معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 696225
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

روزگار سلجوقیان‌

 

در آغاز راه‌

زمانی‌ که‌ قراخانیان‌ وغزنویان‌ وخوارزمیان‌، خراسان‌ وشمال‌ شرق  خراسان‌وماوراءالنهر را میان‌ خویش‌ قسمت‌ کرده‌ بودند، قومی‌ تازه‌ نفس‌ از بیابانگردان‌ ازترکستان‌ به‌ تدریج‌ به‌ ماوراءالنهر آمدند. مهاجرت‌ آنها بر اساس‌ قاعده‌ عمومی‌مهاجرت‌ اقوام‌ وحشی‌ به‌ سرزمین‌های‌ متمدن‌ است‌ که‌ در میان‌ تمامی‌ اقوام‌ ودرتمامی‌ دوره‌ها امری‌ معمول‌ است‌.

درست‌ است‌ که‌ سبکتگین‌ نیز ترک‌ بود؛ اما دولت‌ سلجوقی‌ به‌ اعتبار آن‌ که‌ به‌تمام‌ معنا در ادامه‌ هجوم‌ قبایل‌ ترک‌ صحراگرد بود، دست‌ کم‌ باید نخستین‌ دولت‌مهم‌ ترکان‌ در ایران‌ خوانده‌ شود.

تا پیش‌ از غزنویان‌، دولت‌ سامانی‌ در ماوراءالنهر ودولت‌ خوارزمشاهیان‌ درشمال‌ خراسان‌ واندک‌ اندک‌ قراخانیان‌ در ترکستان‌، اداره‌ این‌ سرزمین‌ها را در دست‌داشتند. سامانیان‌ در میان‌ دولت‌ غزنوی‌ وقراخانی‌ از میان‌ رفتند. بعدها، غزنویان‌،دولت‌ خوارزم‌ را نیز ساقط‌ کردند وبا قراخانیان‌ برای‌ مدتی‌ صلح‌ کردند. در این‌میان‌، صحراگردان‌ ترک‌ که‌ «به‌ حکم‌ انبوهی‌ خانه‌ وتنگی‌ چراخوار، به‌ ولایت‌ماوراءالنهر آمدند، به‌ زمستان‌، منزلگاههاشان‌ نور بخارا بود وبه‌ تابستان‌ سُغْدسمرقند.» زمانی‌ که‌ قراخانیان‌ با محمود غزنوی‌ صلح‌ کردند، سخن‌ از این‌بیابانگردان‌ به‌ میان‌ آمد وایلک‌ خان‌ از قدرت‌ سلجوقیان‌ سخن‌ گفت‌ واو را نسبت‌ به‌قدرت‌ آنان‌ هشیار ساخت‌.

ترکان‌ مزبور که‌ به‌ دلایلی‌ از محل‌ اصلی‌ خود جدا شده‌ وبه‌ سمت‌ ماوراءالنهرآمده‌ بودند، تحت‌ رهبری‌ سلجوق  زندگی‌ می‌کردند. وی‌ در ترکستان‌، از فرماندهان‌یبغو شاه‌ آن‌ ناحیه‌ بود که‌ پس‌ از اختلاف‌ نظر میان‌ آنها به‌ سوی‌ شمال‌ خراسان‌مهاجرت‌ کرد. یبغو در سال‌ 393 به‌ اسلام‌ گروید وحتی‌ به‌ آخرین‌ امیر سامانی‌؛ یعنی‌اسماعیل‌ منتصر کمک‌ کرد تا به‌ تخت‌ از دست‌ رفته‌اش‌ باز گردد؛ اما تلاش‌های‌ او به‌جایی‌ نرسید.

در این‌ روزگار، اسلام‌ تا اقصا نقاط‌ ترکستان‌ پیش‌ رفته‌ وبیش‌تر این‌ اقوام‌مسلمان‌ شده‌ بودند. این‌ احساس‌ اسلامی‌ که‌ اکنون‌ آنها را با مردم‌ خراسان‌ پیوندبیش‌تری‌ می‌داد، سبب‌ کشش‌ بیش‌تر آنها به‌ خراسان‌ شد. راوندی‌ در کتاب‌ راحه‌الصدور در تاریخ‌ آل‌سلجوق ، با نظری‌ هوادارانه‌، میل‌ به‌ «مجاورت‌ دار اسلام‌ نمودن‌وزیارت‌ خانه‌ کعبه‌ وتقرب‌ به‌ ائمه‌ دین‌ پیشه‌ گرفتن‌» را دلیل‌ آمدن‌ آنها به‌ مرزهای‌خراسان‌ عنوان‌می‌کند.

درباره‌ اسلام‌ آوردن‌ ترکان‌، عاملی‌ جز مهاجرت‌ عالمان‌ وصوفیان‌ واعظ‌ به‌ آن‌دیار شناخته‌ شده‌ نیست‌. سرعت‌ اسلام‌ آوردن‌ به‌ گونه‌ای‌ شگفت‌آور بود که‌ به‌نوشته‌ ابن‌اثیر تنها یک‌ بار به‌ سال‌ 435 ده‌ها هزار نفر در توابع‌ بلاساغون‌ وکاشغرمسلمان‌ شدند وروز عید قربان‌ قربانی‌ کردند.

سه‌ فرزند سلجوق  با نام‌های‌ موسی‌، میکائیل‌ وارسلان‌ اسرائیل‌، رهبری‌ این‌ ترکان‌صحراگرد را عهده‌دار بودند. آنها در پی‌ چرای‌ احشام‌ خود به‌ دنبال‌ به‌ دست‌ آوردن‌همراهی‌ شاهان‌ وامیران‌ محلی‌ بودند تا بتوانند زندگی‌ کنند. طبعا در آن‌ زمان‌،اندیشه‌ای‌ برای‌ تصرف‌ خراسان‌ وایران‌ نداشتند.

روشن‌ بود که‌ میان‌ آنها وغزنویان‌ درگیری‌ پیش‌ خواهد آمد؛ چرا که‌ جمعیت‌گسترده‌ آنها، هر امیری‌ را به‌ وحشت‌ می‌انداخت‌. در یکی‌ از این‌ برخوردها یادیدارها، اسرائیل‌ فرزند سلجوق  به‌ دست‌ محمود غزنوی‌ افتاد ودر زندان‌ وی‌درگذشت‌. این‌ واقعه‌ می‌توانست‌، ذهنیت‌ سلجوقیان‌ را نسبت‌ به‌ غزنویان‌ تیره‌وتارکند.

در سالهای‌ بعد، علی‌تگین‌ که‌ از سوی‌ قراخانیان‌ در بخارا حکم‌ می‌راند،سلجوقیان‌ را به‌ اتحاد با خود فراخواند ودر جنگ‌ با التونتاش‌، امیر غزنوی‌، از آنهااستفاده‌ کرد.

درگیری‌های‌ فراوانی‌ میان‌ سپاه‌ مسعود غزنوی‌ وسلجوقیان‌ رخ‌ داد. در آغازغزنویان‌ پیروز می‌شدند؛ اما به‌ مرور کار این‌ ترکان‌ صحراگرد که‌ از هر جهت‌ آماده‌هجوم‌ بودند وشهر وتختگاه‌ ثابتی‌ نداشتند تا تصرف‌ شود، دشوارتر می‌شد.مقاومت‌ وشجاعت‌ این‌ قبیل‌ اقوام‌ بدوی‌، همیشه‌ از شهرنشینان‌ بیش‌تر وپایدارتراست‌. دو فرزند میکائیل‌، یکی‌ طغرل‌ بگ‌ ودیگر چغری‌ بگ‌ ونیز عمویشان‌ موسی‌،عناصر فعال‌ در رهبری‌ این‌ گروه‌ بودند.

به‌ موازات‌ ضعف‌ دولت‌ غزنوی‌، سلجوقیان‌ هر لحظه‌ سرزمین‌های‌ بیش‌تری‌ راتصرف‌ می‌کردند. مرو در سال‌ 429 به‌ دست‌ آنان‌ افتاد. پس‌ از آن‌ هرات‌ وسپس‌نیشابور. این‌ شهرها که‌ طی‌ یک‌ دوره‌ طولانی‌، به‌ شهرهای‌ آبادی‌ تبدیل‌ شده‌ بود،اکنون‌ زیر پای‌ ترکان‌ صحراگرد، گرفتار ویرانی‌ وخرابی‌ شده‌ بود تا جایی‌ که‌ درباره‌نیشابور آمده‌ است‌: «آن‌ ولایت‌ِ چون‌ زلف‌ بتان‌ پریشان‌ ومانند چشم‌ خوبان‌ خراب‌است‌ وبه‌ علیق‌ چهارپایان‌ (ترکمن‌ها) فرومانده‌».

آخرین‌ جنگی‌ که‌ به‌ صورت‌ جنگی‌ سرنوشت‌ ساز درآمد، جنگ‌ سلطان‌ مسعودبا سلجوقیان‌ در بیابان‌های‌ میانه‌ مرو وسرخس‌ بود. در این‌ درگیری‌، سپاه‌ غزنوی‌شکست‌ خورد ومسعود به‌ نیشابور گریخت‌. وی‌ حتی‌ حاضر به‌ اقامت‌ در غزنه‌ نیزنشد وبه‌ هند رفت‌ وچندی‌ بعد به‌ دست‌ سربازانش‌ کشته‌ شد.

پس‌ از این‌ پیروزی‌، دو برادر با عمو نشستند وضمن‌ آن‌ که‌ دست‌ اتحاد بایکدیگر دادند، طبق‌ روالی‌ که‌ از امیران‌ سابق‌ می‌شناختند، مصمم‌ شدند نامه‌ای‌ به‌خلیفه‌ عباسی‌ بنویسند واز او بخواهند تا آنها را تأیید کنند. این‌ نامه‌ تحلیلی‌ ازاوضاع‌ آن‌ روزگار وموضع‌ سلجوقیان‌ دارد که‌ مطالعه‌ آن‌ جالب‌ است‌. به‌ همین‌ دلیل‌متن‌ نامه‌ را می‌آوریم‌:

ما بندگان‌ آل‌سلجوق  گروهی‌ بودیم‌ همواره‌ مطیع‌ وهواخواه‌ دولت‌ وحضرت‌مقدّس‌ نبوی‌ وپیوسته‌ به‌ غزو وجهاد کوشیده‌ایم‌ وبر زیارت‌ کعبه‌ معظّم‌ مداومت‌نموده‌. وما را عمّی‌ بود در میان‌ ما مقدّم‌ ومحترم‌، اسرائیل‌ بن‌ سلجوق . یمین‌الدوله‌ محمود بن‌ سبکتگین‌ او را بی‌جرمی‌ وجنایتی‌ بگرفت‌ وبه‌ هندوستان‌ به‌قلعه‌ کالنجر فرستاد وهفت‌ سال‌ در بند داشت‌ تا آن‌ جایگه‌ سپری‌ شد. وبسیاری‌از پیوستگان‌ وخویشان‌ ما را به‌ قلاع‌ بازداشت‌. چون‌ محمود درگذشت‌ وپسرش‌مسعود بجای‌ او بنشست‌، به‌ مصالح‌ ملک‌ قیام‌ نمی‌نمود وبه‌ لهو وتماشا مشغول‌بود... عاقبت‌ بخت‌ نیک‌ روی‌ نمود ودست‌ بازپسین‌ مسعود به‌ نفس‌ خویش‌ بالشکری‌ گران‌ روی‌ به‌ ما نهاد... ومسعود شکسته‌ وخاکسار وعلم‌ نگونسار پشت‌برگاشت‌ واقبال‌ ودولت‌ به‌ ما گذاشت‌... شکر این‌ موهبت‌ وسپاس‌ این‌ نصرت‌ راعدل‌ وانصاف‌ گستردیم‌ واز راه‌ بیداد وجور کرانه‌ کردیم‌ ومی‌خواهیم‌ که‌ این‌ کاربر نهج‌ دین‌ وفرمان‌ امیرالمؤمنین‌ باشد.

 

طغرل‌، تلاش‌ برای‌ تأسیس‌ امپراطوری‌

طغرل‌ مانند هر شاه‌ دیگری‌ که‌ بنیادگذار سلسله‌ای‌ در ایران‌ بوده‌، سالهای‌ متمادی‌ ازعمرش‌ را به‌ جنگ‌ پرداخت‌. زمانی‌ که‌ خوارزم‌ وخراسان‌ زیر سلطه‌ سلجوقیان‌درآمد، آنها به‌ سوی‌ منطقه‌ جبال‌ حرکت‌ کردند. پیش‌ از آن‌، سرزمین‌ خراسان‌ میان‌چهره‌های‌ برجسته‌ این‌ خاندان‌ تقسیم‌ شد. چغری‌ در مرو، موسی‌ یبغو در بست‌وهرات‌ وسیستان‌ وقاورد پسر بزرگ‌ چغری‌ به‌ ولایت‌ طبس‌ ونواحی‌ کرمان‌گماشته‌ شدند. ابراهیم‌ ینّال‌، برادر مادری‌ طغرل‌ به‌ ری‌ وسپس‌ همدان‌ رفت‌.

طغرل‌ به‌ سال‌ 433 گرگان‌ وطبرستان‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورد. پیش‌ از آن‌،ابراهیم‌ ینال‌، ری‌ وهمدان‌ را مورد تهاجم‌ قرار داده‌ وسپاهیانش‌، در همدان‌ترکتازی‌ فراوانی‌ کرده‌ بودند. زمانی‌ که‌ وی‌ به‌ ری‌ بازگشت‌، طغرل‌ بدانجا وارد شدوشهر را در اختیار خود گرفت‌. او بقایای‌ اموال‌ آل‌بویه‌ وکاخ‌های‌ آنها را تصرف‌کرد. سپس‌ به‌ سوی‌ قزوین‌ رفت‌. مردم‌ این‌ شهر با پرداخت‌ هشتاد هزار دینار شهر رااز تهاجم‌ ترکان‌ نجات‌ دادند.

طغرل‌ به‌ ری‌ بازگشت‌ ومصمم‌ شد تا اصفهان‌ را از تصرف‌ فرامرز فرزندعلاءالدوله‌ کاکویه‌ به‌ درآورد. ابتدا مهاجمانی‌ را فرستاد که‌ اطراف‌ شهر را غارت‌کردند. زمانی‌ که‌ فرامرز شنید طغرل‌ قصد اصفهان‌ دارد، پیشاپیش‌، کسی‌ را برای‌مصالحه‌ فرستاد. این‌ مصالحه‌ با پذیرفتن‌ پرداخت‌ مبلغی‌ پول‌ به‌طور سالانه‌ انجام‌گرفت‌. پس‌ از آن‌ طغرل‌ به‌ همدان‌ تاخت‌ وگرشاسپ‌ پسر علاءالدوله‌ را اسیر کرده‌شهر را به‌ دست‌ ناصر علوی‌ ـ از خاندان‌ علویان‌ همدان‌ ـ داد. حمله‌ بعدی‌ طغرل‌، دراعزام‌ سپاه‌ به‌ کرمان‌ بود. آن‌ زمان‌ کرمان‌ زیر سلطه‌ آل‌ بویه‌ قرار داشت‌. ترکان‌ درجنگ‌ شکست‌ خورده‌ بازگشتند.

در سال‌ 437 ترکان‌ به‌ فرماندهی‌ ابراهیم‌ ینال‌ باز به‌ همدان‌ ودینور وکرمانشاه‌حمله‌ کردند وتمامی‌ این‌ مناطق‌ را در تسلط‌ خود درآوردند که‌ اندکی‌ بعد باز ازدست‌ دادند. در اینجا بود که‌ برای‌ نخستین‌ بار نیروهای‌ بویهی‌ بغداد با نیروهای‌ترک‌ مواجه‌ شدند. سال‌ بعد، طغرل‌ اصفهان‌ را محاصره‌ کرد. فرامرز که‌ پیمان‌ شکنی‌کرده‌ بود، بار دیگر حاضر شد به‌ نام‌ طغرل‌ خطبه‌ خوانده‌ ومالی‌ به‌ وی‌ بپردازد.

در سال‌ 439 طغرل‌ با ابوکالیجار امیر بویهی‌ خوزستان‌ وفارس‌ مصالحه‌ای‌ کردوطبق‌ آن‌ قرار شد ابراهیم‌ ینال‌، در همان‌ محدوده‌ جبال‌ مانده‌ وجلوتر نرود. روشن‌بود که‌ این‌ مصالحه‌، حتی‌ با ازدواج‌ پسر ابوکالیجار با یکی‌ از شاهدخت‌های‌سجلوقی‌، راه‌ به‌ جایی‌ نمی‌برد. حمله‌ ابراهیم‌ ینال‌ بر نواحی‌ عراق ، قتل‌ وغارتی‌ رابه‌ همراه‌ داشت‌. پس‌ از آن‌ ابراهیم‌ ینال‌، به‌ همراه‌ سپاهی‌ تازه‌ نفس‌ که‌ از ماوراءالنهرآمده‌ بود، به‌ رومیان‌ تاخت‌ وپیروزی‌هایی‌ در آن‌ نواحی‌ به‌ دست‌ آورد. این‌ اقدام‌، درادامه‌ حرکت‌هایی‌ که‌ ترکان‌ به‌ عنوان‌ جهاد با کفّار داشتند، انجام‌ گرفت‌.

ترکتازی‌های‌ ابراهیم‌ ینال‌ وعدم‌ تسلیم‌ همدان‌ به‌ برادر مادریش‌ طغرل‌، سبب‌اختلاف‌ میان‌ آنها شد. در جنگی‌ که‌ میان‌ آنان‌ درگرفت‌، ینال‌ شکست‌ خورد وپس‌ ازتسلیم‌ شدن‌، مورد عفو طغرل‌ قرار گرفت‌.

طغرل‌ در سال‌ 442 بار دیگر مجبور شد به‌ اصفهان‌ بتازد؛ زیرا فرامرز برای‌چندمین‌ بار تعهدات‌ خود را با وی‌ زیر پا نهاده‌ بود. یک‌ سال‌ تمام‌ شهر در محاصره‌بود تا آن‌ که‌ تسلیم‌ شد. این‌ بار طغرل‌ برای‌ نگهداری‌ شهر، مجبور شد تا مرکزامارت‌ خود را از ری‌ به‌ اصفهان‌ انتقال‌ دهد.

این‌ زمان‌ قدرت‌ طغرل‌ تثبیت‌ شده‌ بود. خلیفه‌ عباسی‌ طبق‌ معمول‌ خلعت‌وحکم‌ فرستاد ودر عوض‌، طغرل‌، ده‌ هزار دینار همراه‌ با هدایای‌ نفیس‌ دیگری‌برای‌ خلیفه‌ ودرباریان‌ او فرستاد.

ترکان‌ تا سال‌ 443، افزون‌ بر خراسان‌، منطقه‌ جبال‌، شامل‌ ری‌، همدان‌ واصفهان‌را در تصرف‌ داشتند. در سال‌ 444 به‌ سوی‌ فارس‌ لشکرکشی‌ کردند. ابتداپیروزی‌هایی‌ به‌ دست‌ آوردند؛ اما در نهایت‌ در نزدیکی‌ شیراز شکست‌ خورده‌بازگشتند. از سوی‌ دیگر، شماری‌ از سپاهیان‌ طغرل‌، عازم‌ عراق  شده‌، برخی‌ ازمناطق‌ آن‌ را غارت‌ کردند ومردم‌ بغداد را به‌ وحشت‌ انداختند.

آنچه‌ در پیروزی‌های‌ ترکان‌ اهمیت‌ داشت‌، جدای‌ از شهامت‌ سپاه‌ تازه‌ نفس‌بدوی‌ ترکان‌ که‌ سراسیمه‌ به‌ سوی‌ غنائم‌ می‌تاختند، اختلافات‌ امرای‌ محلی‌ حاکم‌ درایران‌ بود. تقریبا در همه‌ بخش‌ها، افراد سرخورده‌ از بویهیان‌ ودیگران‌ به‌ طغرل‌می‌پیوستند وراهنمایان‌ مناسبی‌ برای‌ پیروزی‌های‌ بعدی‌ وی‌ بودند. طغرل‌ نیز دربرخورد با آنها راه‌ اعتدال‌ را پیشه‌ کرده‌ با خوش‌رویی‌ از آنان‌ استقبال‌ می‌کرد. برای‌نمونه‌، ابوعلی‌ فرزند ابوکالیجار ـ که‌ سال‌ 440 درگذشت‌ وحکومت‌ بغداد وعراق به‌ فرزند دیگرش‌ الملک‌ الرحیم‌ رسیده‌ بود ـ حاکم‌ بصره‌، پس‌ از تصرف‌ این‌ شهرتوسط‌ الملک‌ الرحیم‌، به‌ طغرل‌ پیوست‌. همین‌ شخص‌ با سپاهی‌ از ترکان‌، بار دیگربه‌ بصره‌ حمله‌ کرد. بدین‌ وسیله‌ راه‌ خوزستان‌ را برای‌ آنان‌ گشود.

برای‌ طغرل‌، هنوز زمان‌ حمله‌ به‌ بغداد فرا نرسیده‌ بود. طغرل‌ در اندیشه‌ تصرف‌فارس‌ وآذربایجان‌ بود. در سال‌ 445 فولادستون‌ برادر الملک‌ الرحیم‌ به‌ نام‌ طغرل‌خطبه‌ خواند. در سال‌ 447 باز شهر به‌ دست‌ الملک‌ الرحیم‌ افتاد. دولت‌ بویهیان‌ درفارس‌ تا سال‌ 454 به‌ درازا کشید.

طغرل‌ در سال‌ 447 به‌ شمال‌ عراق  لشکر کشید وچندی‌ به‌ جنگ‌ با رومیان‌ رفت‌.در راه‌ برخی‌ از امیران‌ محلی‌ را نیز ساقط‌ کرد وآن‌ دیار را در اختیار ترکمانان‌سلجوقی‌ گذشت‌. این‌ زمان‌ سپاه‌ ترکان‌ اندک‌ اندک‌ به‌ عراق  نزدیک‌تر می‌شد.

 

طغرل‌ در بغداد

ما پیش‌ از این‌، از اوضاع‌ نابسامان‌ بغداد در اواخر دولت‌ بویهی‌ سخن‌ گفتیم‌.اختلافات‌ داخلی‌ میان‌ ترکان‌ ودیلمان‌، ظهور عیاران‌، اختلافات‌ فرقه‌ای‌ ومذهبی‌ونیز اختلاف‌ میان‌ خلیفه‌ وامیر بویهی‌، سبب‌ آشفتگی‌ اوضاع‌ در این‌ شهر شده‌ بود.در این‌ زمان‌، یکی‌ از فرماندهان‌ ترک‌ با نام‌ بساسیری‌، با فاطمیان‌ مصر مرتبط‌ شده‌،کوشید تا زمینه‌ تسلط‌ آنها را در بغداد فراهم‌ کند. ظهور این‌ پدیده‌ برای‌ دولت‌عباسی‌ بسیار خطرناک‌ بود؛ زیرا فاطمیان‌، نزدیک‌ به‌ یک‌ صد سال‌، رقیب‌ بلامنازع‌عباسیان‌ در خلافت‌ بودند. اکنون‌ ظهور بساسیری‌ که‌ خلعت‌ از خلیفه‌ فاطمی‌ مصردریافت‌ کرده‌ بود، می‌رفت‌ تا بساط‌ عباسیان‌ را در بغداد جمع‌ کند.

طغرل‌ فرشته‌ نجات‌ دولت‌ عباسی‌  بود که‌ بغداد را از دست‌ دولت‌ فاطمی‌ نجات‌داد. اختلاف‌ میان‌ بساسیری‌ وخلیفه‌ وبه‌دنبال‌ آن‌ آشفتگی‌ وضع‌ بغداد، مهم‌ترین‌عامل‌ روی‌ آوردن‌ طغرل‌ به‌ بغداد بود. وی‌ در ری‌، نیروهای‌ فراوانی‌ را فراهم‌ آوردوبه‌ عاملان‌ خود تا کرمانشاه‌ دستور داد تا نیروهای‌ بیش‌تری‌ را با تدارکات‌ کافی‌آماده‌ کنند. نمایندگانی‌ نیز به‌ خلیفه‌ فرستاد واظهار اطاعت‌ کرد.

آنچه‌ در اینجا اهمیت‌ داشت‌ این‌ که‌، افزون‌ بر گستردگی‌ حضور شیعیان‌ امامی‌ دربغداد، رخنه‌ شیعیان‌ فاطمی‌ به‌ این‌ شهر، خلافت‌ عباسی‌ را در معرض‌ تهدید جدی‌قرار داده‌ بود، و از سوی‌ دیگر، ترکان‌، سنیان‌ متعصبی‌ بودند و به‌ همین‌ دلیل‌، آمدن‌طغرل‌، برای‌ خلافت‌ سنی‌ بغداد، راه‌ حل‌ نجات‌ آن‌ از دست‌ شیعیان‌ بود. طبعا این‌حرکت‌ سخت‌ مورد رضایت‌ طوایف‌ سنی‌ بغداد بود واز ناحیه‌ آنها ونیز خلیفه‌دامن‌ زده‌می‌شد.

ترکان‌ بغداد که‌ سالها با دیلمیان‌ دشمنی‌ داشتند، از سوی‌ طغرل‌ دلگرم‌ شدند. این‌نیز عامل‌ دیگری‌ برای‌ حضور هرچه‌ سریع‌تر طغرل‌ در بغداد بود. با این‌ حال‌،روشن‌ بود که‌ حملات‌ ترکان‌ به‌ نواحی‌ دیگر، ذهنیت‌ بدی‌ را برای‌ مردم‌ بغداد ایجادکرده‌ وکمابیش‌ وحشت‌ آنها را گرفته‌ بود.

طغرل‌ از ری‌ به‌ سوی‌ همدان‌ واز آنجا به‌ سوی‌ حُلْوان‌ رفت‌. زمانی‌ که‌ احساس‌شد مقاومت‌ در برابر طغرل‌ بیهوده‌ است‌، همه‌ پذیرفتند تا خطبه‌ به‌ نام‌طغرل‌خوانده‌شده‌ زمینه‌ برای‌ تسلیم‌ فراهم‌ شود. طغرل‌ با اجازه‌ خلیفه‌ به‌بغداددرآمد.

پس‌ از ورود وی‌ به‌ بغداد در سال‌ 447، اتفاق  شگرفی‌ افتاد. یک‌ حادثه‌ کوچک‌،سبب‌ شد تا مردم‌ گمان‌ کنند نیروهای‌ الملک‌ الرحیم‌ ـ آخرین‌ سلطان‌ بویهی‌ ـ بر ضدطغرل‌ وارد جنگ‌ شده‌اند. مردم‌ نیز دست‌ بکار شده‌ وهر ترک‌ غُزّی‌ را در هر محله‌یافتند، کشتند. تنها محله‌ شیعه‌ نشین‌ کرخ‌ به‌ آنها پناه‌ داده‌ واز آنها محافظت‌ کرد! این‌سبب‌ شد تا طغرل‌، عدنان‌ پسر سید رضی‌ را که‌ نقیب‌ علویان‌ بود خواست‌ و از وی‌سپاسگزاری‌ کرد.

از سوی‌ دیگر میان‌ سپاه‌ طغرل‌ با سایر محلات‌ درگیری‌ پیش‌ آمد که‌ شمارفراوانی‌ کشته‌ شدند وشهر نیز به‌ تمام‌ معنا غارت‌ شد. پس‌ از آرام‌ شدن‌ اوضاع‌،الملک‌ الرحیم‌ که‌ به‌ حضور طغرل‌ آمده‌ بود دستگیر ودر قلعه‌ای‌ در شروان‌ برده‌شد. طغرل‌، در طول‌ سیزده‌ ماه‌ اقامت‌ خود در بغداد با خلیفه‌ دیداری‌ نداشت‌. تنهانمایندگانی‌ بین‌ آنها در رفت‌ وشد بود.

طغرل‌ نواحی‌ عراق  وخوزستان‌ را میان‌ یارانش‌ تقسیم‌ کرد. برای‌ نشان‌ دادن‌تعصب‌ سنّی‌گری‌ خود، دستور داد تا مردم‌ شیعه‌ محله‌ کرخ‌ نیز ندای‌ الصلاه‌ خیر من‌النوم‌ را در اذان‌ صبح‌ بگویند.

سکونت‌ ده‌ها هزار نفر از ترکان‌ غز در بغداد، سبب‌ سخت‌ شدن‌ زندگی‌ بر مردم‌شد. به‌ تدریج‌، فریاد اعتراض‌ آنان‌ بر ضد طغرل‌ برخاست‌. در این‌ هنگام‌ القائم‌عباسی‌ به‌ دنبال‌ عمیدالملک‌ کُنْدری‌، وزیر طغرل‌ فرستاد واعتراض‌ مردم‌ را به‌ اوگوشزد کرد. پس‌ از آن‌ بود که‌ طغرل‌ تصمیم‌ گرفت‌ تا به‌ سوی‌ موصل‌ حرکت‌ کند.وی‌ در راه‌ِ موصل‌، شهرهای‌ زیادی‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورد ودر برخی‌ از آنها، ازجمله‌ سنجار، شماری‌ از مردمان‌ را به‌ قتل‌ رساند. وی‌ برادرش‌ ابراهیم‌ ینال‌ را حاکم‌موصل‌ کرد ودر سال‌ 449 به‌ بغداد بازگشت‌. طغرل‌ این‌ بار به‌ حضور خلیفه‌ رفت‌وپنجاه‌ هزار دینار همراه‌ هدایای‌ فراوان‌ به‌ او تقدیم‌ کرد. خلیفه‌ نیز وی‌ را شاه‌ عرب‌وعجم‌خواند.

در همین‌ سال‌ که‌ سنیان‌ در بغداد قدرت‌ زیادی‌ به‌ دست‌ آورده‌ بودند، بر محلات‌شیعه‌ نشین‌ تاختند. از جم�%


دسته ها : تاریخ
اول 1 1386 1:1
X