به‌ ستایش‌ مشغول‌ بوده‌اند.

نگاهی‌ به‌ کتاب‌ راحه‌ الصدور که‌ در تاریخ‌ آل‌سلجوق  است‌، نمونه‌های‌ فراوانی‌ ازاین‌ اشعار عربی‌ را در ستایش‌ امیران‌ نشان‌ می‌دهد. همین‌ طور در کتاب‌ تاریخ‌طبرستان‌ ابن‌اسفندیار از قرن‌ ششم‌، مقدار فراوانی‌ از این‌ اشعار عربی‌ را در خودجای‌ داده‌ است‌.

از همه‌ شگفت‌تر آن‌ که‌ شاعری‌ شیعی‌ در کاشان‌ با نام‌ سید ابوالرضا راوندی‌ درقرن‌ ششم‌ از خود دیوانی‌ برجای‌ گذاشته‌ که‌ تمامی‌ اشعار آن‌ به‌ زبان‌ عربی‌ است‌. درمیان‌ اهل‌ سنت‌، بزرگ‌ترین‌ ادیب‌ عرب‌ نیمه‌ نخست‌ قرن‌ ششم‌، جارالله‌ زمخشری‌است‌ که‌ در خوارزم‌ به‌ سر می‌برد وشهرت‌ وی‌ در ادبیات‌ عرب‌ جهان‌گیر است‌. مادر جای‌ دیگری‌ درباره‌ او سخن‌ گفتیم‌.

بنابر این‌ توان‌ گفت‌ که‌ ادبیات‌ عرب‌ نیز، گرچه‌ نه‌ به‌ مانند قرن‌ سوم‌ وچهارم‌، امادر حد قابل‌ ملاحظه‌ای‌ مورد توجه‌ فرزانگان‌ ایران‌ بوده‌ است‌.

 

 

 کتاب تاریخ ایران اسلامی

 

 


دسته ها : تاریخ
بیست و ششم 5 1384 8:12
X