معرفی وبلاگ
با سلام امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گرفته باشد. باآرزوی موفقیت برای تمامی انسانها التماس دعا (عکس متعلق شهید محمد علی شاهچراغی دانشجوی رشته فیزیک می باشد.)
صفحه ها
دسته
هستی برای ما
خدمات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 683535
تعداد نوشته ها : 130
تعداد نظرات : 30
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

فصل‌ نخست‌/روزگار نبوت‌

 

طلوع‌ اسلام‌

بخوان‌ به‌ نام‌ پروردگارت‌ که‌ بیافرید؛ آدمی‌ را ازلخته‌ خونی‌بیافرید. بخوان‌ وپرودگار تو ارجمندترین‌ است‌، خدایی‌ که‌ به‌وسیله‌ قلم‌ آموزش‌ داد، وآدمی‌ آنچه‌ که‌ نمی‌دانست‌ بیاموخت‌.حقا که‌ آدمی‌ نافرمانی‌ می‌کند هرگاه‌ که‌ خویشتن‌ را بی‌نیاز بیند.(علق‌ / 1 ـ 7)

 

درآمد

زمانی‌ که‌ جزیره‌ العرب‌ غرق‌ در جهالت‌ وخرافه‌ وفساد بود وآیین‌ بت‌پرستی‌جامعه‌ مشرک‌ مکه‌ را در برابر مشتی‌ سنگ‌، خوار وذلیل‌ ساخته‌ بود، آفتاب‌ اسلام‌ به‌آرامی‌ از پشت‌ ابرهای‌ تیره‌ وتار جاهلیت‌ بیرون‌ آمد ونور هدایت‌ را بر در ودیوارمکه‌ تاباند. شعاع‌ این‌ نور در آغاز محدود وکم‌ رنگ‌ بود وتا مدتی‌ نور وحرارت‌ آن‌برای‌ اشراف‌ مغرور عرب‌، غیر قابل‌ احساس‌. اما اندکی‌ نگذشت‌ که‌ چشمان‌ اشراف‌در برابر نور اسلام‌ تاب‌ نیاورده‌ وتیره‌ وتار گردید. در برابر، چشم‌ وقلب‌ مظلومان‌وضعیفان‌ وبردگان‌ روشن‌ گردید. هر اندازه‌ که‌ حرارت‌ خورشید اسلام‌، تنورمسلمانان‌ را گرم‌ می‌کرد، کبر وغرور، اشراف‌ را به‌ آتش‌ می‌کشید وآشیانه‌ عنکبوتی‌آنان‌ را از هم‌ می‌گسیخت‌. در آغاز تنها یک‌ موحد فریاد زد؛ اما این‌ فریاد، چنان‌وچندان‌ در آسمان‌ وزمین‌ ریشه‌ دار واستوار شد که‌ تلاش‌ بی‌ وقفه‌ مشرکان‌ دربرابر آن‌، در طی‌ سال‌های‌ دراز، به‌ نتیجه‌ نرسید. خورشید اسلام‌ بر آمد وجهانی‌ را ازپرتو پر نفوذش‌ روشن‌ کرد.

نخست‌ باید دانست‌ که‌ مهم‌ترین‌ عوامل‌ این‌ پیروزی‌ چه‌ بوده‌ است‌؟ بی‌ تردیدیکی‌ از مهم‌ترین‌ دلایل‌ را باید در شخصیت‌ پویای‌ پیامبر جستجو کنیم‌. از این‌ روبحث‌ تاریخی‌ دعوت‌ اسلامی‌ را با این‌ بحث‌ پی‌ می‌گیریم‌.

 

شخصیت‌ رسول‌ خدا(ص‌)

از آغاز بعثت‌ رسول‌ خداـص‌ـ تا زمانی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ مکه‌ را به‌ سوی‌ مدینه‌ ترک‌کرد، سیزده‌ سال‌ به‌ درازا کشید. طی‌ این‌ سیزده‌ سال‌، رسول‌ خداـص‌ـ آنچه‌ در توان‌داشت‌، برای‌ رواج‌ شعار توحید به‌ کار گرفت‌. او بیش‌ از هر چیز، از سرمایه‌های‌مادی‌ ـ معنوی‌ خود وخانواده‌اش‌ مایه‌ گذاشت‌ وکوچک‌ترین‌ فرصتی‌ را برای‌ نشراسلام‌ از دست‌نداد.

رسول‌ خداـص‌ـ در طی‌ زندگی‌ چهل‌ ساله‌ خود از شخصیت‌ ممتازی‌ برخورداربود. او کوچکترین‌ نقطه‌ ضعف‌ اخلاقی‌ در این‌ دوره‌ طولانی‌ از زندگی‌، از خود برجای‌ نگذاشته‌ وهرگز به‌ کارهای‌ ناپسند وزشت‌ روی‌ نکرده‌ بود. مهم‌ترین‌ ویژگی‌او راستگویی‌اش‌ بود. شخصیت‌ استوار او که‌ مردمان‌ در جاهلیت‌ بدان‌ دلیل‌ لقب‌«امین‌ ودرستکار» را به‌ وی‌ داده‌ بودند، پشتوانه‌ اخلاقی‌ دعوت‌ توحیدی‌اش‌ بود.رسول‌ خداـص‌ـ برای‌ اثبات‌ رسالت‌ الهی‌اش‌ به‌ صداقت‌ خود استدلال‌ می‌کرد؛ چراکه‌ مردمان‌ بر اساس‌ همین‌ صداقت‌ با یکدیگر زندگی‌ کرده‌ واطمینان‌ به‌ گفتارهای‌همدیگر دارند. زمانی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ بیست‌ وپنج‌ سال‌ داشت‌ ابوطالب‌ در خطبه‌عقد رسول‌ خداـص‌ـ گفت‌: در میان‌ قریش‌ هیچ‌ جوانی‌ وجود ندارد که‌ در انواع‌ کمالات‌ با اوبرابری‌کند.

رسول‌ خداـص‌ـ در بُعد خانوادگی‌ از اصالت‌ معنوی‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بود.خاندان‌ هاشم‌ ومهم‌ترین‌ چهره‌ آن‌ عبدالمطلب‌، به‌ جهت‌ داشتن‌ ویژگی‌های‌ اصیل‌معنوی‌، نفوذ فراوانی‌ در اعراب‌ داشتند. آنان‌ چهره‌های‌ برجسته‌ قریش‌ ومورداحترام‌ تمامی‌ قبایل‌ سرشناس‌ بودند. ابوطالب‌ به‌ رغم‌ نداشتن‌ ثروت‌، در تمام‌ دوره‌اخیر عمرش‌، از این‌ نفوذ برخوردار بود. همین‌ که‌ رسول‌ خداـص‌ـ از نسل‌ هاشم‌وعبدالمطلب‌ بود، به‌ طور طبیعی‌ از او چهره‌ برجسته‌ای‌ عرضه‌ می‌کرد.

افزون‌ بر اینها، رسول‌ خداـص‌ـ میان‌ مکّیان‌ بزرگ‌ شده‌ وبه‌ هیچ‌ روی‌ درس‌ومکتب‌ ندیده‌ بود. همه‌ مردم‌ از این‌ نکته‌ آگاه‌ بودند؛ چرا که‌ مدرسه‌ ومکتبی‌ وجودنداشت‌ تا کسی‌ در آن‌ تحصیل‌ کند. بنابراین‌ حضرت‌ محمدـص‌ـ نه‌ درسی‌ خوانده‌ونه‌ مشقی‌ نوشته‌ بود. این‌ خصلت‌، تأثیرش‌ را زمانی‌ نشان‌ داد که‌ آیات‌ قرآن‌ با چنان‌محتوایی‌ از زبان‌ آن‌ حضرت‌ بر مردم‌ عرضه‌ شد. مردمانی‌ که‌ او را می‌شاختند به‌درستی‌ می‌فهمیدند که‌ او نمی‌تواند خود، این‌ آیات‌ را ساخته‌ باشد. تلاش‌ رسول‌خداـص‌ـ ومایه‌ گذاشتن‌ از وجود عزیزش‌ برای‌ نشر اسلام‌ تا بدان‌ جا بود که‌ خداونددر قرآن‌ از آن‌ یاد کرد. خداوند که‌ رسول‌ خود را بسیار عزیز می‌داشت‌، به‌ ایشان‌ که‌تا این‌ حد نیروی‌ خویش‌ را صرف‌ دعوت‌ می‌کرد فرمود:

«شاید اگر به‌ این‌ سخن‌ ایمان‌ نیاورند، خویشتن‌ را برای‌ ایشان‌ از اندوه‌ هلاک‌سازی‌»(کهف‌ / 6)

و فرمود:

«نباید که‌ جان‌ تو برای‌ آنان‌ دچار اندوه‌ شود.(فاطر / 8)

و باز فرمود:

قرآن‌ را برتو نازل‌ نکرده‌ایم‌ که‌ در رنج‌ افتی‌  (طه‌ / 3 )

شخصیت‌ اخلاقی‌ پیامبرـص‌ـ از مهم‌ترین‌ عوامل‌ جذب‌ وهدایت‌ مردم‌ به‌ سوی‌دعوت‌ توحیدی‌ آن‌ حضرت‌ بود. هیچ‌ کس‌ پیشینه‌ بدی‌ از او به‌ یاد نداشت‌ وهیچ‌کس‌ جز لبخند بر لبان‌ وی‌ ندیده‌ بود. هیچ‌ گاه‌ به‌ کسی‌ بی‌ حرمتی‌ نکرده‌ ودشنامی‌ برزبان‌ نیاورده‌ بود. رسول‌ خداـص‌ـ در تمام‌ دوره‌ سیزده‌ سال‌ وپس‌ از آن‌، همواره‌ راه‌آشتی‌ را برای‌ دشمنان‌ باز گذاشت‌ ودر برابر آزار واذیت‌ آنان‌ صبر وبردباری‌ راپیشه‌ کرد.شخصیت‌ استوار آن‌ حضرت‌، سدّی‌ در برابر تمامی‌ تهاجمات‌ مشرکان‌در برابر اسلام‌ بود. مسلمانان‌، آن‌ حضرت‌ را الگوی‌ خویش‌ قرار داده‌ وتا حد توان‌از اسلام‌ دفاع‌ کردند وبا وجود آن‌ اندازه‌ فشار مشرکان‌، روی‌ از اسلام‌ بر نتافتند.

 

نشر توحید بدون‌ دعوت‌

از نخستین‌ سیاست‌های‌ تبلیغی‌ رسول‌ خداـص‌ـ نشر توحید بدون‌ دعوت‌ رسمی‌بود. سیره‌ نویسان‌ مسلمان‌، سیزده‌ سال‌ بعثت‌ را شامل‌ یک‌ دوره‌ سه‌ ساله‌ ویک‌ دوره‌ده‌ ساله‌ می‌دانند. ویژگی‌ عمده‌ سه‌ سال‌ نخست‌، آن‌ بود که‌ رسول‌ خداـص‌ـ نبوّت‌خویش‌ را آشکار کرد وگفت‌ که‌ از سوی‌ خداوند به‌ او وحی‌ می‌شود، اما جز درموارد اندک‌، کسی‌ را دعوت‌ به‌ پذیرش‌ نبوّت‌ خود نکرد، بلکه‌ تنها کسانی‌ را که‌ خوداز شرک‌ وآیین‌ بت‌ پرستی‌ روی‌ گردانده‌ بودند وبه‌ سویش‌ می‌آمدند، جذب‌ می‌کرد.

این‌ افرادِ دلزده‌ از شرک‌ در جستجوی‌ توحید بودند وبه‌ محض‌ شنیدن‌ خبرنبوّت‌ رسول‌ خدا(ص‌) به‌ سوی‌ او شتافتند. آنان‌ عاشقانه‌ به‌ دعوت‌ جدید ایمان‌آوردند.

افزون‌ بر این‌، آن‌ حضرت‌ در سال‌های‌ آغازین‌، با عقاید وآداب‌ ورسوم‌ شرک‌آمیز نجنگید. هدفش‌ آن‌ بود تا مشرکان‌ بر ضد وی‌ بسیج‌ نشده‌ ومانعی‌ بر سر راهش‌ایجاد نکنند. در آن‌ دوران‌، بت‌ پرستان‌ مکه‌ به‌ باورهای‌ دینی‌ افراد وحتی‌ تغییر آیین‌توسط‌آنها اهمیت‌ نمی‌دادند. زمانی‌ که‌ احساس‌ کردند این‌ تغییر آئین‌، بویژه‌ در باره‌اسلام‌،نظام‌ اجتماعی‌ وارزشی‌ آنان‌ را در هم‌ می‌ریزد به‌ مخالفت‌ با آن‌ برخاستند.

نخستین‌ مسلمان‌، علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ـع‌ـ پرورده‌ دامان‌ رسول‌ خداـص‌ـ بود. پس‌از وی‌ خدیجه‌ همسر آن‌ حضرت‌، اسلام‌ را پذیرفت‌ وتا مدت‌ها، آن‌ دو نفر تنهاکسانی‌ بودند که‌ برای‌ نماز به‌ وی‌ اقتدا می‌کردند. بعدها اندک‌ اندک‌ کسان‌ دیگری‌ هم‌به‌ پیامبر گرویدند.

 

آغاز دعوت‌ آشکار

با گذشت‌ سه‌ سال‌ از آغاز بعثت‌، رسول‌ خداـص‌ـ دستور یافت‌ تا دعوتش‌ را آشکارکند وبا عقایت‌ شرک‌آلود به‌ مبارزه‌ برخیزد. در این‌ مدت‌، شماری‌ از مردم‌ که‌عددشان‌ را چهل‌ تن‌ گفته‌اند، به‌ اسلام‌ گرویده‌ وتعدادی‌ از آنان‌ تبلیغ‌گر اسلام‌ درطایفه‌ وقبیله‌شان‌ بودند. خداوند در آستانه‌ سیاست‌ جدید به‌ رسولش‌ فرمود:

به‌ هر آن‌ چه‌ مأمور شده‌ای‌ صریح‌ وبلند بگو واز مشرکان‌ رویگردان‌ باش‌. مامسخره‌ کنندگان‌ را از تو باز داریم‌. آنان‌ که‌ شریک‌ برای‌ خدای‌ واحد قایل‌می‌شوند؛ پس‌ به‌ زودی‌ خواهند دانست‌. ومی‌دانیم‌ که‌ تو از گفتارشان‌ دلتنگ‌می‌شوی‌. ]حجر / 94 ـ 98[

از این‌ آیات‌ بر می‌آید که‌ شروع‌ دعوت‌ آشکار، مخالفت‌ مشرکان‌ را به‌ همراه‌ داشته‌است‌. با این‌ حال‌، خداوند به‌ رسولش‌ توصیه‌ می‌کند که‌ از این‌ پس‌، دعوت‌ خویش‌را برملا کند واز استهزای‌ مخالفان‌ نهراسد. رسول‌ خدا(ص‌) در نخستین‌ قدم‌،خویشانش‌ را گرد آورد تا آنان‌ را از عاقبت‌ کارشان‌ بیم‌ دهد، چه‌ خداوند به‌ اوفرموده‌ بود:

خویشاوندان‌ نزدیکت‌ را بیم‌ ده‌. در برابر هر یک‌ از مؤمنان‌ که‌ از تو پیروی‌ می‌کندبال‌ فروتنی‌ فرود آور. واگر بر تو عصیان‌ ورزیدند بگو: من‌ ازکارهای‌ شما بیزارم‌.وبرخدای‌ پیروزمند مهربان‌ توکّل‌ کن‌. (شعراء / 214 ـ 218)

متأسفانه‌ در نخستین‌ قدم‌ِ دعوت‌ علنی‌ از خویشاوندان‌، کسی‌ جز امیرالمؤمنین‌ـع‌ـبه‌ آن‌ حضرت‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ نداد. برخی‌ از کسانی‌ که‌ در نخستین‌ سال‌های‌دعوت‌ مسلمان‌ شدند عبارتند از: جعفر بن‌ ابی‌طالب‌، ابوذر غفاری‌، عمار بن‌ یاسر،زید بن‌ ارقم‌، عثمان‌ بن‌ مظعون‌، عبدالله‌ بن‌ مسعود وابوبکر.

 

نقش‌ قرآن‌ در تربیت‌ دینی‌

مهم‌ترین‌ ابزار رسول‌ خداـص‌ـ در هدایت‌ مردم‌، آیات‌ قرآنی‌ بود. آیات‌ خداوندهمانا محتوای‌ دعوت‌ اسلامی‌ ودیدگاههاعقایدی‌ بود که‌ رسول‌ خداـص‌ـ برای‌ترویج‌ آنها، برانگیخته‌ شده‌ بود. آیات‌ قرآنی‌، به‌ لحاظ‌ شکل‌ ومحتوا، در اوج‌ زیبایی‌بود. از نظر شکلی‌، آیات‌ قرآن‌ بسیار ادیبانه‌ وهمراه‌ با گزینش‌ زیباترین‌ تعبیرهاوگوش‌ نوازترین‌ کلمات‌ وعبارات‌ بود. عرب‌ها علاقه‌ فراوانی‌ به‌ نثر ادیبانه‌ وشعرخوش‌آهنگ‌ داشتند؛ در چنین‌ فضا و زمینه‌ای‌، کلمات‌ وعبارات‌ قرآنی‌، هر عربی‌ رابه‌ وجد آورده‌ واو را به‌ سوی‌ خود می‌کشاند. اندیشمندی‌ در باره‌ نظماهنگ‌ قرآن‌می‌نویسد:

چنین‌ نوایی‌ در نتیجه‌ نظام‌مندی‌ ویژه‌ وهماهنگی‌ حروف‌ در یک‌ کلمه‌ ونیزهمسازی‌ الفاظ‌ در یک‌ فاصله‌ پدید آمده‌، واز این‌ جهت‌، قرآن‌ هم‌ ویژگی‌ نثر وهم‌خصوصیات‌ شعر را توأمان‌ دارد.

استاد دیگری‌ می‌گوید:

وقتی‌ آدمی‌ می‌بیند که‌ از این‌ مخرج‌های‌ کم‌، چنین‌ گوهرهای‌ الفاظی‌ با این‌ ترتیب‌حروف‌ وآذین‌ بندی‌ بیرون‌ آمده‌، التذاذی‌ بی‌حساب‌ می‌برد ووجدی‌ بی‌ انتها. دراین‌ حروف‌، گویا یک‌ نقاره‌ می‌نوازد، دیگری‌ طنین‌ می‌اندازد، سومین‌ نجواگراست‌ وچهارمین‌ بانگ‌ برآورنده‌، پنجمین‌ نَفَس‌ را می‌لغزاند وششمین‌ راه‌ نَفَس‌ رامی‌بندد وشما زیبایی‌ آهنگ‌ را در دسترس‌ خود می‌یابید؛ مجموعه‌ای‌ گوناگون‌وهمساز، نه‌ قهقهه‌ وارونه‌ یاوه‌ درا، نه‌ سستی‌ ونه‌ غلظت‌، نه‌ تنافری‌ در حروف‌وآواها.

این‌ زیبایی‌ برای‌ عرب‌هایی‌ که‌ مشتاق‌ شنیدن‌ این‌ گونه‌ جملات‌ بودند، بهترین‌وبالاترین‌ ویژگی‌ وجذبه‌ را داشت‌. آنان‌ برای‌ شنیدن‌ آیات‌ گرد آمده‌ واز نوای‌دلنشین‌ آن‌ لذت‌ می‌بردند. اما آیات‌ قرآنی‌ صرف‌ عبارت‌پردازی‌ ولفّاظی‌ نبوده‌ومحتوای‌ شاعرانه‌ نداشت‌، بلکه‌ قرآن‌، دعوت‌ توحیدی‌ خود را در قالب‌ این‌ساختار ادبی‌ زیبا عرضه‌ می‌کرد. مردمان‌ را با معارف‌ توحیدی‌ آشنا می‌ساخت‌، آنان‌را از جهنّم‌ بیم‌ می‌داد وبه‌ رحمت‌ خدا امیدوار می‌کرد. آیات‌ قرآنی‌ تا عمق‌ جان‌مردم‌ نفوذ می‌کرد. همین‌ نکته‌ سبب‌ شد تا کافران‌ به‌ یکدیگر توصیه‌ کنند:

کافران‌ گفتند: به‌ این‌ قرآن‌ گوش‌ مدهید وسخن‌ بیهوده‌ به‌ آن‌ بیامیزید، شاید پیروزشوید.(فصلت‌ / 26).

هر کسی‌ وارد مکه‌ می‌شد، آن‌ حضرت‌ به‌ سویش‌ می‌شتافت‌ وآیات‌ قرآن‌ را برایش‌می‌خواند. ودر برابر، مشرکان‌، مسافران‌ مکه‌ را از نزدیک‌ شدن‌ به‌ رسول‌ خداـص‌ـوشنیدن‌ آیات‌ قرآن‌ بیم‌ می‌دادند. دلیل‌ آن‌ چیزی‌ جز ترس‌ آنها از تأثیر ونفوذشگرف‌ قرآن‌ بر این‌ مسافران‌ نبود.

به‌ هر روی‌ اعجاز بیانی‌ قرآن‌ از مهم‌ترین‌ ابزارهای‌ پیشرفت‌ اسلام‌ بود. افزون‌ برجذبه‌های‌ ظاهری‌ ومحتوایی‌ قرآن‌، آیات‌ قرآنی‌، توصیه‌های‌ جدی‌ به‌ تفکرواندیشیدن‌ داشت‌. از مردم‌ می‌خواست‌ تا «به‌ دنبال‌ آنچه‌ بدان‌ علم‌ ندارند نروند».خداوند مردمان‌ دوره‌ جاهلی‌ را به‌ عدم‌ پیروی‌ از پدران‌ وبزرگان‌ قبایل‌ فرمان‌ می‌دادواز آنها می‌خواست‌ تا سنّت‌های‌ جاهلی‌ را کنار بگذارند.

آیات‌ قرآنی‌ به‌ انکار عقاید شرک‌ آلود پرداخته‌ ودرستی‌ بینش‌ توحیدی‌ را تبیین‌می‌کرد. نشر این‌ افکار واندیشه‌ها میان‌ مردم‌ مشرک‌، باورهای‌ دینی‌ آنان‌ را سست‌کرد وراه‌ را بر نشر اسلام‌ هموار ساخت‌. خداوند از مردم‌ خواست‌ تا تحت‌ تأثیرغوغای‌ اشراف‌ قرار نگرفته‌، در باره‌ رسولش‌ تأمل‌ کنند وبه‌ درستی‌ دریابند که‌ اورسول‌ خدا وبیم‌ دهنده‌ آنان‌ است‌. (سبأ / 46)

بی‌تردید، باید گفت‌، بهره‌گیری‌ رسول‌ خداـص‌ـ از آیات‌ قرآنی‌ در کار نشر اسلام‌،بیشترین‌ تأثیر را در دوره‌ سیزده‌ ساله‌ دعوت‌ اسلامی‌ در مکه‌ داشته‌ است‌. مردمان‌یثرب‌ نیز وقتی‌ با نوای‌ قرآن‌ آشنا شدند، اسلام‌ را پذیرفتند. به‌ همین‌ دلیل‌ گفته‌ شده‌:«مدینه‌ باقرآن‌ فتح‌ شد». قرآن‌ به‌ عنوان‌ مهم‌ترین‌ متن‌ مقدس‌ِ مسلمانان‌، بیشترین‌تأثیر را در تحوّل‌ فرهنگ‌ جاهلی‌ به‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ گذاشته‌ وآموزه‌های‌ آن‌پایه‌های‌ فکری‌ تمدّن‌ اسلامی‌ را پی‌ ریخت‌.

 

آزار قریش‌

پس‌ از آشکار شدن‌ دعوت‌ وبرخورد آشکار پیامبرـص‌ـ با بت‌پرستی‌ وشرک‌،مشرکان‌ آزار خویش‌ را نسبت‌ به‌ مسلمانان‌ اغاز کردند. بدترین‌ دشمنان‌ اسلام‌ ازمیان‌ مشرکان‌ ابوجهل‌، ابولهب‌، اُمَیّه‌ بن‌ خَلَف‌ وابوسفیان‌ بودند.

آزار مشرکان‌ با شدّت‌ ادامه‌ یافت‌. با این‌ حال‌ عرب‌ها، زندگی‌ قبیلگی‌ داشتندوهیچ‌ کدام‌ از آنها جز بر قبیله‌ خود تسلطی‌ نداشتند. حتی‌ رؤسای‌ خاندان‌های‌ یک‌قبیله‌، تنها بر عشیره‌ وطایفه‌ خود تسلّط‌ داشتند. از این‌ رو قریش‌ نمی‌توانست‌ برقبایل‌ اطراف‌ مکه‌ نظارت‌ داشته‌ وهرکس‌ را که‌ به‌ اسلام‌ می‌گروید آزار دهد. اما هرخاندانی‌ می‌کوشید تا کسانی‌ از عشیره‌ خود را که‌ اسلام‌ را پذیرفته‌اند، تحت‌ آزاروشکنجه‌ قرار دهد. بیشتر خاندان‌های‌ قریش‌ قرار بر آن‌ گذاشتند تا مانع‌ ازاسلام‌آوردن‌ افراد خود بشوند. آنها به‌ ویژه‌ بردگان‌ وجوانان‌ خود را که‌ ـ بیشترین‌کسانی‌بودند که‌ به‌ اسلام‌ می‌گرویدند ـ آزار می‌دادند. برخی‌ را حبس‌ می‌کردند وبرخی‌ را باشلاق‌ وخواباندن‌ روی‌ سنگ‌های‌ داغ‌ مکه‌ شکنجه‌ می‌کردند.

در برابر، با این‌که‌ بسیاری‌ از بنی‌ هاشم‌ اسلام‌ را در سال‌های‌ نخستین‌ رسالت‌پیامبرـص‌ـ نپذیرفتند، حاضر به‌ آزار وشکنجه‌ پیامبرـص‌ـ نشدند. تنها ابولهب‌ عموی‌پیامبرـص‌ـ و همسرش‌ کوشیدند تا به‌ هر صورت‌ ممکن‌ حضرت‌ را آزار دهند. اماابوطالب‌ تمام‌ وجود از پیامبرـص‌ـ حمایت‌ می‌کرد.

قریش‌ که‌ اوضاع‌ را برای‌ خود ناگوار می‌دیدند، همگی‌ اجتماع‌ کرده‌ نزدابوطالب‌ رفتند تا از وی‌ بخواهند جلوی‌ فعالیت‌ پیامبرـص‌ـ را بگیرد. ابوطالب‌ درظاهر از پیامبرـص‌ـ خواست‌ تا به‌ خواسته‌ آنها توجه‌ کند، اما آن‌ حضرت‌ با خواست‌قریش‌ مخالفت‌ کرد. پس‌ از رفتن‌ قریش‌، ابوطالب‌ به‌ پیامبرـص‌ـ گفت‌: هر کاری‌ که‌می‌توانی‌ انجام‌ ده‌؛ تا من‌ هستم‌ اجازه‌ نخواهم‌ داد تا دست‌ قریش‌ به‌ تو برسد. قریش‌با تمسخر واستهزاء ومتهم‌ کردن‌ پیامبرـص‌ـ به‌ جنون‌، سحر وشعر گویی‌می‌کوشیدند تا منزلت‌ اجتماعی‌ ایشان‌ را از میان‌ ببرند. بسیاری‌ از اصحاب‌پیامبرـص‌ـ که‌ خاندان‌ آنها حمایتشان‌ نکرده‌ ویا خاندانی‌ در مکه‌ نداشتند زیرشکنجه‌ وآزار مشرکان‌، فشار طاقت‌ فرسایی‌ را تحمل‌ کردند. در پی‌ این‌ شکنجه‌ها،پدر ومادر عمّار به‌ نام‌های‌ یاسر وسُمیّه‌ شهید شدند. اینان‌ نخستین‌ شهدای‌ اسلام‌بودند.

 

هجرت‌ به‌ حبشه‌

پس‌ از گذشت‌ دو سال‌ از آشکار شدن‌ دعوت‌ اسلام‌، در سال‌ پنجم‌ بعثت‌شکنجه‌های‌ مشرکان‌ وسعت‌ وشدّت‌ یافت‌. این‌ در حالی‌ بود که‌ شمار مسلمانان‌گسترش‌ یافته‌، هر کدام‌ در قبیله‌ وعشیره‌ خود گرفتار مخالفان‌ اسلام‌ بودند. راه‌حلی‌که‌ پیامبرـص‌ـ برای‌ نجات‌ آنان‌ اندیشید، هجرت‌ بود. هجرت‌ وسیله‌ای‌ است‌ که‌انسان‌ به‌ کمک‌ آن‌ خود را از شرایط‌ ومحیطی‌ فاسد، به‌ محیطی‌ سالم‌ وصالح‌ ودست‌کم‌ آزاد می‌برد تا بتواند دین‌ خود را حفظ‌ کند؛ آن‌ چنان‌ که‌ اصحاب‌ کهف‌ عمل‌کردندقرآن‌ حکایت‌ آنان‌ را باز گفته‌ است‌. خداوند شرایطی‌ را که‌ انسان‌ در آن‌ شرایط‌دین‌ وایمان‌ خود را از دست‌ می‌دهد، فتنه‌ می‌نامد. درست‌ به‌ همین‌ دلیل‌وابستگی‌های‌ زندگی‌ مانند مال‌ وهمسر، نوعی‌ فتنه‌ برای‌ ایمان‌ انسان‌ به‌ حساب‌می‌آید.

بدین‌ منظور پیامبرـص‌ـ فرمان‌ داد تا مسلمانان‌ پنهانی‌ از مکه‌ خارج‌ شده‌، راهی‌حبشه‌ شوند. ابتدا چهارده‌ نفر وپس‌ از آن‌ به‌ مرور تعدادی‌ دیگر راهی‌ آن‌ دیارشدند؛ به‌ طوری‌ که‌ شمار آنان‌ به‌ بیش‌ از یک‌ صد نفر رسید. سرپرستی‌ آنان‌ در حبشه‌با جعفر بن‌ ابی‌ طالب‌ عموزاده‌ پیامبرـص‌ـ بود.

در آن‌ زمان‌ حبشه‌ تحت‌ سلطه‌ شاهانی‌ بود که‌ نجاشی‌ نامیده‌ می‌شدند. نجاشی‌حاکم‌ حبشه‌، یک‌ مسیحی‌ معتقد بود. او آن‌ چنان‌ که‌ پیامبرـص‌ـ فرمود، اهل‌ ظلم‌ نبودولذا پیامبرـص‌ـ مسلمانان‌ را به‌ دیار او فرستاد.

قریش‌ که‌ حیثیت‌ خویش‌ را بر باد رفته‌ می‌دید، دست‌ به‌ توطئه‌ زد تا مسلمانان‌ رابازگرداند، به‌ همین‌ منظور دو نفر از قریش‌ به‌ نام‌های‌ عمرو بن‌ عاص‌ وعبدالله‌ بن‌ابی‌ربیعه‌ با هدایایی‌ نزد نجاشی‌ رفتند. نجاشی‌ جعفر را خواست‌ واز او در باره‌ دین‌جدید پرسش‌ کرد. جعفر چنین‌ پاسخ‌ داد:

ما مردمی‌ جاهل‌ وبت‌ پرست‌ بودیم‌، مردار می‌خوردیم‌، مرتکب‌ کارهای‌ زشت‌می‌شدیم‌، صله‌ رحم‌ نمی‌کردیم‌، حق‌ همسایه‌ نمی‌شناختیم‌، وقدرتمندان‌ حق‌ضعیفان‌ را پایمال‌ می‌کردند. این‌ وضعیت‌ هم‌چنان‌ ادامه‌ داشت‌ تا این‌که‌ خداوندپیامبری‌ از میان‌ ما برانگیخت‌، پیامبری‌ که‌ خانواده‌، صداقت‌، امانت‌ وپاکی‌ او رامی‌شناختیم‌. او ما را به‌ پرستش‌ خدای‌ یگانه‌ فراخواند واز ما خواست‌ بت‌پرستی‌ را رها کنیم‌، از ریختن‌ خون‌ یکدیگر بپرهیزیم‌، کارهای‌ زشت‌ وناپسند راترک‌ کنیم‌ ومال‌ یتیمان‌ را نخوریم‌. او از ما خواست‌ خدای‌ یکتا را بپرستیم‌، روزه‌بگیرم‌ وزکات‌ بپردازیم‌.

جعفر پس‌ از آن‌، آیاتی‌ از سوره‌ مریم‌ را که‌ در تأیید حضرت‌ عیسی‌ـع‌ـ وپاکی‌ مریم‌بود تلاوت‌ کرد به‌ طوری‌ که‌ نجاشی‌ وکشیشان‌ از شنیدن‌ آن‌ آیات‌ گریستند. این‌ اقدم‌عاقلانه‌ جعفرـع‌ـ، سبب‌ شد تا نجاشی‌ که‌ مسیحی‌ معتقدی‌ بود، توطئه‌گران‌ قریش‌را از دربار خویش‌ رانده‌مسلمانان‌ را در حبشه‌ با امنیت‌ کامل‌ نگاه‌دارد.

هجرت‌ به‌ حبشه‌ سبب‌ شد تا مسلمانان‌ بتوانند با آرامش‌ در آن‌ دیار زندگی‌ کنند.آنها با پیامبرـص‌ـ در ارتباط‌ بودند وآیات‌ نازل‌ شده‌ بر آن‌ حضرت‌ را فرا می‌گرفتند.شماری‌ از مهاجران‌ به‌ تدریج‌ به‌ مکه‌ بازگشتند؛ اما باقی‌ مانده‌ آنها در سال‌ هفتم‌هجرت‌، یعنی‌ پانزده‌ سال‌ بعد، به‌ مدینه‌ بازگشتند. پیامبرـص‌ـ تا آن‌ زمان‌ اجازه‌بازگشت‌ به‌ آنان‌ را نداده‌ بود، زیرا ممکن‌ بود خطری‌ جدی‌ برای‌ مسلمانان‌ در مدینه‌به‌ وجود آید. در آن‌ صورت‌، دست‌ کم‌ مسلمانان‌ حبشه‌ می‌توانستند اسلام‌ را نگاه‌دارند. اما با قدرت‌ یافتن‌ مسلمانان‌ در یثرب‌ (مدینه‌) در سال‌ هفتم‌ هجری‌،پیامبرـص‌ـ از نجاشی‌ خواست‌ تا مهاجران‌ را به‌ جزیره‌ العرب‌ بفرستد.

این‌ مهاجران‌ که‌ همزمان‌ با فتح‌ خیبر به‌ مدینه‌ بازگشتند، با استقبال‌ پیامبرـص‌ـومردم‌ روبرو شدند.

 

 


دسته ها : تاریخ
جهاردهم 5 1388 23:1
X